هفتبرکه: «چیزی که در مورد عکسها دوست دارم این است که لحظهای را ثبت میکنند که برای همیشه رفته است و بازتولید آن غیرممکن است.» این را کارل لَگِرفلد، عکاس مشهور آلمانی، میگوید. هنر عکاسی ثبت لحظات برای جاودانه کردن یک صحنه است.
۲۹ مرداد روز جهانی عکاسی است و هفتبرکه به همین مناسبت سراغ عکاسهای خودش رفت و در جمعی خودمانی با آنها به گفتگو نشست. نامهای آشنایی که میشناسید و اسمشان پای بسیاری از عکسها است: مجید افشار، نازنین کشاورز، غزاله شوری، هادی افشار و محمد صادقی. عکاسهای جوانی که از علایق و خاطرات و مخاطراتشان در عکاسی میگویند.
البته جمع عکاسان هفتبرکه گستردهتر است. محمود ورزی به دلیل خدمت سربازی، و حامد جوکار و سهیلا نوروزپور به دلیل مسافرت، امکان حضور در این گفتگو را نداشتند. در سالهای دورتر، عبدالرضا افشار، مسلم پورشمسی، عبدالرضا راستگو، امین نوبهار، سعید سرخی و علی افشار از عکاسان حرفهای هفتبرکه بودند که هنوز هم در مناسبتهای خاصی، عکسهای آنها در هفتبرکه منتشر میشود. ستون #حس_زندگی که هر صبح منتشر میشود، بخشی است که علاقهمندان عکاسی لحظههای خود را در آنجا ثبت میکنند و نام عکاسان این بخش یک فهرست طولانی است که از نوجوانان علاقهمند تا عکاسان حرفهای را شامل میشود.
نردبانی که هنوز پلههای زیادی دارد
مجید افشار متولد اردیبهشت ۱۳۶۵، دبیر عکس سایت خبری هفتبرکه و دبیر انجمن فیلم و عکس گراش است. افشار چندین دوره دبیر و داور سوگوارهی عکس عاشورایی گراش نیز بوده است. در این جمع او پیشکسوت حساب میشود و همکاران جوانتر از تجربههای او همیشه استفاده کردهاند. افشار عکاسی را از نوجوانی و با دوربینهای نگاتیوی و دیجیتال برادرش عبدالرضا شروع کرده و میگوید در عکاسی خودش را مدیون او میداند.
نازنین کشاورز نوزدهساله است و اکنون در دانشگاه آزاد گراش رشتهی طراحی چهره میخواند. سوگوارهی عکس عاشورایی برای او نقطهی آغاز جدی عکاسی بوده است. کشاورز میگوید: «من از آبان ۱۳۹۷ در سوگوارهی عکس عاشورایی بخش اینستاگرام شرکت کردم و مقام آوردم. زیاد از عکاسی سر در نمیآوردم. فقط یک دوربین داشتم و عکس میگرفتم. وقتی عکسم روی دیوار رفت از من میپرسیدند برای این عکس چند تا شات زدهای؟ حتی معنی شات را نمیدانستم و سوال را پیچاندم. یک سال بعد از این سوگواره توانستم به طور نیمهحرفهای عکاسی را ادامه دهم. آن موقع سیزده چهاردهساله بودم.»
غزاله شوری هم اکنون دانشجوی تربیت بدنی است. اما در دبیرستان رشتهی کار و دانش بوده و طراحی چهره خوانده است که با حرفهی عکاسی مرتبط و به او کمک کرده است بهتر عکاسی کند. سابقهی عکاسی او هم به خاطر سن کم، زیاد نیست و از نوجوانی شروع کرده است. میگوید: «سال ۱۴۰۱ به هفتبرکه آمدم و شروع کردم. هر ماموریتی بدهند اگر بتوانم میروم. هم عکاسی با موبایل و هم با دوربین.»
