هفتبرکه – سمیه کشوری: معرفی فیلم «فردایی هم هست» از پائولا کورتلزی (۲۰۲۳) و موسیقی تورج شعبانخانی
فیلم زندگی یک زن در دل مردسالاری و فاشیسم
«فردایی هم هست» There’s Still Tomorrow فیلم سیاه و سفید ایتالیایی محصول ۲۰۲۳ به کارگردانی پائولا کورتلزی ایتالیایی است. این فیلم، اولین فیلم بلند پائولا کورتلزی است. زنی که خود نیز نقش اول فیلم را در آن بازی میکند.
پائولا کورتلزی بازیگر، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده ایتالیایی است. او در حدود ۲۰ فیلم سینمایی و همچنین تعدادی از نمایش های تئاتری، تلویزیونی و رادیویی بازی کرده است. در سال ۲۰۲۳، اولین کارگردانی خود را با کمدی-درام سیاه و سفید فمینیستی «فردایی هم هست»، انجام داد که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و به یکی از پردرآمدترین فیلمهای تاریخ ایتالیا تبدیل شد. پائولا کورتلزی، رومانا ماگیورا ورگانو، امانولا فانلی، والریو ماستندریا، فرانچسکو سنتورامه، وینیسیو مارکیونی و جورجیو کولانگلی در این فیلم ایفای نقش میکنند.
این فیلم برنده سه جایزه در جشنواره فیلم رم، Nastro d’Argento در سال ۲۰۲۴ و موفقترین فیلم باکسآفیس ایتالیا در سال ۲۰۲۳ شد، و همچنین نهمین فیلم پرفروش کشور.
منتقدان فیلم ایتالیایی که کارگردانی و فیلمنامه آن را در پرداختن به مسائل مربوط به فمینیسم و پدرسالاری و همچنین بازیگری به ویژه پائولا کورتلزی، امانولا فانلی و والریو ماستندریا مورد تحسین منتقدان قرار دادند. این فیلم ۱۹ نامزدی پیشرو را در شصت و نهمین جشنواره دیوید دی دوناتلو دریافت کرد و برنده شش جایزه شد: بهترین کارگردان جدید و بهترین بازیگر زن (برای کورتلزی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (برای Fanelli)، بهترین فیلمنامه اصلی، جایزه جوانان دیوید و جایزه تماشاگران دیوید.
داستان فیلم در ایتالیای پس از جنگ ۱۹۴۶ میگذرد. در واقع اتفاقات قبل از دوم و سوم ژوئن بعد از حکومت فاشیستم و اولین انتخابات آزاد و سیاسی در کشور ایتالیا را نشان میدهد. این فیلم زندگیِ دلیا را در دل جامعهی مردسالار ایتالیایی روایت میکند. دلیا یک زن خانهدار، مادر سه بچه و همسر مردی بسیار سنتی و زورگو است. از ظاهراً با یک فیلم صرفاً فمنیستی روبرو هستیم ولی شیوهی روایت فیلم در نوع خود خاص و پرکشش است.
این کارگردان، زنان را در در برههای از تاریخ نشان میدهد که حق آزادی خود را بهعنوان یک انسان هم ندارند بنابراین نگاه کاملاً سنتی مرد به زن را مورد خطاب قرار میدهد. کارگردان با شجاعت این نگاه را همان ابتدای فیلم در حرکت نمادینی به ما نشان میدهد. نمایی که گویی هم به فیلم معنا میبخشد و هم از همان اول تکلیف فیلم را مشخص میکند. طوری که فیلم را از حالت رئالیستی خارج کرده و به آن حال و هوای نئورئالیستی میبخشد. گویی از همان شروع، فیلم با نمایش نمادینِ خود روایتش را پیش میبرد و به جنب و جوش میافتد.
در قدم بعدی، یعنی بعد از دلیا، با دختر نوجوانِ او به نام مارچلو آشنا میشویم. مارچلو هم در بستر خانواده صرفاً به دلیل دختر بودن، چنان که باید مورد احترام و پذیرفته نیست. آیا او با آن انتخاب پیشِ رویش، ادامهدهندهی راه مادرش است؟ مادری که نه بهعنوان زن بلکه بهعنوان خدمتکار و حتی بدتر، بهعنوان برده در خانه با او رفتار میشود.
نکتهی بعدی که در فیلم مورد توجه قرار میگیرد نوع روایت و نمایشِ خشونت خانگی در فیلم است. تبدیل خشونتی که با زن انجام میگیرد به حرکاتی رقصگونه و موزیکال را شاید بتوان یکی از شاهکارهای فیلم دانست. جایی که حتی موسیقی و رقصگونه کردن خشونت هم از زشتی آن نمیکاهد. از طرفی طنز کنایهآمیزی در داستان جاری است، که به تماشاگران کمک میکند با آن ارتباط برقرار کنند.
