هفت‌برکه: مرضیه قربانی هنرمند گراشی که با نام هنری مینااُ فعال است، پس از دو قاب عاشقانه «بوری خاطِروت مَوِه» و «دِل اِز پِه دِل اَچه» در سومین قاب با گوشه‌هایی از هنرهای گراش قاب «من یک گراشی هستم ….» را عرضه کرده است.

این قاب‌ها می‌تواند هدیه کوچک ولی هنری برای یک دوست گراشی یا غیر گراشی باشد. قربانی که در سال‌های اخیر در رشته زیورآلات و نقره‌کاری فعال است این قاب‌های هنری را به همراه متن‌های کوتاهی در صفحه اینستاگرام خود منتشر می‌کند.

نسخه‌های چاپی قاب‌های مینااُ را می‌توانید از فروزان کالا در خیابان تمیز تهیه کنید.

03 Gerashi

قاب سوم – آ‌ذرماه ۱۴۰۳: «من یک گراشی هستم و هنر روح من است…»

جمله‌ای که خیلی اتفاقی به ذهنم رسید و دو سال پیش برای تبریک روز گراش از طرف خودم به اونهایی که دوسشون داشتم منتشر کردم.

زمان گذشت و برای بسته بندی کارهای نقرم نیاز به یک کارت پستال متفاوت داشتم.

دختری که من باشم با موهایی که بعد بافتن موج گرفته‌اند در دنیای کوچکم و روح گراشی‌ام، در قاب عکسی از هنرگذشته غرق شدم. مجموعه ای از هفت‌برکه، کلات، گلدوزی سنتی، نخل، بادگیر، آدَمَکه، پِنجَه، سفال، چراغ برساتی، گل هشت فخ، سه دری و …

همه چیز کامل بود اما در نهایت جمله باید دست خط یک نفری می‌‌بود که ارزش کار رو هزار برابر می‌کرد.

و تنها کسی که به عنوان بانوی هنرمند گراشی به ذهنم رسیدن خانم میرزاده عزیز بودن که به قول خودشون بعد سالها کاغذ و قلم به دست گرفتن و یاد نامه نوشتن‌شون افتادن و ارزش قاب گراشی من رو بیشتر و بیشتر کردن🌙

02 Del

قاب دوم – فروردین ۱۴۰۱: «دِل اِز پِه دِل اَچه»

از همان کودکی‌ام که مدام از زبان مادرم می‌شنیدم برایمان حکم یک پل ارتباطی قوی داشت با آدم‌هایی که دوستشان داشتیم. تلفن نبود اما این حس از قلبمان تا آن سر آب‌های خلیج می‌رفت. برای هر اتفاقی یا حرفی یا هر دیدنی اثر داشت.

یک دخترک با لباس گراشی و دست و پای حنا زده که در شور عشق (به هرکسی حتی خانواده) بر لب دوکنچی [سکوی کنار در ورودی خانه] جایی که امروزه موزه مردم شناسی است نشسته با امید جوانه زدن این جمله ی زیبا در سمت دیگر دوکنچی…  با گل‌های بابونه و شقایق و گل‌های آبی ریزی که یادآور تمام روزهای خوب کودکی ام بود و هست.

دِل اِز پِه دِل اَچه همان دل به دل راه داره در گویش ما گراشی‌ها ست.

01 Khatrot

قاب اول – فروردین ۱۴۰۰ : «بوری خاطِروت مَوِه»

با یه تصویرسازی که همیشه به صورت مبهم توی ذهنم می‌گذشت؛ یک زن و مرد گراشی با لباس سنتی و موی موج دار مشکی، وسط طبیعتی که از بچگی در ذهن داشتم ،کنار نخل‌های پر از خرما با دشت‌های پر از گل‌های «چش درد اکود» که همون شقایق قرمز رنگی که سال‌هاست نقشش کمرنگ شده ، همگی و همگی در یک قاب که با #کلات زیبا کامل شده‌اند …

بوری خاطِروت مَوه یعنی خیلی دوستت دارم❤