بستن

ذره‌بین تاریخ ۵۴: چند پرسش که بی‌پاسخ ماند

هفت‌برکه غلامحسین محسنی: چه زیبا و دلنشین است زیستن در همسایگی مردمی مهربان و فرهیخته با تاریخی راستین!

نخست چند نکته روشن گردانم. پیکره‌ها و نقشه‌های نوشته از آرشیو شخصی و به انتخابم می‌باشد. هرگاه از جایی دیگر برداشت شود، در حاشیه آورده می‌شود. نقشه‌ای که برای ذره‌بین ‌تاریخ (۵۳) انتخاب شده‌، متناسب با موضوع نوشته است و نشان می‌دهد بخش جداشده‌ی جنوب فارس (کناره شمالی خلیج فارس) چه محدوده سرزمینی را در بر می‌گیرد. همچنین نشان از این دارد که از میانه‌ی سلطنت ناصرالدین‌شاه ‌قاجار تا سال ۱۳۳۶ ه.خ. / ۱۹۵۷ م. (سال ترسیم نقشه) شهرستان ‌لار چه وسعتی داشته و چه اندازه از ساحل خلیج فارس دور بوده است.

در این نقشه اگر از واژه «لارستان» بهره برده شده، بی‌دقّتی و کم‌آگاهی طراحانِ ترسیم و کنترل‌کنندگان از نام درست شهرستان‌ها بوده است. این مشکل حتی در نقشه‌های تاریخی دانشگاهی هم دیده می‌شود! برای نمونه «اطلس‌ تاریخی ‌ایران» چاپ مؤسسه جغرافیا دانشگاه تهران۱۳۵۰ در جنوب خاوری فارس جایی را به نام «لارستان» در روزگار «صفاریان» (۳۲۱-۲۵۴ ھ.ق.) شناسانده است! و یا «اطلس‌ ملّی ‌ایران» چاپ «سازمان نقشه‌برداری‌ کشور» ۱۳۷۸ ه.خ. این واژه (لارستان) را از ظهور اسلام و خلفای راشدین به نقشه افزوده است! شوربختانه به خاطر همین عدم دقّت در موادر کوچک و ریز بوده و هست که تاریخ‌نگاران بومی لار به ساختن تاریخی نادرست از شهر و نیاکان خود پرداخته‌اند! دوراندیشی ملّی را کنار گذاشته، برنامه‌ی «لاراُستان» را دنبال می‌نمایند. در حالی که مردم منطقه به خوبی آگاهند که تعصب بی‌جا و خودبزرگ‌بینی دست‌اندرکاران شهرستان ‌لارستان برای رسیدن به خواسته‌ی کنونی‌شان چه زیانی به منافع ملّی و یکپارچگی فارس و آبراه جاوید خلیج‌ فارس خواهد زد. و گر نه چه کسی هست که همجواری با مرکز استان را خوش نداشته، و از سودی که از این راه به دست می‌آید چشم پوشد؟!

اهداف نویسنده‌ی ذرّه‌بین تاریخ از این مقالات

یکی از اهداف نوشتن «ذرّه‌بین تاریخ» بیان روشن و درست تاریخ گذشتگانمان است. آشنایی مردم کشور با تاریخ و گذشته‌ی نیاکان خود، فراز و فرودهای زندگی آنها، خوشی‌ها و ناخوشی‌هایشان کاری با ارزش و سزاوار است، چرا که گفته‌اند: «گذشته چراغ راه آینده است». پس همه‌ی تلاشم بر این بوده و هست تا راستی‌ها را بر پایه‌ی مستندات بنمایانم. کژی، تنگ‌نظری، نادرستی و تعصب را در اندازه‌ی توانم از تاریخ منطقه بزُدایم. همچنین آشکار و روشن کردن آنچه فرهیختگان و تاریخ‌نگاران لاری از آن دوری می‌نمایند، خواسته‌ی اساسی این نوشته‌هاست. و آن نگاه به تاریخ با رویکرد منافع ملّی کشور است!

