هفت برکه:«برای من «طب آنکو»یک پایان تلخ و یک آغاز شیرین است. درگیری پدر با سرطان ریه و مرگ او پایان تلخی بود که ظرفیت پذیرش آن را نداشتم. میخواستم بابا ادامه داشته باشد و اصرارم روی این خواسته شروع جستوجوی من بود برای پیدا کردن دنیایی که در آن دسترسی آدمها به هم آسان باشد. نتیجهی این جستوجو پیدا کردن یک دنیای مجازی بود. برایش یک اسم انتخاب کردم. «طب آنکو»، جایی که میتوانست آغاز دوبارهی بابا باشد.»
زهرا حسنی، فرزند غلامرضا حسنی است. او دو سال پیش پدرش را از دست داد اما این فقدان، انگیزهی دیگری را در دل او احیا کرد. کمک به بیماران سرطانی از طریق راهاندازی وبسایت «طب آنکو.»
طب آنکو وبسایتی است که رابط میان بیماران مبتلا به سرطان و پزشکان است. ویزیت آنلاین تصویری با پزشک، تشکیل تیم پزشکان متخصص برای هر بیمار مبتلا به سرطان، غربالگری و خدمات پرستاری از دیگر امتیازهای این وبسایت است.
زمانی که برگهی آزمایش کاسهی چه کنم را به دست ما میدهد این وبسایت با ایجاد و ارائه خدمات مشاوره و درمان با هزینههای مقرون به صرفه برای ارزیابی، تشخیص و درمان بیماران مبتلا به سرطان با بالاترین استانداردهای بینالمللی، کمک بزرگی به بیماران و خانوادههای آنها است.
خودم را یک گراشی میدانم
قرار بود این گزارش صرفا معرفی یک سایت کاربردی سرطان باشد که به دست یک زن با اصالت گراشی راهاندازی شده است. اما زهرا جزییاتی از زندگیش را برای ما تعریف میکند که بیشتر به یک زندگینگاره شبیه است. قصهی او آن قدر جذابیت دارد که شما را به خواندن آن دعوت کنیم:«من اسمم زهرا حسنی است، فرزند مرحوم حاج غلامرضا حسنی. من متولد دبی هستم باید اعتراف کنم که متاسفانه تا سن ۱۹ سالگی گراش را ندیدم. بابا فقط به خاطر فعالیت تجاری در حکومت شاه، ۱۳ سال به ایران ممنوع الورود بود. او در دبی در شرکت حسنی کار میکرد و در کار واردات و صادرات مواد غذایی بود. بعد از نامزدیام با پسرعمویم علی بود که تازه گراش را شناختم. من ۱۹ ساله بودم که با علی آشنا شدم ما قبل از آن همدیگر را ندیده بودیم. علی گراش بود و من دبی، تا این که یک تابستان با هم آشنا شدیم و همدیگر را دیدیم و خودمان خواستیم که با هم ازدواج کنیم و بعد خانوادهها اقدام کردند و حالا ثمرهی زندگیمان یک دختر سیزده ساله است.»
او از شهری میگوید که خودش را متعلق به آن میداند: «بعد از این که با علی ازدواج کردم، گراش را شناختم، طوری شد که من هر سال باید یکی دو بار میآمدم گراش. گراش یعنی عشق یعنی آرامش یعنی افتخار. وقتی از من میپرسند که کجایی هستی میگویم گراشی هستم افتخار میکنم، به خاکم به مردم به خانوادهام به خانهی باباجیام که الان دیگر متاسفانه نیست. گراش هویت و اصالتم است، خاک و ریشهام است و آرزوی موفقیت گراش و تک تک آدمهای آن را دارم. وقتی یاد گراش میافتم تکتک سلولهای بدنم سرشار از انرژی مثبت میشود و خیلی ناراحت میشوم که در دوسال کرونا نتوانستم به گراش سر بزنم.»
