هفتبرکه – غلامحسین محسنی:
«پارس» سرزمین بنیادی «کوست نیمروز» ایرانشهر
در روزگار ساسانی «پارس» با نشان بنیادی «ایرانشهر» بخش جنوبی کشور را تشکیل میداده است. در رسالهی شهرهای ایران قابل توجهترین متن مدوّن پهلوی در جغرافیای ایران ساسانی این ایالت به پنج شهرستان (استان) تقسیم میشده است. ۱- استخر، ۲- دارابگرد، ۳- شاپور، ۴- گور (اردشیرخوره)، و ۵- توزک (توز= توّج). پیداست این پنج استان (شهرستان) نامبرده شده، مهمترین مراکز بزرگ شناخته شده در ایالت پارس عصر ساسانی بوده است. به هر یک از این پنج شهرستان «کوره یا خوره» هم گفته میشده است.
تقسیمات درونی کورهها بر پایه اهمیت آنها در روزگار ساسانیان
۱. اردشیرخوره: مرکز آن شهر جور یا گور بوده است و در زمان امیر عضدالدوله دیلمی به فیروزآباد معروف گردید. شیراز، کوار، میمند، خفر، قیروکارزین، سروستان، سیمکان یا سمنکا، جزایر لار [جزایری در خلیج فارس، احتمالاً لاوان تا قشم]، و بندر سیراف از شهرهای معروف و جزو این کوره بودهاند.
۲- کوره استخر: مرکز آن شهر قدیمی و معروف استخر و وسعت آن از سایر کورهها بیشتر بوده است. یزد، آباده، یزدخواست، اقلید، سورمق، قیستان، خفرک، رامجرد، مرودشت، ابرج، کامفیروز، کربال، بیضاء، خرامه، نیریز، خیر و ارسنجان همه از توابع این کوره بودهاند.
۳- کوره دارابگرد (دارابجرد) : مرکز آن شهر داراب بوده و فسا و رونیز، پرگ و تارم، اصطهبانات، ایج و جهرم و جویم نیز ضمیمه آن بودهاند.
۴- شاپورخوره: مرکز آن شاپور و شامل کازرون و خشت، جَره و فامور، فهلیان و ممسنی و نورآباد بوده است.
۵- کوره قباد یا ارگان (ارجان): رامقباد و رمقباد نیز گفتهاند. این کوره و کوره شاپور به نام سازندگان آن معروف گردیده است و از حدود سمیرم تا ریشهر (نزدیک بوشهر امروزی) و بهبهان وسعت داشته است. مرکز آن قبادخسرو در نزدیکی بهبهان بوده است که اکنون خراب و متروک است.
بنادر معروف و معمور پارس در آن روزگار سیراف، توّج، مهروبان، سینیز و جنابی (گناوه) بوده است.
شیوه و روش اداره کورهها در ایران ساسانی
شیوه ادارهی ایران ساسانی به صورت نظام متمرکز بوده، و قدرت به دست طبقات خاص قرار داشته است که از هفت خاندان بزرگ، قدیمی و قدرتمند تشکیل میگردید. این خاندانها که بیشتر مناصب لشکری و کشوری را در اختیار داشتند، به نام «وسپوهران» خوانده میشدند. این خاندانهای بزرگ هفتگانه از دورهی داریوش اول هخامنشی تا پایان شاهنشاهی ساسانی ایالات و اقطاعات (مِلک یا زمینی که از سوی پادشاه به کسی واگذار میشده، تا از درآمد آن زندگانی کند) کشور را در اختیار داشته، و حفاظت از سرزمینها و برقراری نظم به عهدهی آنان بوده است.
از میان این هفت خاندان بزرگ، سه خاندان «مهران، کارن و اسپندیار» در فارس دارای املاک و اقطاعات کلی بودهاند. در اواخر ساسانیان، قدرت این واسپوهران فزونی یافته، به طوری که در عزل و نصب پادشاهان نیز دخالت میکردهاند. از جمله ایالاتی که در حاکمیت آنها قرار داشت، پارس به مرکزیت شهر «استخر» بود. باید افزود، شهر استخر در بزرگراه شیراز به اصفهان اندکی پس از گذر از «پارسه (تختجمشید)»، میان «نقش رجب و نقش رستم» دست چپِ جاده واقع بوده است و اکنون ویرانههای آن را میتوان دید.
تقسیمات کشوری پارس پس از ساسانیان
با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و چیرگی اعراب مسلمان در سال۶۵۰م. /۳۰-۲۹ ھ.ق. بر سرزمین ایران، نظام اداری کشور فرو ریخت. مهاجمان به جامعهای وارد شده بودند که هیچ شناختی از نظام سیاسی آن نداشتند. خود نیز الگویی برای فرمانروایی بر سرزمینهای تازه تسخیر شده نداشتند که به همراه آورند. ادارهی قلمرو گستردهای همچون امپراتوری ساسانی برای اعراب بسیار دشوار بود. در نتیجه، نظام اداری و تقسیمات کشوری ایران ساسانی را پذیرفته، از دولتمردان و وزرای کاردان ایرانی بهره بردند. اعراب مسلمان در کنار این تقسیمات بر پایه روش بَدوی خود، سرزمینهای تازه تصرف شده را به واحدهای اداری کوچکتری تقسیم کردند و برای هر یک حاکمی گماشتند. تقسیمات کوچک به این سه شکل صورت میگرفت:
۱- سرزمینها، مناطق، شهرها و آبادیهایی که با جنگ و پیکار گشوده شده بود، در اختیار خلیفهی مسلمین قرار داشت و مردم آنها باید خراج بپردازند.
۲- جاهایی که با عقد قرارداد صلح تسلیم شده، به مسلمانان واگذار گردیده میشد. اگر باشندگان آن اسلام را میپذیرفتند از مالیات معاف بودند.
۳- مناطقی که در دست اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان) قرارداشت، نیز باید مالیات و جزیه به دولت اسلامی پرداخت نمایند. در واقع نوعی تشکیلات ملوکالطوایفی دوره پارتیان بود، که مدتی دراز در عهد اسلامی هم به شکلی کاملتر بر پا شد.
برپایهی گزارشهای جغرافینویسان مسلمان از نیمه سده سوم هجری بدین سو، ایالت پارس همچون دیگر ایالات ایران، تقسیمات عصر ساسانی خود را حفظ کرد. بر این پایه، «پارس» پنج کوره (خوره = ولایت) پیشین خود را نگه داشت. کورههای پنجگانه: «استخر، اردشیرخوره، دارابگرد، شاپور و ارّجان*» بود.
آنچه برای ما مردم جنوب فارس (جنوب مرکزی ایران) دارای اهمیت و آشنایی بهتر و بیشتر است، این است که هیچ مکان جغرافیایی به نام «لارستان» و یا حتی «لار» تا این تاریخ (فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و برپایی حکومت اعراب مسلمان) در نوشتههای همه جغرافینویسان و تاریخنگاران دیده نمیشود. به بیان دیگر، ولایت، شهر یا آبادیای به نام «لار» در جنوب خاوری فارس نداشتهایم، که از آن یاد نمایند.
دنباله دارد.
* تقسیمات کورهها، شهرها و آبادیهای پارس از کتاب «ممالک و مسالک، اصطخری» به کوشش ایرج افشار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۳، و «مسالک و ممالک» «ابن خردادبه» ترجمه سعید خاکرند، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی میراث ملل، ۱۳۷۱، برداشت شده است.
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.