هادی افشار هم خیلی زود و از نوجوانی جهان اطرافش را با لنز دوربین دیده است و ثبت لحظات برایش آن قدر جذاب بوده که همچنان در این هنر بماند. مجید افشار عکاس باتجربه و شناختهشدهی رسانهی هفتبرکه، عموی هادی است و همین پشتوانه و دلگرمی او برای عکاس شدن بوده است. او میگوید: «از سال ۱۳۹۶ دوربین داشتم. قبلش دوربین عمومجید را برمیداشتم و عکس میگرفتم. البته آن قدرها هم خودم را عکاس نمیدانم.» هادی اکنون کارش هم مرتبط با عکاسی است. کنار حسینیه اعظم فروشگاهی به نام «گراشیک» باز کرده و خدمات طراحی، چاپ، گرافیک، خرید و فروش دوربین عکاسی و تجهیزات دارد. هادی همچنان به دنبال آموزش است و میگوید: «همچنان بیشتر دنبال این هستم که آموزش ببینم و خودم فکر میکنم هنوز چیزهای ساده از عکاسی بلدم و فکر میکنم هر قدر آموزش ببینم کم است و همیشه هر وقت فرصت کنم دنبالش هستم.»
محمد صادقی متولد ۱۳۸۲ است و میگوید از پنج شش سال پیش به عکاسی علاقهمند بوده و ادامه میدهد: «با اینکه دوربینهای گوشی بیکیفیت بود، سعی میکردم به جزئیات عکسی که میگیرم دقت کنم. با دوربین نیمهحرفهای و زوم که برای ثبت عکسهای خانوادگی و ثبت خاطرات گرفته بودیم شروع به کار کردم. هرچند چندان بلد نبودم که حرفهای عکاسی کنم با دوربین اما کمکم یاد گرفتم و پیشرفت کردم.»
کمرویی دخترها
عکاسها هم روحیات خاص خودشان را دارند که گاهی روی کارشان تاثیر میگذارد. برای دو دختر عکاس این گفتگو، کمرویی یکی از این مشکلات است. کشاورز میگوید: «من خیلی کمرو بودم و برای هفتبرکه در یک دورهای برای بخش #حس_زندگی خیلی عکس میفرستادم. هر روز عکسهای من بود. اما وقتی جایی میرفتم خیلی کمرو بودم.» اما یک اتفاق غیرمنتظره به او برای غلبه بر کمروییاش کمک میکند: جشن قهرمانی پرسپولیس در خیابانهای گراش. او میگوید: «یک بار روز قهرمانی پرسپولیس بود و از جایی برمیگشتم و برای این موضوع نبود که دوربین همراهم بود. در جشن خیابانی هواداران، آقای مسلم پورشمسی را دیدم. تشویقم کرد که جلوتر بروم. از آن به بعد ترسم کمتر شد. این اتفاق بهترین خاطرهی من از عکاسی هم هست و توانستم از آن به بعد سوژههای بهتری برای عکاسی خبری پیدا و عکاسی کنم.»
شوری هم این مشکل را با تشویقهای همکاران باتجربه در هفتبرکه حل کرده است. او میگوید: «من هم مشکلم کمرویی بود. اما با حمایت همکاران عکاس توانستم پیشرفت کنم.»
یک شات ساده میتواند تبدیل به یک دردسر بزرگ شود!
عکاسی هم دردسرهای خودش را دارد و به آن سادگی که به نظر میرسد هم نیست. مشکل بسیاری از عکاسان، محدودیتهایی است که در عکاسی از مراسمهای رسمی دارند. شوری میگوید: «انتخابات امسال که رفتم با اینکه کارت داشتم میپرسیدند رئیستان کیست و از کجا آمدهاید. مشکل عکاسی این است که در گراش خانمها اجازه عکاسی نمیدهند. همکاری مردم و مخصوصا زنها خیلی کم است و اجازه نمیدهند. برای کار عکاسی خیلی وقت میگذارم و معمولا نیمهشبها مشغولم.»
نازنین هم محدودیتهای فرهنگی گراش را مشکلی میداند که کار را برای یک عکاس خانم سخت میکند: «به خاطر محدودیتهای فرهنگی گراش خیلیها میگویند چرا مثلا بین مردها رفتهای و عکس گرفتهای در یک مراسم عمومی. الان میفهمم هر قدر خودم را کنار کشیدم اشتباه بود. یا مثلا وقتی بین خانمها داری عکس میگیری کنجکاو هستند بدانند دختر چه کسی هستی. در ایام محرم سختگیریها بیشتر است. وقتی در مراسم عمومی میخواهیم از مجالس زنانه عکس بگیریم، گاهی پیش میآید که میگویند چرا عکس میگیری و برای چه چیزی میخواهی.»