حسنیها از گراش تا دبی
زهرا هم به عادت خیلی از گراشیها برای معرفی بیشتر خودش، از معرفی خاندان و خانوادهش شروع میکند:«بابای من غلامرضا حسنی یکی از پسرهای حاج بابا حسن حسنی هستند. اسم مادرم هم گیتی اکبری است و ایشان لاری اصل هستند وقتی بابا به رحمت خدا رفت چهل و دو سال از ازدواج پدر و مادرم میگذشت. من ۴ تا عمو و دو عمه دارم. حاج محمد حسن حسنی، حاج محمد علی حسنی و حاج ابوالحسن حسنی عموهایم هستند. بابای من دو پسر دارند علیرضا و محمدرضا و من زهرا حسنی و خواهر کوچکترم فاطمه حسنی. برادر بزرگم متخصص کسب و کار الکترونیک است و الان سنگاپور هستند. دادش دومم محمد رضا نیز دکترا الکترونیک دارند و الان در شرکت حسنی در دبی در بخش آی تی مشغول به کار است.خواهرم فاطمه هم فیزوتراپی خوانده است. من هم همه تحصیلاتم از مدرسه انگلیسی کمبریج در دبی شروع شد و تا سال دوازدهم در این مدرسه ادامه داشت. در دانشکده عجمان رشتهی جراحی دندان پزشکی خواندم و بعد از آن فعالیتهایی در حوزه پزشکی داشتم.»
برای همشهرهای من نام مدرسه حسنی یادآور این خانواده است. مدرسه حسنی را حاج باباحسن ساخته است و دو سال پیش حاج محمدحسن حسنی آن را نوسازی کرد و از اول ساخت. ساختمان آموزش و پرورش گراش را نیز حاج محمدحسن ساخته است. حاج محمدحسن در ساخت دانشکده علوم پزشکی نیز با شیخ احمد انصاری همکاری داشت و از جمله خوابگاه این دانشکده را ساخته است.
حاج ابوالحسن و حاج محمدعلی حسنی که ساکن گراش بودند برای گراشیها آشناتر هستند. حاج محمدعلی پدر علیاصغر حسنی نماینده گراشی مجلس هفتم است و حاج ابوالحسن از بازاریان قدیمی گراش و موسس کاخ بلور است.
بین این چهار برادر غلامرضا پدر زهرا به دلیل سالها سکونت در دبی کمتر در گراش شناخته شده است.
تنها ۱۰ دقیقه از آغاز آشنایی تلفنی ما میگذرد اما صمیمیتی که در لحن صدایش دارد احساس گفتگو با یک همشهری آشنا را به من میدهد و کار را برایم آسان کرده است. او برایم تعریف میکند که چه پدر خوبی داشته است: «بابای من عاشق دختر بود. این را میتوانم بگویم یک احترام خاصی برای پسرها داشتند اما عاشق من و خواهرم بودند و به ما پر و بال میدادند یعنی همیشه حامی ما بودند. و همیشه حمایتگر بودند و همیشه حواسشان بود که ما آن چیزی را که میخواهیم به دست بیاوریم. هر کسی پدرم را میشناخت میدانست یک پدر فوقالعاده مهربان و خاکی دارم. بابام یک فرشتهی روی زمین بود. تنها کلمه که میتوانم درمورد بابا بگویم عشق است. از بابا یاد گرفتم که تنها چیزی که در این دنیا حرام است مال مردم خوردن است و دومین درسی که بابا به من داد این بود که میگذرد. همه چیز میگذرد. هر مشکلی که پیش میآید، یاد بابا میافتم و در کسب و کارهایم همیشه حواسم است که مال مردم را نخورم.»
یک مهلت کوتاه سه ماهه
زهرا ده سال بعد از ازدواجش به ایران میآید و در شیراز مشغول به فعالیت دندان پزشکی میشود و در کنار آن دو، سه کسب و کار دیگر هم راه میاندازد. اما طعم تلخ داستان او از اکتبر ۲۰۱۷ آغاز میشود زمانی که به او میگویند پدرش فقط سه ماه دیگر زنده است: «اکتبر ۲۰۱۷ متوجه شدم بابا مبتلا به سرطان ریه شدند. همهی کارهایم را تعطیل کردم و برگشتم دبی پیش خانواده. در این دو سال به دبی خیلی سفر داشتم. یکی دو روز ایران بودم در کنار همسر و دخترم و بعد دوباره برمیگشتم که مسئولیتم را نسبت به پدرم انجام بدهم.»
