بستن

جام جهان‌نمای قطر ۳: فوتبال

هفت‌برکه – عزیز نوبهار: تلاش می‌کنم بخش‌هایی از تجربه‌ی سفرم به جام جهانی ۲۰۲۲ قطر،‌ بزرگترین و پربیننده‌ترین رویداد ورزشی و فرهنگی جهان را بنویسم؛ به عنوان یک مسافر کنجکاو و تماشاگر فوتبال.

 

بخش سوم: فوتبال

ورزشگاه؛ هیجان و استرس

ما فقط توانستیم بلیت دو تا از بازی‌ها را خریداری کنیم. بازی‌های اول و آخر گروه B جام جهانی: ایران و انگلیس؛ و ایران و آمریکا! دو بازی که باعث شده بود این گروه سیاسی‌ترین گروه جام لقب بگیرد. جز این مورد، جام جهانی قطر شامل حواشی سیاسی و غیر سیاسی دیگری هم بود؛ از اولین پرواز مستقیم بین تل‌آویو و دوحه گرفته تا ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی در ورزشگاه‌ها.

در کنار نمادهای یادبود مختلف جام جهانی، دولت قطر یک اسکناس ۲۲ ریالی هم چاپ کرده بود که اسکناس رایجی هم نیست. شش میلیون قطعه از این اسکناس را برای درآمدزایی چاپ کرده بودند و به امضای رییس فیفا و امیر قطر رسیده بود. باید این اسکناس را از صرافی یا بانک به قیمت ۷۵ ریال می‌خریدیم. البته یکی از گراشی‌ها که کارمند بانک بود، زحمت کشید و برای ما گرفت. اسکناسی که به همین زودی قیمتش دو برابر شده است.

قیمت بلیت استادیوم برای بازی‌های ایران، هر کدام ۲۵۰ ریال بود (اگر هر ریال را ۱۱ هزار تومان در نظر بگیریم، می‌شود حدود ۲ میلیون و هفتصدهزار تومان) نکته‌ی عجیب، پخش موسیقی ساسی‌مانکن در ورودی استادیوم قبل از بازی ایران و آمریکا بود که کم‌کاری مسئولین ایرانی را می‌رساند.

 

 

بازی‌های ایران

روال برگزاری بازی‌ها این است که سه ساعت پیش از بازی‌ها درِ ورزشگاه باز می‌شود. ما با مترو و پیاده در صف‌های مختلف به ورزشگاه خلیفه الریان رفتیم که قرار بود آن‌جا تیم ایران با انگلیس بازی کند. پیش از بازی به نظر می‌رسید که تماشاگران ایرانی از تماشاگران انگلیسی بیشتر هستند. آن‌ها با همدیگر تعامل و معاشرت خوبی داشتند و همه‌ چیز آرام به‌نظر می‌رسید.

ابتدای بازی ایرانی‌ها سروصدایشان خیلی به چشم می‌آمد و تیم هم کارش را ادامه می‌داد. اما با اتفاقی که برای بیرانوند در دقیقه هشت رخ داد، بازی کاملا در دست انگلیسی‌ها افتاد. حالا دیگر تماشاگران انگلیسی تیمشان را حسابی تشویق می‌کردند و با این وجود بین تماشاگران ایرانی تنش زیادی حس می‌شد و گاه‌به‌گاه شعارهای سیاسی نیز شنیده می‌شد. عکاس‌ها که متوجه شده بودند تعداد گل در دروازه‌ی ایران بیش‌تر است، تجمع کردند پشت دروازه‌ی ما و بینشان جای سوزن انداختن نبود! خلاصه این‌که اولین تجربه‌ی ما از بازی‌های جام جهانی با بدترین نتیجه‌ی تاریخ تیم ملی مقارن شد! بعد از بازی همه آرام آمدیم بیرون و یک ‌ساعت و نیم طول کشید تا به خانه رسیدیم.