هادی هم کم دردسر نداشته اما میگوید علاقه به کار باعث میشود فراموش کند و اضافه میکند: «بعضی جاها کمی گیر میدهند و میگویند کارت نداری و بعضی جاها برای عکاسی قسمت خانمها محدودیت دارند. بعضی جاها به خاطر آشنایی که با عمومجیدم دارند برای من هم راحتتر است و اجازه میدهند. در حین عکاسی مشکل خاصی نبوده اما بعدش چرا. چند سال قبل یک عکس ساده برایم دردسر شد چون وایرال شد و در خیلی از رسانههای خارج از ایران هم منتشر شد. اما گفتند چون خودت و خانوادهات را میشناسیم چشمپوشی و قضیه را تمام میکنیم.»
هادی چند بار برای پوشش عکس خبری به رویدادهای مهم فرهنگی و یا ورزشی هم رفته است و یکی از مهمترین آنها عکاسی در جام ملتهای ۲۰۲۳ قطر بوده است. هادی در آنجا هم از دردسر بینصیب نمانده است و میگوید: «در قطر هم در جام ملتها جایی برایم دردسر شد و میخواستند دوربینم را بگیرند که با زحمت زیاد و با اینکه در زبان هم تسلطی نداشتم، به خیر گذشت.»
مشکلی که مجید دربارهی آن صحبت میکند هم جالب است. او میگوید: «چند سالی از طرف سایت هفتبرکه برای تهیه عکس از جلسات شورای اداری میرفتم و یا دعوت میکردند. بعد از انتشار خبر، گلایهها شروع میشد که این افشار آمده و عکس ما را کات کرده. عکس ما توی سایت نیست و با ما دشمنی دارد!» اما ظاهرا همه چیز زیر سر ستونهای مزاحم فرمانداری بوده است! او ادامه میدهد: «سالن فرمانداری دو تا ستون دارد و کسی که کنار ستون باشد خواه ناخواه در عکس نمیافتد. چه از طرف راست بگیری، چه از طرف چپ. به خاطر همین بعد از چند وقت دیگر نرفتم و احتمالا دیگر دعوت هم نمیکنند!»
اما از دیدگاه یک عکاس حرفهای مثل او، مشکل بزرگتر نبودِ آموزشگاه مختص آموزش عکاسی است. افشار میگوید: «یکی دیگر از مشکلات ما نبود آموزشگاه یا موسسه خصوصی برای تدریس و آموزش علاقهمندان به عکاسی در گراش است. در لار و خور آموزشگاه است، ولی در گراش نداریم. البته اساتید در گراش به صورت خصوصی هنرآموز میگیرند اما به صورت رسمی نداریم.»
عکاسی در حرم حضرت عباس(ع)
خاطرهی مجید افشار به عکاسی در صحن و حرم حضرت عباس(ع) برمیگردد و میگوید: «یک سال رفته بودیم کربلا. توی کربلا برای عکاسی از صحن و ضریح حتما باید کارت داشته باشی وگرنه اجازه نمیدهند. ولی یکی گفت اگر همراه هیات باشی و روی فرش قرمز که زیر پای عزادارن پهن کردن باشی، ایراد نمیگیرند. ما هم همراه هیات سینهزنی کشور کویت رفتیم داخل چندتایی شات زدیم. محو دیدن ضریح و صحن حضرت عباس بودیم که عکاسی کنیم تا به خودم آمدم دیدم هیات سینهزنی کشور کویت رفته بودند بیرون و من تنها بودم که خادمان حرم آمدند و دوربین را گرفتند. ما هم زبان عربی بلد نبودیم. به خودم گفتم: «تموم دیگه! دوربین رو بردن!» خلاصه یکی از خادمان حرم که فهمید من ایرانیام گفت: «غصه نخور، ده دقیقه دیگر دوربین را برایت میآورند.» همان طور هم شد.»