شجاعت کارگردان در قدم بعدی، سیاه و سفید کردن فیلم است. چیزی که شاید در همان ابتدا طیفی از مخاطبهای خود را از دست بدهد ولی کارگردان برای نشان دادن مضمون فیلم، این کار را انجام میدهد. دلیل دیگر میتواند این باشد که کارگردان برای نزدیک کردن فیلم به حال و هوای آن دهه از سیاه و سفید کردن فیلم وام گرفته است. یا میتواند ادای احترامی به فیلمسازان کلاسیک ایتالیایی آن دوره باشد.
نقطهی مبهم دیگری که مخاطب را با فیلم همراه میکند نامهی مرموزی است که دلیا دریافت میکند. سوالی که در طول فیلم پیش میآید این است که آیا در آن نامه عصیان و انقلابی برای زن فیلم نهفته است؟ امری که در پایان فیلم، گرهگشایی وسیعی را بازنمایی میکند و فیلم را از حالت نمایشِ بستر کوچک خانواده به یک پدیدهی سیاسی گره میزند. ولی سوالی که در پایان فیلم در آن سکانس فشرده و پر جمعیت زنان مطرح میشود و در ادامه دستور مرد به زنان برای پذیرش پاکتنامهها، این سوال را به وجود میآورد که آیا واقعاً در این انتخاب، زنان به حق واقعی خود میرسند؟ آیا گشایشی برای زنان با آن انتخاب اتفاق میافتد؟
این فیلم به دلیل همزمانی اکران با فیلم «باربی» و تشابهاتی که از لحاظ موضوع بهویژه زن دارد، با آن فیلم مقایسه شده است. از لحاظ دیگر این فیلم به پدیدهای در ایتالیا تبدیل شد و فروش بیشتری از «باربی» و «اوپنهایمر» داشت. فیلم «فردایی هم هست» بزرگترین فیلم این کشور در سال ۲۰۲۳ و موفقترین فیلم یک زن ایتالیایی است. با اینکه داستان فیلم کورتلزی در سال ۱۹۴۶ اتفاق میافتد، اما مضامین آن منعکسکنندهی نگرانیهای امروزی در مورد امنیت زنان در جامعه ایتالیا است. کورتلزی میگوید که فیلمش تا حدودی تلاش میکند تا ذهنیت فرهنگی را بررسی کند که سعی دارد بگوید همین رفتار با زنان «هزاران سال ادامه داشته است».
موسیقی تورج شعبانخانی
در اینجا یک آهنگساز، تنظیمکننده و خوانندهی موسیقی پاپ اهل ایران و پیشکسوت را معرفی میکنیم به نام تورج شعبانخانی.
تورج شعبانخانی فعالیت حرفهای موسیقی خود را با موسیقی متن و آهنگسازی فیلم «آدمک» ۱۳۵۰ به کارگردانی و نویسندگی خسرو هریتاش و معرفی فریدون فروغی آغاز کرد. در این فیلم ۲ ترانه به نامهای «آدمک» و «پروانه من»، با شعر و آهنگ تورج شعبانخانی و صدای فریدون فروغی اجرا شد.
تورج شعبانخانی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران، به همراه تعداد معدودی از خوانندگان و هنرمندان در ایران ماند و علیرغم اصرار بسیار زیاد دوستان خواننده و همکار و با وجود اینکه خواهر و برادرش هم در آمریکا بودند از ایران خارج نشد. او در این سالها ضمن آهنگسازی برای خوانندگان قدیمی، با هنرمندان بسیاری نظیر رضا آریایی، ناصر عبداللهی و محمدرضا عیوضی، خشایار اعتمادی همکاری داشتهاست.
تورج شعبانخانی جزء تأثیرگذارترین آهنگسازان تاریخ موسیقی پاپ ایران است در به شهرت رسیدن بسیاری از خوانندگان نقش به سزایی داشتهاست. تورج شعبانخانی در طول فعالیتهای هنری خود، بیش از ۲۶۰ ترانه و ۴ موسیقی فیلم را آهنگسازی کرد. از وی دو آلبوم موسیقی با صدای خودش به یادگار مانده است. او در آذر ۱۳۹۸ از دنیا رفت.
شاید از تورج شعبانخانی «هنوزم وقتی میخندی…» را شنیده باشید. اینجا آهنگ «دیگه من اون منِ تنهای تو نیستم» را از آلبوم «فاصله» میشنویم. این آلبوم در بهمن ۱۳۹۶ منتشر شده است. آلبوم دیگر او «نسیم بومی» است که شامل چهار اجرای خانگی است.