تاریخ‌نگاران لاری بدون توجّه به یکپارچگی ملّی ایرانیان به نادرستی «سلسله پادشاهی» ‌را در این بخش از کشور عَلم کرده، که حتی خود به آن باور ندارند! چرا که نوشته‌اند: «برای نخستین بار اینجانب (دکتر وثوقی) در کتاب لارستان و تاریخ مفصل لارستان عبارت پادشاهان میلادی لارستان و سلسله امرای میلادیان لارستان را به کار برده است»!

– حال که به این روشنی می‌پذیرید «اینجانب (دکتر وثوقی)» چنین سلسله پادشاهی در بخش جنوبی پارس باستان با چهار هزار سال تداوم، آن هم در سال ۱۳۸۵ ه.خ. (۱۶ سال پیش!) ساخته‌اید، پس «لارستان ‌کهن‌»تان کجاست؟!

– چگونه قلمرو این سلسله پادشاهیِ ساخته و پرداخته‌ی سال ۱۳۸۵ ه. خ. را پادشاهان ایران باستان (هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) و اعراب مسلمان تا روزگار صفویان در قلمرو خود پذیرفته‌اند؟!

– آیا تاکنون در تاریخ دیده شده که سلسله پادشاهی درون چندین سلسله‌ی متوالی دیگر دوام و امتداد داشته باشد؟!

– اگر این جعل و تحریف تاریخ، برای جدایی از فارس و پارسیان نیست، پس چیست؟!

اشتباه بزرگی که از آغاز روزگار قاجار صورت گرفت و به آن توجه نشد. آن هم نادیده گرفتن بنادر و سواحل خلیج فارس است. در عصر ناصری با جدا کردن بخش ساحلی خلیج فارس از ایالت فارس، دامنه‌ی این ندانم‌کاری افزایش یافت. در روزگار پهلوی دوّم کار را به جایی رسانند که استان ساحلی «بوشهر» زاده، و پیکر پارس باستان را از آبراه همیشگی‌اش «خلیج فارس» جدا نمودند. و این بهترین دستاویز برای فرصت‌طلبانی گردید که نامی خودساخته و جعلی را بر خلیج همیشه فارس بنهند.

اکنون هم عزیزان لاری در بوق «لاراُستان» دمیده، می‌خواهند پهنای این جدایی را به چند صد کیلومتر برسانند تا از پارس و گذشته‌ی درخشان آن، خلیج پرشکوه و مروارید آب‌های جنوب آن نامی هم خدای ناکرده (زبانم لال) نماند.

هدف دیگر نگارش «ذرّه‌بین تاریخ» آشکار کردن و نمایاندن این برنامه‌ی جدایی است. آهنگ آن نیست که دانش و جایگاه اجتماعی بزرگان تاریخ و فرهنگ منطقه را زیر پرسش ببریم چرا که خود را در اندازه نمی‌بینیم! لیکن نقد نوشته‌های آنان با توجه به مستندات کاری‌ست پذیرفتنی. و آشنا کردن هر چه بیشتر مردم با نوشته‌ها و نظریات این بزرگواران مدّ نظر است. هرچند بهتر خواهد بود که در زندگی فرصتی دست دهد، تا نوشته‌ها و نظریه‌های بدون مستندات محکم تاریخی و فرهنگی اصلاح گردد. چون خواه ناخواه زمان، راستی‌ها و درستی‌ها را آشکار می‌نماید.

امّا این برنامه‌ی خودساخته‌ی به‌دور از آگاهی و شاید عمدیِ تاریخ‌نگاران لاری دیری‌ست که آغاز شده است. پیش از تشکیل استان‌ بوشهر و زمانی که «شادروان ‌اقتداری»، کتاب «فرهنگ‌ لارستانی و لارستان‌ کهن» را به بازار کتاب عرضه کرد و در پی آن، همه‌ی کسانی که سنگ زبان «لارستانی» را به سینه می‌زنند، باید به مردم پاسخگو باشند! چون برابر نوشته‌ی دکتر تاریخ که خود لاری است، نه فرهنگ لارستانی بوده و است، و نه لارستان کهن. زیرا وی (دکتر وثوقی) در کتاب «از ایران چه می‌دانم؟ / ۲۰ – لارستان» نوشته: «قوم‌ لاری» هندو مذهب و کولی در سده‌ی پنجم قمری با فرار از گجرات هندوستان (سومنات) به این بخش از جنوب فارس مهاجرت کرده‌اند. این مهاجرین (قوم ‌لاری‌) در مکان کنونی «لار» را ساخته‌، در آن ساکن شده‌اند. پس بر پایه‌ی این باور و نظر «دکتر وثوقی»، لاری‌ها ایرانی و پارسی‌نژاد نیستند (پوزش مرا بپذیرید!) بلکه مهاجرین هندو هستند که «لار» را به یاد قوم و وطن پیشین خود در سرزمین تازه بنا کرده‌اند.