تضاد و حرکت، یک عکس را خاص میکند
محمد خواجهپور میپرسد نقاط ضعف و قوت عکاسی خبری گراش و منطقه از دید شما که عکاس هستید چیست؟ نازنین کشاورز جواب میدهد: «گاهی گزارش عکس خبری یک عکاس خوب کار کرده و یک گزارشش بد است. شخصا وقتی جایی میروم که چند عکاس دیگر هم هستند دستپاچه میشوم و دوست ندارم عکسهای تکراری بفرستم و دوست دارم خاص باشد. من زمانی که خودم از جایی عکاسی نکردهام، میروم عکسهای عکاس دیگری را نگاه میکنم تا ببینم از چه زاویهای عکس گرفته و نگاهش به آن مراسم چطور بوده تا نگاه من متفاوت باشد.»
محمد روند عکاسی خبری در گراش و منطقه را مثبت میداند و میگوید: «در گراش خوشبختانه با وجود دوستان عکاس که از آگاهی بسیاری از عکاسی برخوردارند، کاملا حرفهای دنبال میشود و عکسهای پرمحتوا و زیبایی گرفته میشود.»
اما برای هر عکاسی، علاوه بر اهمیت تسلط به مبانی و اصول عکاسی، چیزهای دیگری هم مهم است. نازنین میگوید: «مهمترین چیزی که در عکاسی به آن توجه میکنم زاویه دید و کادربندی و سوژه است.» برای هادی نیز سوژه اهمیت زیادی دارد. غزاله هم میگوید: «موقع شروع عکاسی کادربندیام زیاد خوب نبود و با راهنمایی آقای مجید افشار الان بهتر شده.»
از نگاه خواجهپور که شاید تصمیمگیرندهی نهایی در چرخهی انتخاب عکس مناسب برای یک خبر است، تضاد و حرکت مهمترین ویژگی یک عکس خبری است. او میگوید: «حرکت و تضاد برای ما مهم است. مثلا حین بازی فوتبال اصرار نداریم همه در عکس باشند و اگر حرکتی در عکس باشد و اصول اولیه مثل نور و کادر را هم رعایت کرده باشد، برای ما در اولویت است. کادرهای پویا را ترجیح میدهیم. تحرک کمک میکند عکس بهتر دیده شود و خاصتر باشد. تضاد هم محتوای عکس را پررنگتر میکند.»
عکاسی شبانه، ماه، طبیعت و خبری موضوع مورد علاقهی عکاسان
اینکه از دید خود عکاسها چه موضوعی برایشان جذابتر است، باعث کنجکاوی مخاطب است. هادی میگوید: «در حوزههای مختلف عکاسی علاقهام به بخش عکاسی خبری و مستند اجتماعی است اما به عکاسی شبانه هم علاقه دارم. با رفیقم جواد آبافکن که در این بخش کار میکند چند بار رفتهام و به خاطر آرامش و فضای خلوت شب به این بخش هم علاقه دارم. در انجمن فیلم و عکس گراش هم جزو هیئت مدیره هستم.»
مجید میگوید: «در نشستها و تورهای عکاسی شرکت کردهام و زمینهی علاقهام بیشتر مستند-اجتماعی است اما الان بیشتر عکاس خبری هستم.» یکی از محبوبترین هشتگهای هفتبرکه این روزها، «گپتریا» است که با عکسهای او شبیه آلبومی است که ورق زدنش مخاطب را به داستان جذاب گپتریا میبرد.
غزاله هم میگوید: «به عکاسی خبری و آتلیه علاقه دارم. بهترین خاطرهام این است که من با راهنمایی و تشویق یکی از دوستانم وارد عکاسی شدم اما الان راضی هستم و برایم خوب شده.»
نازنین هم میگوید: «به عکاسی مدلینگ و خبری هم علاقه دارم.»
موضوع مورعلاقهی محمد در عکاسی متفاوتتر از همکارانش است و این تفاوت هم میتواند ایدههای بیشتری برای عکاسی به او بدهد و هم نگران رقیب در این زمینه نباشد! او میگوید: «عکاسی از طبیعت و ماه و عزاداریهای محرم و بناهای قدیمی را خیلی دوست دارم و عکسهای زیادی در این زمینه گرفتهام و بیشتر عکسهایم را با دوربین گوشی میگیرم.»
