هفتبرکه: در این شماره از #صحرو همراه میشویم با یکی از پرطرفدارترین بازیهایی که پای ثابت تفریح کودکان در طول تاریخ بوده است؛ بازی کامباشی Kam Bashi یا همان قایم باشک.
در صحرا میتوان با همه چیز همنشین شد؛ همنشینی با سکوت کَفَهای، آجیپنگی در برکه، تَش و تُنیر، سایهی پِشِ فَسیل و …، حتی میتوان همنشین بَئرهایی شد که هر بار مهمان قدمهای شاد بچهها میشود تا از یک بَس به بَس دیگر بروند و فَسیلها پناهی باشند برای تاببازی آنها یا قایم شدن پشت آن در بازی کامباشی.
کامباشی یا قایمباشک و قایمموشک هیچ فرقی ندارند؛ در دنیای سادهی کودکی این بازی در دسترسترین بازی دنیا ست. نه نیازی به وسیله و ابزاری دارد و نه هیچ یک از تشریفات دیگر. همه چیز در سادهترین حالت خود جریان داشت و کودکان بیهیچ تکلفی دور هم جمع میشدند تا بازی کنند؛ تا خندههایشان همنشین تَشبادهای گرم صحرو جنوب شود و شادیشان مثل نسیمی در دل بَسها بپیچد و ماندگار بشود.
در لغتنامهی دهخدا این بازی با «سرقایمک»، «سرقایمک بازی» و «قایم باشک» و در فارسی افغانستانی با عنوان «چشم پُتَکان» یاد شده است. در صفحهی ویکیپدیا این بازی در گوگل، تصویری نشان میدهد که در آن سه کودک در قرن نوزدهم میلادی در حال بازی قایمباشک هستند، پس نتیجه میگیریم که این بازی فراتر از مرزها و زمان بوده به مرز و زمان خاصی تعلق ندارد.
قاعدهی بازی در کامباشی ساده است: چند کودک خردسال دور هم جمع میشوند و بَر میاندازند و بعد قرعه به نام هر کسی که افتاد چشمهایش را میبندد و میشمارد و دیگران قایم میشوند و در آخر نوبت جست و جو میرسد. اصل بازی در همه جا یکی است، اما در جزئیات، شاید بسته به فرهنگ و سنت کمی تفاوت داشته باشد، در کتاب بازیهای محلی گراش نوشتهی محمدحسن روستایی سه مدل کامباشی در نوع بومی گراش نوشته شده است.
نوع اول: رایج بین دختران همراه با سرود
شرح بازی: در این مدل ابتدا گروهی گرد هم میآمدند و یکی از آنها شروع به خواندن سرود مخصوص این بازی برای تعیین نوبت بازی افراد میکرد و هنگام خواندن سرود، دست خود را بر اساس وزن شعر بهسوی روبهروییها دراز میکرد و این چرخش دست و اشاره به افراد بر اساس وزن شعر، تا پایان سرود ادامه داشت.
سرود: آ جسَّ جسَّ جسَّ بَه آبِ نقره بَسَّ نقره نمکدونش کن صفیه به قربونش کن، صفیه بند طِلا، عامو مئدلی به کربلا، کربلا خنک شُده، بِچِ کوکولو (کوچولو) بزرگ شُده. در ادامه: اَرِ، بَرِ، بزن بکش، یکی دَرِ.
با رسیدن به مصراع «دَرِ (بیرون)» فردی که دست به سمت او دراز شده بود، بیرون میرفت. دوباره این سرود از سر گرفته میشد تا همینطور افراد یکییکی خارج بشوند و در نهایت تنها یک نفر باقی میماند و آخرین نفر به عنوان آغازگر بازی شناخته میشد.
چشمان نفر آخر توسط سرودخوان بسته میشد و افراد دیگر قایم میشدند. با پنهان شدن همه بچهها، چشمانش را باز میکرد و به دنبال بچهها میگشت. با یافتن اولین فرد بقیهی بچهها از پناهگاههای خود خارج میشدند و اولین فردی که چشمگیر او را پیدا میکرد، نقش چشمگیر بعدی را داشت. به این ترتیب بازی ادامه داشت و تکرار میشد.
نوع دوم: رایج بین پسر بچههای کم سن و سال همراه با سرود
شرح بازی: این مدل از بازی بین پسر بچههای کم سن و سال اجرا میشد و آنها با بر دادن آغازگر بازی را تعیین میکردند و سپس آغازگر چشمهای خود را میبست و تا عدد معینی میشمرد و بعد از اتمام شمارش چشمهای خود را باز میکرد. سرودی که هنگام جستجوی بچهها میخواند:
کُله نمدی / بله / وختِ اَخَتی لِ چِ اَخَتی / لِ پشتَکی / چِ وَلی اَتی / جُلنتکی. این ابیات به صورت رفت و برگشتی بین آغازگر و بچههایی که قایم شده بودند اجرا میشد و اینگونه آغازگر از روی صداها بچهها را یکی یکی پیدا میکرد و اولین نفری که پیدا میشد باید چشمهایش را میبست و دوباره بازی را از سر گرفته میشد.
نوع سوم: رایج بین دختر بچههای کم سن و سال همراه با سرود
شرح بازی: این مدل از بازی بین دختر بچههای کم سن و سال اجرا میشد و نحوهی انتخاب آغازگر بازی هم مانند حالت قبل است ولی سرود آن با حالت قبلی تفاوت دارد و آغازگر بازی این سرود را میخواند:
خونهء اَما کُنار اُزایْ / کنارِ دونه دارْ اُزای / اِشاوْ سُلیمو شَ بُرِن / از زئر آسموشَ بُرُن. این ابیات به صورت رفت و برگشتی بین آغازگر و بچههایی که قایم شده بودند اجرا میشد و اینگونه آغازگر از روی صداها، بچهها را یکی یکی پیدا میکرد و اولین نفری که پیدا میشد باید چشمهایش را میبست و دوباره بازی را از سر گرفته میشد.
در نوع محلی بازی کامباشی سرود مهمترین عنصر بازی به شمار میرود؛ چرا که هم وسیلهای برای انتخاب آغازگر است و هم لحظات انتظار برای پیدا کردن دیگر بچهها را پر از شور و ریتم میکند و هم بازی را از یک سرگرمی ساده به آیینی کودکانه و جمعی تبدیل میکند. آغازگر بازی و دیگر بچهها با تکرار واژهها و جواب دادنهای شعری نوعی همنشینی موسیقایی را تجربه میکنند که هم شادیآور است و هم پیوندشان را با هم محکمتر میکند.
بعد از سرود، جملهی «سُکسُک، همه آزاد» از دیگر نواهایی است که با شنیدن آن دوباره شور به بازی برمیگردد و بازیکنها دوباره مراحلی که تا آن لحظه طی کرده بودند را دوباره از سر میگیرند.
هر چند که این روزها بازی کامباشی در نوع محلی گراشی در بین کودکان از اصل خود دور شده و کمتر کسی سرودهای آن را از بَر است اما با یک یادآوری کوچک میتوان گذشته و ریشههای فرهنگی آن را زنده کرد و به نسل آینده سپرد، چون مهمترین اصل هر بازی در کودکی و خردسالی تقویت و بالا بردن مهارتهای گفتگو و تعاملهای اجتماعی در کودکان است. با مراجعه به کتاب بازیهای محلی گراش میتوانید بازیهای به فراموشی سپردهی بومی محلی گراش را هم با نوشته و هم با تصویر بخوانید و ببینید.