– آیا این مهاجرین در فارس (سده پنجم ھ.ق.) کهن می‌شوند، که فرهنگ و زبانشان بر منطقه غالب گردد؟!

– تاکنون کدام مهاجر و یا حتی متصرفی توانسته فرهنگ و زبان خود را در ایران حاکم گرداند؟!

– آیا مردمی که پیش از مهاجرین ‌هندی (قوم ‌لاری) در این بخش از فارس می‌زیسته‌اند، زبان و فرهنگ ویژه خود نداشته‌اند؟!

– چرا خود را همچون دیگر بخش‌های فارس زیرمجموعه‌ی آن به حساب نمی‌آورید؟!

– اصالت «هندی مهاجر» بودتان، شما را از دیگر فارسیان متمایز کرده است؟!

اعراب مسلمان با چیرگی بر شاهنشاهی ساسانی ایران باستان نتوانستند زبان و فرهنگ عربی را در ایران همگانی نمایند؛ یا ترکان سلجوقی و مغولان به این مهم دست نیافتند و خود در آن ذوب شدند. چگونه قومی اندک و «هندو» که با فرار از ترکان مسلمان غزنوی به این سرزمین (سرزمین مسلمانان!) کوچیده‌اند، خاک، فرهنگ و زبان بومیان هزاران‌ساله‌ی ایرانی پارسی منطقه را از آنِ خود کرده‌اند؟!

اکنون نیز چهار نعل به سوی به دست‌ آوردن استانی از خاک فارس به نام قوم مهاجر خود به پیش می‌تازند. شدّت تعصب «قوم‌ لاری» به اندازه‌ای‌ست، که پارس‌کهن، باستانی و گهواره تمدن بشری به همراه زبان آن را از یاد برده‌، و به منافع پیشِ پا افتاده‌یِ کوچک قومی دل بسته‌اند.

– چگونه به ما نشان (اَنگ) تعصب می‌زنید، در حالی که خود در آن غوطه‌ورید؟!

ما از نیاکان پارسی‌نژاد و ایرانیِ مسلمان خود در برابر مهاجرین هندو دفاع می‌نماییم. آیا این حق ما نیست؟!

آیا ما ایرانیانِ پارسی‌گو نیاز به فردوسی دیگری داریم تا از بندِ لاف و گزاف «قوم‌ لاری» گجراتی برهیم؟! یا نیاز به پاسخ و ابراز پوزشی از سوی نظریه‌پرداز آن به مردم؟!

3 نظر

  1. با سلام .ضمن تشکر و قدر دانی از استاد بزرگوار جناب اقای محسنی عزیز بخاطر روشنگری هایتان …این مطالب را مخصوصا این قسمت از ذره بین تاریخ را باید اقای که الان اسم و فامیلی اش یادم نیست که ظاهرا در استرالیا مشغول به تحصیل یا تدریس هستند بخوانند که نادانسته و یا اگاهانه به قول خودشان در شرف تدوین گویش لار….نی هستند که با این کارشان نه تنها خدمت که نمیکنند به این گویش بلکه تیشه به ریشه این زبان باز مانده از دوران بسیار قدیمی تر از انکه اصلا لاری وجود داشته باشد را به اسم عده ای پناه جو که به همین نام از هند (لار بندر ) به این سر زمین امده اند قالب کند که اری این است زبان لارستانی هندی الاصل… .ما باید اصالت خودمان را که پارسی هست حفظ کنیم و از نام های فیک ل….ی بپرهیزیم ..والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 نظر
scroll to top