هفتبرکه – عزیز نوبهار: چند روز پیش روز ثبت احوال بود به ذهنم رسید قصه فامیلی خودم را بنویسم. اگر دیگر فامیلهای گراشی هم بتوانند این موضوع را مکتوب کنند میتواند موضوع جالبی برای تاریخ اجتماعی گراش باشد.
قضیه مواجه من با فامیلیام از مدرسه شروع شد. وقتی در کلاس اول ابتدایی فامیلم را گفتم: خانم معلم شعر «آمد نوبهار، طی شد هجر یار» را خواند که بعدها فهمیدم شعری از نواب صفا است و در دهه ۲۰ مرحومه دلکش، که آن زمان خواننده مشهوری بوده، اجرا کرده است. برخورد بعدی من با این کلمه در مکانی بود کاملا متفاوت؛ قضیه به سالهایی برمیگردد که در سنین بچگی، اولین بار به جبهه رفتم. وقتی که صادق آهنگران نوحه «نوبهار آمد پدید…فجر صادق بر دمید…» را خواند از چهرهی دوستانم میتوانستم تشخیص دهم که از فردا کلی با این آهنگ شوخی میکنند. دقیقا هم همین شد، فردای آن روز در جبهه، رزمندگان تا من را می دیدند فوری صدا می زدند: نوبهار آمد پدید…! و با هم میخندیدیم.
خیلی پیش میآید که یکی از دوستان ما جایی واقع میشود که کوچهای، مغازهای یا چیزی نام نوبهار است یا در شعرهای فارسی (معمولا از مولانا و سعدی) آن را میخواند، عکس میگیرد و برای من یا یکی از اعضای خانواده ارسال میکند. جالبترین آنها برای ما یکی آتشکده نوبهار در بلخ افغانستان بود و دیگری همین تیم فوتبال «نوبهار» یا به تلفظ ازبکی «نوفباخور» است که اخیرا در جام باشگاههای آسیا با نماینده کشورمان، نساجی مازندران بازی کرد.
اما درباره این که فامیل نوبهار از کجا آمده، تاجایی که میدانم اولین شناسنامه با این فامیلی در گراش را پدربزرگم، کربلایی عزیز گرفته و این شهرت از او به ما ارث رسیده است. خود او عمو زادههایی داشته که اکنون نام خانوادگی پایبرجا دارند.
قصه این فامیلی چنان که از مرحوم پدرم شنیدهام به سالهای قبل از ۱۳۱۴ بر میگردد. تا جایی که اطلاع دارم، پدر پدرم در آن سال از دنیا رفته و قبل از آن خودش، پسرش و بعدا دو دخترش با این شهرت، شناسنامه گرفتهاند. گویا در آن سالهای اولیه صدور شناسنامه برای ثبت آن مامورینی به شهرها میآمدهاند (اطلاع ندارم که این اتفاق در گراش افتاده یا لار). در آغاز هم خیلی از این امر استقبال نمیشده است، اما بعد که گفته میشود برای رفتن به حج و کربلا باید سجل داشته باشید، خیلیها شناسنامه میگیرند.
پدربزرگم، به همراه پدر من که در آن زمان کمتر از ده سال داشته با هم برای سجل میروند. گویا مرحوم پدربزرگم که از بقیه سجل گرفتههای گراشی، شنیده بوده که میبایست کلمهای را برای فامیلیاش انتخاب کند ، قبل از رفتن فال گرفته و این بیت آمده که: «ای روی ماهمنظر تو نوبهار حُسن». این بیت را به فال نیک میگیرد و آنجا فامیل نوبهار را پیشنهاد میدهد. گویا مامور سجل هم به کودک همراه پدربزرگم که لباس سفید با گلدوزی رنگی بر تن داشته اشاره میکند و میگوید، به این پسر بچه هم میآید. این مبدأ انتخاب فامیلی ما میشود و چون پدرم عمو و برادر نداشته این فامیلی فقط از این طریق استمرار یافته است. دو دختر کربلایی عزیز هم یکی همسر مرحوم حاجی غلام نوروزی و دیگری همسر مرحوم حاج محمد اسدالله روانبخش هستند که الحمدالله هنوز در قید حیات هستند. طبق این داستان، هر وقت کسی از من میپرسد، فامیل شما از کجا آمده با شوخی میگویم: حضرت حافظ شیرازی این فامیلی را برایمان انتخاب کرده است!