هفت‌برکه محسن مهرابی: با یک بررسی ساده‌ی خبرهای منتشرشده در رسانه‌های محلی طی سال‌های اخیر، چیزی که بیش از هر نکته‌ی دیگری برای من جلب توجه کرد این بود که «در گراش خبری نیست!» راستش نه اینکه اصلا خبری نباشد، اما مشخصا در گراش اتفاق تازه‌ای در حال رخ دادن نیست و جز اخبار معمول و روزمره، اتفاقاتِ به ظاهر مثبت بیشتر به ساخت بنای جدید یا قیچی کردن روبان یک ساختمان جدید در مجموعه‌ی آموزش و پروش یا علوم پزشکی اختصاص دارد. البته یک خبر تقریبا تکراری دیگر که احتمالا این رکود و خمودگی در شهر ناشی از آن باشد، لیست تکراری مدیران و افراد نسل اولی در جاهای مختلف.

14040312 Saqf

 

ایده‌ی جدید، نیاز شهر برای توسعه

یک شهر برای توسعه به ایده‌ی جدید نیاز دارد. توسعه‌ی پایدار و کارآمد یک شهر، تنها با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و منابع فیزیکی ممکن نیست، بلکه نیازمند ایده‌ها و رویکردهای نوآورانه‌ای است که بتواند ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهر را بازتعریف کند و با جلب مشارکت اجتماعی، برای حل بحران‌هایش راهکارهایی کارآمد و قابل اجرا خلق کند.

شهرها سیستم‌های پیچیده و زنده‌‌اند. صرف توسعه کالبدی یا اقتصادی بدون بازنگری در تفکر توسعه، محکوم به رکود یا بحران‌های مزمن است. ایده‌های جدید در حکم موتور محرکه‌ای هستند که مسیرهای تازه‌ای برای زیستن، تعامل، و رشد در دل بافت شهری می‌گشایند. بدون ایده‌های نو، شهرها فقط بازتولید گذشته‌اند، نه آفرینش آینده. ایده‌های جدید برای خلق شدن نیاز به نگاهی جدید در سطح سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان دارد.

به جهت عدم نفوذ کارآمد گراش و گراشی‌ها در ساختار حاکمیت و همچنین متمرکز بودن قدرت در نوع نظام حکومتی ایران، این امکان که افرادی با نگاهی نو و ایده‌های جدید را در مناصب اجرایی و مدیریتی شهر داشته باشیم تقریبا وجود ندارد. اما ساختار پیچیده‌ای در گراش طی سالیان شکل گرفته که در کنار ساختار بروکراتیک اداری، به نوعی هم توان سیاست‌گذاری دارد و هم تصمیم‌سازی. این ساختار پیچیده، رابطه‌ی معتمدین-خیرین است؛ جایی که باز هم همان افراد نسل اولی جای خود را محکم گرفته‌اند اما فاقد ایده‌های جدید برای کارآمدی بیشتر هستند.

در توضیح بهتر این وضعیت، بخشی از نظریه‌ی «تخریب خلاق» و موارد مربوط به «نوآوری نظام‌مند» جوزف شومپیتر، اقتصاددان اتریشی، اینگونه تأکید می‌کند که «رشد اقتصادی و توسعه پایدار از طریق نوآوری ممکن است، نه از طریق تکرار الگوهای قدیمی.»[۱] این نوآوری می‌تواند شامل فناوری، سیاست‌گذاری، یا الگوهای فرهنگی جدید باشد.

نمونه‌ایی از تحول شهری با ایده‌های جدید

در بستر شهری، این نظریه بیانگر آن است که شهرهایی که جرات پذیرش ایده‌های جدید را دارند (مثلاً تغییر در حمل‌ونقل، مشارکت مردمی، کاربری اراضی، شهرک‌سازی، ایجاد بستر اقتصادی جدید، مدیریت داده‌ها، مدیریت بازار و غیره)، سریع‌تر و پایدارتر توسعه می‌یابند. شهرها برای حل مسائل پیچیده قرن ۲۱ (مانند مهاجرت و تغییر ترکیب جمعیتی، بحران‌های زیست‌محیطی و بی‌عدالتی اجتماعی، فساد اداری و…)، باید از ایده‌های نوآورانه، مشارکتی و بین‌رشته‌ای بهره بگیرند.

شهر کپنهاگ در دانمارک، با تبدیل ایده «شهر برای مردم» (Jan Gehl) به سیاست شهری توانست با تحول در پیاده‌روها، مسیرهای دوچرخه‌محور و خلق فضاهای مشارکتی و زنده شهری که بخشی از یک ایده بود و به سیاست بدل شد، توسعه‌ای پایدار و نمونه را در اروپا رقم بزند.