«متاسفانه بعد از قطعی شدن بیماری پدر، پزشکان خیلی ما را امیدوار نکردند. بابا را به دبی بردم و از آنجا برای طی کردن روند درمان به سنگاپور رفتیم که پزشک سنگاپوری، طول عمر بابا را سه ماه تشخیص داد و اصرار داشتند ما بابا را اذیت نکنیم و ببریمش خانه و بگذاریم که آرام آرام نفسهای آخرشان را بکشند.»
اما زهرا نتوانست دست روی دست بگذارد و منتظر مرگ پدرش بماند: «نمیتوانستم قبول کنم. من اعتقاد داشتم که باید تلاش کنیم. من به معجزه اعتقاد داشتم. ولی خانواده را در جریان حاد بودن بیماری پدر قرار ندادم و از پزشک خواستم که درمان را شروع کنیم. البته درمانی در کار نبود ما باید پروتکلی را رعایت میکردیم که بیماری بابا بیشتر از آن پیشرفت نکند و طول عمر نرمالی داشته باشد اما همه پزشکان به ما میگفتند که خیلی امیدوار نباشید. چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی درمان و رسیدگی به بابا را شروع کردیم. خانواده واقعا سنگ تمام گذاشتند. مادر، برادرهایم و خواهرم تمام تلاششان را کردند. خیلی روزهای ناامیدکنندهای داشتیم.روزهایی که واقعا در دوراهی گیر میکردیم و روزهایی که چه کنم، چه کنمهای فراوان داشتیم این که صحبت این دکتر درست است یا آن دکتر؟ مگر در اینترنت نمیگویند برای سرطان ریه این کار را پیش بگیرید. آیا طب سنتی را امتحان کنیم یا نه؟»
دو سال تلخ و شیرین با پدر
در مسیر تجربه کردن این لحظات تلخ این خانواده تنها نبودند، زهرا میگوید:«در این مسیر یکی دو نفر خیلی کمک حال ما بودند. آقای دکتر علیرضا اقتداری از خانزادههای گراشی متخصص جراحی آنکلوژی، جراح موفقی در امارات است. او جراحیهای مهم و سنگینی را در دبی انجام میدهد. ایشان نه تنها مسیر درمان را برای ما هموارتر کردند که حتی از لحاظ روحی هم خیلی کمک حال ما بودند به خصوص زمانی که ما در دوراهیهای انتخابهایمان در درمان بابا گیر میافتادیم. در این موقعیت دکتر اقتداری، دختر عمویم فرزانه حسنی و دکتر لم، دکتر بابا در سنگاپور خیلی پشتیبان ما بودند و به ما کمک کردند و تاثیرگذاری آن روی روند درمان نیز مشخص بود.
از طرفی چون من زبان انگلیسی میدانستم، میتوانستم سرچ کنم و با متخصصین از کشورهای آلمان، انگلیس و کشورهای دیگر آشنا شوم و از آنها برای درمان بابا کمک بگیرم. طبق درمان سنتی سرطان بابا باید شیمیدرمانی میشد ولی با تحقیقاتی که در این مسیر انجام دادم، درمانهای متنوعی دیگری را نیز امتحان کردیم که بابا یک زندگی طولانیتر و با کیفیتتری داشته باشند و درد کمتری حس کنند.»
هر چند زهرا، شانس دو سال زندگی بیشتر با پدری که قرار بود ۳ ماهه او را از دست بدهد، داشت اما بالاخره مرگ فراق را برای او رقم زد:«قرار بود ۳ ماهه از پدر خداحافظی کنیم اما به دلیل طی کردن مسیر درست درمان ما بابا را تا دو سال دیگر داشتیم. تا این که متاسفانه پدر را بعد از دو سال پرخاطره که هم تلخ بود و هم شیرین از دست دادیم. زمان عزاداری حتی گریه نکردم. از ترس این که شاید یک وقتی بابا از یادم برود. میترسیدم، صدای بابام، بوی بابام، خاطرات بابام را فراموش کنم.»