بازی ایران و انگلیس حتی از بازی ایران و آمریکا سیاسی‌تر بود، چون اولین بازی بود و به خاطر اتفاقات ایران، جو سنگینی به وجود آمده بود. در ورزشگاه، گروه‌های مختلف با پرچم‌های مختلف حضور داشتند و شعارهایی می‌دادند، از جمله شعار «زن زندگی آزادی». روی لباس خیلی‌هایشان هم چیزهایی چاپ شده بود. در دقیقه‌ی ۲۲ بخشی از جمعیت که از خارج از ایران آمده بودند، شعارهایی سر دادند. این درحالی بود که در این بازی تماشاگرها با پرچم رسمی ایران هم تعدادشان زیاد بود و تا آن‌جا که من مشاهده کردم درگیری‌ای بین دو طرف پیش نیامد.

ولی علت اصلی باخت به نظر من به عنوان یک تماشاچی عام فوتبال، ربط چندانی به هواداران و شعارهایشان نداشت. علت باخت، بستنِ دفاعی تیم از همان شروع بازی و رو شدن دست کیروش برای بقیه تیم‌ها بود. به گفته مربیان گراشی، وقتی با یک مهاجم بازی می‌کنی، معلوم است که برای مساوی آمده‌ای. آسیب‌دیدگی شدید بیرانوند در ابتدای بازی هم خیلی در افت روحیه تیم و حتی سرمربی تاثیرگذار بود. او حکم یک دفاع آخر را برای تیم داشت و وقتی مصدوم شد، کیروش دو دستی بر سر خودش کوبید. بعد از گل اول و دوم هم که شیرازه تیم کلا از هم پاشید. مشخص بود که یک سری اختلافات در اردوی تیم ملی هست که ریشه در تعویض مربی داشت. وقتی یک نفر مثل اسکوچیچ را که دست خالی تیم را به جام جهانی رسانده کنار می‌گذارند و یک نفر مثل کیروش را می‌آورند که فقط گل نخوریم، نتیجه همین می‌شود.

بازی دوم مقابل ولز را با دوستان در خانه دیدیم و چهار روز بعد برای تماشای بازی با آمریکا راهی ورزشگاه الثمامه شدیم که فاصله‌اش تا خانه‌ی محل اقامت ما حدود ۱۰ دقیقه بود. پس از برد مقابل ولز، امیدوار بودیم که با برد جلوی آمریکا از گروه صعود کنیم. خاطره‌ی شکست تلخ در بازی اول را فراموش کرده بودیم و همه‌ی ما منتظر برد بودیم. در این بازی، شرایط تماشاگرها عوض شده بود. تنش کمتر بود و پرچم‌های جمهوری اسلامی ایران در دست تماشاگران بیشتری دیده می‌شد. از آن‌جایی که بلیط بازی‌ها از دو ماه قبل رزرو شده بود، قیمت بلیط در بازار سیاه به ۶۰۰ تا ۸۰۰ ریال قطری هم رسیده بود (در این روزها هر ریال قطری حدود ۱۱ هزار تومان بود). در کنار ورزشگاه یک‌ دسته از ایرانی‌ها شعار می‌دادند: «ایران ما چند سالشه؟» و دسته‌ی دیگری پاسخ می‌دادند: «دو هزار و ششصد سالشه». با وجود این همه امیدواری، نتیجه‌ی این بازی هم به نفع ایران رقم نخورد. یک گل در نیمه‌ی اول، نتیجه‌ی پایانی بازی را مشخص کرد و ما یک بار دیگر از صعود از گروه ناکام ماندیم. پس از بازی اما جو هنوز آرام بود. ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها با یکدیگر عکس یادگاری می‌گرفتند و دیگر کُری نمی‌خواندند.