شهر تهران نیز با اجرای طرح‌هایی مثل پیاده‌راه‌سازی خیابان ۳۰ تیر، بهسازی مسیر خیابان انقلاب و کتابفروشی‌ها و یا پروژه‌های مشارکتی محله‌محور و تبدیل این ایده‌ها به بخشی از سیاست مدیریت شهری، توانست نمونه‌هایی از تلاش برای بهره‌گیری از «ایده‌های نو» در مقیاس کوچک‌ را خلق کند که اثرات مثبت آن تاکنون پابرجاست.

مدل توسعه شهری بندر کنگ مبتنی بر حفظ و احیاء بافت کهن آن بندر تدوین شده بود و ایده‌ای بود که تبدیل به سیاست شهری شد و در همین نزدیکی گراش، سبب رونق فراوان این بندر به جهت جذب گردشگر و معرفی آن به عنوان یک مقصد گردشگری شد.

این تحولات توسعه‌ای چه در تهران و کنگ و دیگر نقاط ایران، و چه در کپنهاگن، رم یا بارسلونا، ممکن نبود مگر با استقبال از ایده‌های جدید و تبدیل آن به سیاست محوری در مدیریت شهری.

موانع خلق ایده جدید در گراش

اما خلق ایده جدید برای توسعه پایدار و کارآمد یک شهر، اقتضائاتی دارد که گراش از آنها بی‌بهره بوده و هست. این مساله باعثِ نبود ایده جدید، و بهتر است بگویم فقدان هرگونه ایده محوری، در مدیریت شهری شده است. این یک نقد بنیادین به فقدان گردش نخبگان و ایده در سطح مدیریت شهری است، که به طور مستقیم بر توسعه اثر می‌گذارد و مجالی برای طرح حرف جدید باقی نمی‌گذارد.

در شهرهایی که مدیران آن عمدتاً از نسل اول پس از انقلاب باقی مانده‌اند و نه‌تنها گردش نخبگانی، بلکه تعویض نسلی در ساختار قدرت با تأخیر و مقاومت مواجه است، توسعه‌ی شهری نیز به رکود فکری و فقر ایده مبتلا می‌شود. چنین شهرهایی برای توسعه نیاز به ایده‌های جدید دارند، اما این ایده‌ها بدون تغییر ساختار قدرت، شنیده یا اجرایی نمی‌شوند.

بخشی از نظریه گردش نخبگان «ویلفردو پارتو» جامعه‌شناس و اقتصاددان ایتالیایی در توضیح این وضعیت به این نکته اشاره دارد که «هر جامعه‌ای برای پویایی و بقا نیازمند گردش نخبگان است»[۲] و این یعنی اگر نخبگان قدیمی قدرت را واگذار نکنند، جامعه دچار انسداد ساختاری و در نهایت سقوط می‌شود. البته که در ابعاد شهری همچون گراش، سقوط یعنی رکود در شهر، افزایش فاصله طبقاتی، افزایش فساد اداری و افزایش بزهکاری اجتماعی؛ و در مقابل، کاهش جدی نقش جامعه مدنی در تحولات اجتماعی و بی‌تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت جامعه شهری خود. این سقوط در گراش تاکنون رخ داده و شاید با کمی خوش‌بینی بتوان گفت وارد مرحله بحرانی و غیر قابل بازگشت نشده؛ اما گر چاره‌ای اندیشیده نشود، به زودی به مرحله غیر قابل بازگشت یعنی تغییرات اساسی در کلان‌نهادهای اجتماعی می‌رسد.

در بستر مدیریت شهری، ماندن مدیران نسل اول باعث تکرار الگوهای مدیریتی، مقاومت در برابر نوآوری و قطع ارتباط با نسل جوان می‌شود. بسیاری از شهرهای کوچک و متوسط ایران (به طور خاص گراش) از نظر سیاسی – مدیریتی در انحصار گروه‌های سنتی یا نسل اولی‌های موی‌سپیدکرده باقی مانده‌اند؛ حتی مدیرانی همچون فرماندار جدید هم اغلب با توصیه (و گاهاً فشار شبانه‌روزی) همان نسل قدیم انتخاب می‌شود، نه از دل سازوکار رقابتی یا شایسته‌سالار. این نسل با انسداد مسیر جوان‌ترها، عملا خود را در عرصه‌های مختلف بی‌رقیب می‌کنند. انجمن‌ها و مراکز اثرگذار را که ترکیبی مردمی دارد، در انحصار خود نگه می‌دارند و اجازه بروز ایده‌های جدید را نمی‌دهند. این موضوع در گراش شدت بیشتری دارد چون مرزبندی‌های سیاسی مرسوم که در شهرها و شهرستان‌های دیگر ایران شاهدش هستیم، در گراش وجود ندارد و عامدانه فضای گراش، فضایی بسته‌تر و کنترل‌شده‌تر است و این نسلِ سوار بر مرکب قدرت، راحت‌تر با استفاده از ساختارهای فرادولتی موجود و با شیوه‌ی برچسب‌زنی، هر فردی را که دارای ایده‌ای جدید باشد حذف می‌کند و همسو با بخشی از حاکمیت (نه همه‌ی آن) هر تحول و فرصت جدید را بدل به یک تهدید می‌کند. گاه یک تهدید سیاسی و گاه یک تهدید مذهبی، گویی فقط اینها نگهبانان همیشگی و ابدی دو ساختار دین و حاکمیت در کشور هستند. اما با کمی دقت روی این مدل تکراری رفتار از سوی نسل اولی‌ها، می‌توان دریافت که در واقع بیشتر از اینکه دغدغه‌ی جامعه را داشته باشند، به دنبال حفظ موقعیت خود هستند.