عکاسی خرج دارد و درآمدی ندارد
عکاسها هم توقعاتی از مردم دارند که این گفتگوی کوتاه، مجالی برای ابراز آن بود. هادی دوست دارد هنرش جدیتر گرفته شود و مردم بُعد مالی آن را هم در نظر بگیرند. او میگوید: «انگار بین مردم جا نیفتاده که عکاسی هم یک هنر است و هم هزینهای دارد. مبلغی میگویی و برایشان زیاد به نظر میآید در حالی که مثلا دو میلیون اضافهتر برای داشتن یک آرشیو عکس کامل از یک مراسمی که چند برابر خرجش شده، چیز زیادی نیست.»
بسیاری از مردم فکر میکنند عکاسی دیجیتال هزینهای ندارد چون مثل دوربینهای نگاتیوی خرید حلقهی فیلم ندارد اما تکنولوژی هم هزینههای خودش را دارد. هادی میگوید: «مردم میگویند خرجی که ندارد. اما همان کارت حافظه را چند بار جا به جا کنید ممکن است بشکند و باید بروی یک میلیون برای خریدش هزینه کنی و یا دوربین بعد از چند سال کیفیت عکس را پایین میآورد. اگر بخواهی یک عکس هنری با کیفیت عالی بگیری دوربینت هزاران شات زده و ممکن است روی کیفیت عکس تاثیر بگذارد و دوباره هزینهی خرید دوربین نو و به روزتر هم هست. دوربین را امروز ۱۰۰ میلیون تومان میخری و چند سال بعد چند برابر میشود.»
برای محمد صادقی، عکاسی کردن در گراش یعنی پذیرفتن درخواست بقیه برای عکاسی از آنها. حرف او هم تایید این مسئله است که خیلیها حاضر نیستند بهایی برای آن بپردازند. او میگوید: «عکاسی در گراش اینطوری است که هرجا دوربین دستت باشد، حتی چند تا غریبه هم پیدا میشوند که بگویند: دوربین اتبارن، یک عکسی از اَما ناگِرش؟»
نازنین هم میگوید: «دقیقا همین بحث هزینه است. بارها در حین عکاسی افراد از ما میخواهند چند عکس هم از خودشان بگیریم و برایشان بفرستیم در حالی که به هر حال همان چند عکس هم هزینه دارد.»
موضوع اتهام: عکاسها عجلهای برای ارسال عکس ندارند
خواجهپور به یک عادت بد عکاسها اشاره میکند که البته خودشان این اتهام را نمیپذیرند: کند بودن و تعلل در ارسال عکس! مسئلهای که با روح کار خبری یعنی سرعت عمل در تضاد است. او میگوید: «معمولا این اتهام وجود دارد که عکاسها عکسشان را زود نمیفرستند. چرا این مسئله بین عکاسها رایج است؟»
کشاورز که دوست دارد دوربینش بعد از زدن شاتهای زیاد استراحت کند در پاسخ میگوید: «معمولا بعد از دو تا سه روز برای مواقعی که در فضای باز عکاسی کردهام عکسها را میفرستم اما عکسهای خبری را معمولا زودتر یا همان روز میفرستم.»
اما هادی این اتهام را رد میکند و دقت در انتخاب و ادیت عکسها را مرحلهی مهم قبل از ارسال آن میداند و میگوید: «از نظر من قبل از عکاسی وقت گذاشتن مهمتر از بعد از آن است. مثلا شما میخواهی به یک کنسرت بروی و میخواهی عکاسی کنی. قبلش تعدادی عکس از کنسرت را ببینی یا محتوای برنامه را بدانی و دربارهی برنامه مطالعه کنی تا بتوانی عکسهای بهتری بگیری، مهمتر است. بعد از عکاسی هم انتخاب تصاویر بهتر و گاهی زمانی برای ادیت وقتگیر است.» او علت تاخیر را موجه میداند و دوست دارد عکسهایش با دقت گلچین شده باشد و میگوید: «بعضی مواقع طول میکشد اما عکسهای بهتری میفرستی و برای ادیت وقت بیشتری میگذاری. گزارش عکس خبری را هر عکاسی ببیند میداند برای آن چقدر وقت گذاشتهای. اما اگر با عجله بفرستی برای مردم عادی که زود خبر را میخوانند جالب است اما برای همان چند درصدی که از عکاسی سر در میآورند، قطعا عکسهای خوبی نیست و گاهی از سوی دوستانی که عکاسی بلد هستند مورد انتقاد قرار میگیریم.»
