هفت برکه: حاج فرج الله خاکبیز، مبلغ مذهبی، نویسنده و خیر فداغی ساکن بحرین در سن ۸۶ سالگی به علت بیماری و کهولت سن در قم درگذشت و به خاک سپرده شد.
به گزارش هفت برکه فرج الله خاکبیز، فرزند عبدالله در سال ۱۳۱۶ در فداغ، متولد شد. او در طول سالهای زندگیاش چندین کتاب در حوزهی مذهبی و انسان شناسی گردآوری و به رشتهی تحریر درآورده است. از جمله تالیفات او میتوان به رسالت منبر در ۳ جلد، تحفههای نهفته در ۳ جلد، هزار آینه و پرتوی از مدینه فاضله، اشاره کرد. او همچنین اشعارهای آیینی زیادی دارد که قرار است در آیندهی نزدیک جمع آوری و به صورت کتابچه منتشر شود.
در بخش سخن ناشر کتاب رسالت منبر در گامی فراتر که سال ۷۶ در نشریه همسایه منتشر شد، آمده است:«گلچینی از دیدگاهها و نظریات مختلف نویسندگان متون اسلامی به سلیقهی آقای میرزا فرج الله خاکبیز فداغی، در یک جا گردآمده است. استاد خاکبیز فداغی، که خود مدتی در تبلیغ و گسترش فرهنگ اصیل اسلامی تلاش میکند، حاصل سالهای وعظ و منبر را با سود جستن از منابع اصیل اسلامی، در این مجموعه جمع آورده است. این مجموعه به واقع، فرهنگی است که مبلغان اسلام اصیل، میتوانند با بهرهجویی از آن به محتوا و درونمایهی منبرهای خود غنایی بیشتر ببخشند.»
خاکبیز دوران نوجوانی را با خانواده در کشور قطر گذراند و بعد از ازدواجش به بحرین رفت. در بدو انقلاب در کشور بحرین حمایت از انقلاب اسلامی ایران باعث اخراجش از کشور بحرین شد. اما دولت بحرین پس از مدتی کسانی که اخراج شده بودند را بار دیگر فراخواند و این بود که خاکبیز بار دیگر به این کشور بازگشت و تنها هر یک سال یک بار به ایران و زادگاهش فداغ برمیگشت. او همچنین همراه با شیعیان بحرین در تظاهرات علیه حاکمیت بحرین که مربوط به حدود سال ۱۳۹۰ است نیز حضور داشته است.»
بنا به وصیت خودش که گفته است؛ هر جا فوت کرد، همانجا محل دفن باشد. پیکر نویسنده فداغی، پنجشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۱ در قم کنار مسجد جمکران و در قبرستان سید جمال به خاک سپرده شد.
علیاصغر خاکبیز، برادرزاده مرحوم در رابطه با عمویش میگوید: «فرج الله آن زمان حدودا ۴۵ ساله بود و فقط سواد مکتبی داشت اما بهرهی خوبی از معلومات حوزوی هم داشت و همین موضوع باعث شد بعد از اخراج از بحرین به قم سفر کند و وارد حوزهی علمیه شود او به سطح ۴ تحصیلات حوزوی و به درجهی روحانیت و مبلغی رسید. هر چند در طول دوران زندگیاش هیچ گاه عمامه و لباس روحانیت را به تن نکرد. او همچنین به عنوان استاد اخلاق و نهجالبلاغه نیز فعالیت داشت. و برای همین است که موضوعاتی مانند مذهب و دین و اخلاق در همهی تالیفات او اصل و پایه است.»
او ادامه میدهد: «در سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷ ما در خنج زندگی میکردیم. از بارزترین خدمات عمو به مذهب و دین و ترویج مکتب اهل بیت(ع) میتوان به حضور داوطلبانه او در خنج و در هیات انصار الحسین(ع) اشاره کرد اون بدون هیچ هزینهای در خنج برای ما منبر میرفت هرچند ما تعداد جمعیت کمی داشتیم اما فداغیها آن زمان خیلی از ما حمایت میکردند، و در مناسباتی مانند ماه مبارک رمضان و ماه محرم وعاظی مانند حاج فرج الله به خنج میآمدند و مراسمهای مذهبی و عزاداریها را برگزار میکردند و بعد برمیگشتند به فداغ. فعالیت مذهبی عمو در خنج در ساخت دو حسینیهی بزرگ به نامهای انصار الحسین(ع) و انصار مهدی(عج) بی تاثیر نبود.»
«در زندگیاش هیچی برای خودش نگذاشت و هر چه داشت در راه خدا صرف کرد.» علی اصغر خاکبیز با بیان این موضوع، عمویش را به عنوان یک خیر نیز معرفی کرد و گفت:« عمو، دو منزلی که در قم داشت را تحت اختیار نهادهای انقلابی قرار داد. دو منزل هم در فداغ داشتند که یکی را وقف کرد برای تاسیس زینبیه و یک منزل هم به صورت کل وقف کردند برای ساخت درمانگاه در فداغ، ساختمان این درمانگاه دو طبقه ساخته شده و در شرف بهرهبرداری و افتتاح است. در زندگی هیچی برای خودش نگذاشت هر چه داشت داد برای رضای خدا صرف کرد به جز یک خانه که به همسرش توصیه کرد که این خانه را تا هستی برای خودت نگهدار و وقتی از دنیا رفتی هزینهی فروش منزل صرف ترویج مذهب تشیع و دین و شریعت شود.»
علی محمد خاکبیز در تایید و تکمیل صحبتهای برادرش میگوید:«اهداء یک باب منزل مسکونی در قم در سال ۶۷ به تیپ امام جعفر صادق(ع) که مسئولیتهایی مربوط به حوزه علمیه را به عهده داشتند، وقف یک باب منزل مسکونی به بیمارستان فداغ جهت ساخت آزمایشگاه مرکزی و احیاء قلب و دو واحد پانسیون پزشکان که این ساختمان نیز در حال احداث است. اهداء یک باب منزل مسکونی جهت ساخت مرکز موسسه تربیتی فرهنگی زینبیه و به اضافه اهداء مبلغ بالغ بر دویست پنجاه میلیون تومان که این وجه به عنوان نماینده مرحوم، فعلا تحویل من است. از جمله کارهای خیر عمو محسوب میشود.»
او با اشاره به ابتلای مرحوم به بیماری و وفات او در تاریخ بیستم مرداد ماه در قم میگوید: «عمو در بحرین ناراحتی قلبی پیدا کردند. رفتند دکتر معالجه و عمل شدند و مجدد آمدند ایران و وضعیتشان تقریبا بهبود پیدا کرد. در سفرهای کوتاهی که به ایران میآمد، متوجه شدیم که متاسفانه دچار نارسایی کلیه نیز شدند و اخیرا منجر به دیالیز شده بود. حدود یک ماه بیشتر از آمدنشان از بحرین به قم نمیگذشت که در این شهر تحت درمان بیماری نارسایی کلیه نیز قرار گرفتند و متاسفانه عفونتی که وارد خون او شد و همچنین کهولت سن، منجر به فوت ایشان شد.»