 

جشنواره‌ی هواداران

جز این بازی‌ها، شانس ما زد و یک بازی دیگر هم در ورزشگاه دیدیم. بازی بلژیک و مراکش! داستان این بود که من و چند تن از دوستان به یکباره تصمیم گرفتیم خودمان را به ورزشگاه الثمامه که نزدیک محل اقامتمان بود برسانیم و ببینم وضعیت چطور است. وقتی به آنجا رسیدیم، دیدیم حدود سه هزار تماشاچی مراکشی بدون بلیت جلوی ورزشگاه تجمع کرده‌اند و شعار می‌دهند. پلیس قطر در چند مرحله سعی کرد آنها را با صحبت متفرق کند، اما موفق نشد. در نهایت، وقتی چند دقیقه از شروع بازی گذشته بود و گویا بخشی از ظرفیت ورزشگاه خالی مانده بود، به هواداران مراکشی اجازه داد یکی یکی وارد ورزشگاه شوند و صندلی‌های خالی را پر کنند. ما هم خودمان را بین مراکشی‌های تنومند جا انداختیم و توانستیم به صورت مجانی وارد ورزشگاه شویم. اگر بازی‌های مراکش را دیده باشید حتما می‌دانید که چه بازی جذابی هم بود!

بیرون از ورزشگاه جشنواره‌ی هواداران برپا بود. مخصوصا در نقطه‌ای از منطقه‌ی کورنیش محلی وجود داشت که با نام فن‌فستیوال FANFESTIVAL (با معنای تحت‌اللفظیِ جشنواره هواداران) آن‌ها را می‌شناسیم و محل اصلی تجمع هواداران بود. بیشتر هوادارانی که بلیط بازی‌ها را نداشتند این‌جا جمع می‌شدند و بازی‌ها را می‌دیدند و به همین دلیل همیشه حسابی شلوغ بود و مردم هر کشوری بعد از بازی تیمشان این‌جا شادی می‌کردند. حتی قطری‌ها که بازی افتتاحیه را باخته بودند، این‌جا جشن گرفتند. در فن‌فستیوال موضوع فقط «شادی» بود. عربستانی‌ها از بردشان مقابل آرژانتین حسابی خوشحال بودند و آن‌سوتر چند جوان مراکشی را ‌دیدم که تا متوجه شدند ما ایرانی هستیم، گفتند: «ما در جام قبلی از شما یک-هیچ باختیم» و با هم خندیدیم. آن‌ها از همان روزهای ابتدای جام خیلی پیگیر تیمشان بودند و دیدیم که چه تیم معرکه‌ای دارند!

در فن‌فستیوال، یک قسمت تنها نوشیدنی حلال و متعارف مثل کوکا و پپسی به قیمت ۱۵ ریال قطری فروخته می‌شد؛ و در قسمتی دیگر، نوشیدنی الکلی به قیمت ۵۰ ریال قطری. هر کس دوست داشت و اهلش بود، می‌رفت و می‌گرفت! البته بعضی‌ها (قاعدتا غیر گراشی‌ها) می‌گفتند که درصدش خیلی کم است.  نکته جالب این بود که هر نوشیدنی که می‌گرفتی، در بطری را همانج‌ا باز می‌کردند که یعنی باید همان‌جا سرو می‌کردی.

این‌جا بیشترین هوادارانی که من دیدم، مکزیکی‌ها بودند. مکزیکی با غیر از لباس مکزیک هم ندیدیم. وقتی در مورد علت این قضیه سوال کردیم، گفتند «جام جهانی ۲۰۲۶ را ما برگزار می‌کنیم (همراه با کانادا و آمریکا) و از الآن داریم جوسازی می‌کنیم!»

از همین الان با خودم فکر می‌کنم خوش به حال کسانی که می‌توانند چهار سال بعد هم به دیدن جام جهانی و هواداران فوتبال در کشورهای آمریکا، کانادا و مکزیک بروند!

 

هفت‌برکه:‌ این سفرنامه در سه بخش (قطر، آدم‌ها و فوتبال) در سه روز متوالی در هفت‌برکه منتشر شد. بخش اول و دوم این سفرنامه را در این صفحه و این صفحه بخوانید.

کتابک کامل را می‌توانید به فرمت الکترونیکی از اینجا دریافت کنید.

کارشناس علوم اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top