برای هادی انتخاب عکس از بین دهها شاتی که گرفته، سختترین مرحلهی کار است و میگوید: «برای خود من انتخاب عکس خیلی سخت است و زیاد انگیزهای برای این کار ندارم.»
آیندهی عکاسی با حمایت خانواده و علاقه ممکن است
یک عکاس به بیننده کمک میکند یک اتفاق را بهتر ببیند و ما بسیاری از خبرها را با عکسهایشان در ذهن داریم. ماندگاری در کار عکاسی در اینجا که درآمد چندانی ندارد و بیشتر علاقهی قلبی و فردی است، سوال آخر از جمع کوچک سه عکاس جوان است. خواجهپور میپرسد: «فکر میکنید تا کی در عکاسی دوام میآورید و از لحاظ حرفهای هم قصد دارید دنبال کنید یا خیر؟»
نازنین میگوید: «عکسهای الان را که با چند سال قبل مقایسه میکنم و از هر جهت بهتر شده، انگیزه پیدا میکنم و میگویم میتوانم ادامه بدهم.»
عکاسان جوان این گزارش چیزهای زیادی برای آیندهشان نمیخواهند جز اینکه بتوانند از هنرشان پولی هم در بیاورند. کاری که به نظر آسان نمیآید. کشاورز میگوید: «پیشنهادهای کاری زیادی داشتهام اما سعی میکنم با تلاش خودم بتوانم یک اتاق آتلیه کوچک باز کنم. الان هم آتلیه دارم و عکاسی میکنم. حمایت خانواده خیلی مهم است و مادرم پا به پا همراه من بود و حمایتم میکرد. حمایت اطرافیان و حرفشان هم مهم است.»
غزاله هم میگوید: «اگر خانواده حمایتم کنند خیلی برنامهها دارم. انشالله که بمانم و زیاد پیگیر هستم و برای آموزش هم با جدیت پیگیرم. دوستم و مادرم خیلی همراه هستند به خصوص مواقع سخت مثل روزهای بارانی.»
هادی اما گلهای هم از مسئولین دارد و به عنوان صحبت پایانی میگوید: «انگار برای مسئولین نقش یک عکاس اصلا تعریف نشده. جایی که کار تو را لازم دارند میخواهند عکاسی کنی. اما روز عکاس و روز خبرنگار را به یاد ندارند. بعضی برنامهها در لار مثلا در جلسه کنکور چهار تا پنج عکاس سر جلسه عکاسی میکنند اما اینجا فقط یک نفر و زمان محدود برای مثلا ۱۰ دقیقه. در لار این مسائل راحتتر است.»
محمد صادقی معتقد است در گراش به عکاسی اهمیت چندانی داده نمیشود و علاقهمند زیادی ندارد و میگوید: «کاش کلاسهای بیشتری در این زمینه برگزار بشود که هرکس علاقهمند به عکاسی است بتواند پیشرفت و علاقهاش را دنبال کند.» او دوست دارد کارش را حرفهای دنبال کند و برای همین به دنبال آموزش است و میگوید: «تا حالا برای یادگیری عکاسی کلاسی نرفتهام یا آموزشی ندیدهام ولی خیلی دوست دارم حرفهایتر دنبال کنم و فوت و فن عکاسی را کامل یاد بگیرم. خیلی دلم میخواست عکاسی را جدیتر دنبال کنم و پیشرفت کنم به خاطر همین عکاسی خبری را شروع و سعی کردم خیلی چیزها را یادبگیرم. امیدوارم در گراش شرایطی فراهم بشود که هر شخصی به عکاسی علاقه دارد بتواند دنبال کند.»
مجید افشار از گالری اُ به عنوان پاتوق هنرمندان و علاقهمندان عکس و فیلم نام میبرد و برای امثال محمد که تازه اول راه هستند خبر خوبی هم دارد. او میگوید: «در انجمن فیلم و عکس گراش چند سالی است که به همت خانوادهی جوان ناکام امیرحسین افتادگان، گالری اُ تجهیز شده و پاتوق هنرمندان فیلم و عکس است. بیشتر سعی میکنیم با دعوت از اساتید منطقه گراش، لار و اوز برای هنرآموزان عکاسی نشست، نقد عکس و تور برگزار کنیم. از همهی اساتیدی که با انجمن فیلم و عکس همکاری دارند تشکر میکنم.»