هشدار توقف توسعه در فقدان ایده

جامعه‌شناسان همواره هشدار می‌دهند که اگر ساختارهای سنتی قدرت، خود را با نهادهای جدید هماهنگ نکنند، توسعه متوقف یا منحرف خواهد شد. انسداد در تعویض نسل، جلوی نوآوری نهادی، اصلاح ساختاری و ارتباط با نسل جوان را می‌گیرد. در شهر گراش همچنان مؤلفه حضور در جنگ، حضور در تحولات پس از جنگ و البته ارتباط با خیرین، بر شایستگی، ایده‌محوری یا تخصص غلبه دارد. این باعث می‌شود که نخبگان نوظهور، حتی اگر ایده‌های جدید داشته باشند، جایی در ساختار تصمیم‌گیری نیابند و این انسداد نتیجه‌ای جز وضعیت فعلی گراش یعنی شهر فاقد ایده نخواهد داشت.

این یادداشت گرچه اعتراضی مستقیم به مدیران و معتمدین-خیرین نسل اولی بود، اما نمی‌توان اثرگذاری آنها را طی سنوات گذشته زیر سوال برد. یکی از موفق‌ترین نمونه‌های کار گروهی در کنار مشارکت اجتماعی پس از انقلاب را همان نسل و همان مدیران نسل اولی تحت عنوان «کارگروه ارتقاء» رقم زدند.

اما مانند بازنشستگی هر کهنه‌سربازی، خواهش صادقانه این است که جای خود را در مجامع تصمیم‌گیر همچون نهادهای کناریِ علوم پزشکی، آموزش و پرورش، شورای شهر و فرمانداری به نسل‌های جدید و افراد دارای ایده جدید بدهند و خود نقش مشورتی برای این افراد داشته باشند. نگاه من این نیست که باید این نسل را کنار گذاشت، چون انتقال داده و تجربیات به نسل‌های بعدی از ضروریات عصر حاضر است.

راهکارهای پیشنهادی در چنین زمینه‌ای

  1. ایجاد نهادهای مشورتی جوان‌محور و نخبگانی در کنار نهادهای حاکمیتی همچون فرمانداری، شورای شهر، آموزش و پرورش، علوم پزشکی و… برای انتقال تدریجی ایده‌ها و خلق حرف جدید.
  2. شبکه‌سازی بین نخبگان نسل جدید در فضای فرهنگی یا رسانه‌ای شهر همچون خلق تشکلی رسمی (سازمان مردم‌نهاد) با بهره‌گیری از تجارب گذشته همچون انجمن ایکوموس برای ارائه سازمان‌یافته‌ی ایده‌های جدیدی که به منظور حل معضلات شهری طرح می‌شود. (برای شکل‌ دادن به قدرت نرم).
  3. نقش‌آفرینی ساختارمند در تحولات سیاسی شهرستان و منطقه با ایجاد احزاب محلی موضوعه و تشکل‌های سیاسی شناسنامه‌دار.
  4. ایجاد فشار اجتماعی و مردمی برای پاسخ‌گویی نهادها و همچنین جلوگیری از حضور دائمی افراد فاقد تخصص، فاقد ایده و یا فاقد کارآمدی در نهادهای تصمیم‌گیر یا اثرگذار.
  5. تلاش برای اثرگذاری بر نماینده مجلس، استاندار و… برای انتصاب افرادی که اولا تخصص کافی را برای مدیریت شهری همچون گراش داشته باشند و دوما خارج از مدیران نسل اولی باشند.

 

پانویس‌ها:

[۱] Joseph A. Schumpeter (2021). The Theory of Economic Development. Routledge.

[۲] Vilfredo Pareto (1935). The Mind and Society. Jonathan Cape Ltd