تولد طب آنکو در روزهای عزاداری
عزاداری برای زهرا شروع شده بود. خلا پدر او را از همهی انگیزهها خالی کرده بود اما روزنهای امید برای برگشتن به روال عادی زندگی، مسیر دیگری را به او نشان داد، راهی که در آن میتوانست برای همیشه تجسمی از پدرش را در ذهنش داشته باشد:«دقیق یادم است، ششم اسفند بود بعد از مراسم ترحیم بابا در دبی، برگشتم شیراز که مراسم ایران را برگزار کنیم. که یک روز صبح در خانه خودم بلند شدم و آمدم در آشپزخانه و واقعا نمیدانستم باید چیکار کنم. سردرگم بودم، همهی انگیزهام برای ادامه دادن زندگی و شغل و فعالیتهایم را از دست داده بودم. میدانید که دوران عزاداری برای هر کسی فرق میکند من نمیتوانستم فقدان پدر را تحمل کنم تا این که به این نتیجه رسیدم تنها چیزی که میخواهم این است که همیشه پدرم باشد. و چه بهتر از این که کمک حال کسانی باشم که تجربهی پدرم را داشتند.»
و از همین جا بود که نطفهی «طب آنکو» از دل تاریکی روح زخمی زهرا در ذهن او شکل گرفت:«آن روز گذشت، علی در طول این مدت همراه عاطفی خیلی خوبی برایم بود، یکی دو تا سفر رفتیم. خاطرات بابا را مرور میکردم که زمانی که سرطان به مغزشان رسیده بود و در بیمارستان بستری بودند وقتی کمی حالش بهتر میشد به بقیهی اتاقها سر میزد و به بقیه بیماران دلداری میداد و با آنها حرف میزد.
همین خاطرات من را مصممتر میکرد. خیلی با خودم فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با وجود مهارتم در زبان انگلیسی و سابقهی پزشکیام، آشناییام با دکتر اقتداری و حمایتهای همسرم به نام و یاد بابا، به افراد مبتلا به بیماری سرطان کمک کنم. این آرمانی است که «طب آنکو» با آن آغاز شد تا بتواند از لحاظ پزشکی، روحی و حتی تغدیه، مشاور، کمک و همراه بیمار و اطرافیان بیمار باشد.»
انگیزهی او آن قدر قوی بود که ایدهش را در سطح رها نکند و به آن شکل و شمایل بدهد:«این شد که ایدهپردازیهایم را شروع کردم تا این که دیدم دنیا دارد به سمت اینترنت و الکترونیکی شدن میرود. همین طور که من در دبی نشسته بودم ولی با پزشکان به صورت ویدیویی در سنگاپور و یا آلمان صحبت میکردم. در نهایت همهی برنامهریزیها را به سرانجام رساندیم و شرکت طب آنکو را در خیابان وصال شیراز و در ساختمان بابا راهاندازی کردیم. همان طور که گفتم طب آنکو باید اسم پدر و روح پدرم را زنده نگه دارد برای همین من همه تلاشم را کردم که از وجود خود بابا استفاده کنم. کار را با یک گروه کوچک که امیدهای بزرگی داشت شروع کردیم تعداد همکاران ما در ایران و خارج از ایران در حال حاضر ۱۲ نفر است. اما در این دو سالی که طب آنکو تاسیس شده است. ما حمایت بیدریغی از سمت دکتر اقتداری که ایشان آنکوسرجر بیمارستان الزهرا دبی هستند داشتیم و همچنین پشتیبانی و مشاوره آقای مهندس علی حسنی، همسرم نیز یکی از عوامل موفقیت ما تا این جای کار است.»
هر بیمار سرطانی انگار عضو خانواده خود ماست
از او میخواهم ما را بیشتر با این صفحهی مجازی امید بخش آشنا کند و او توضیح میدهد: «برای این که با سایت «طب آنکو» آشنا شوید باید توضیح دهم که یک پلتفرم آنلاین است. به نوعی پزشکی از راه دور. ما مشاورههای تلفنی و ویدیوی را در این سایت شروع کردیم و بعد به سمت تشکیل کمیسیونهای پزشکی رفتیم یعنی ما برای هر بیماری که مورد سختی دارند و یا بیمارانی که در دو راهی گیر کردند و دوست دارند از چند پزشک مشاوره بگیرند، کمیسیون پزشکی میگذاریم تا بیمار از همان شروع کار، مسیر درمان و مسیر کارهایی که باید انجام دهند را بداند. و در این طور مواقع قدرت انتخاب بیمار نیز بیشتر میشود. چون نظریههای چند پزشک را هم زمان دارد و بیمار انتخاب میکند که کدام مسیر درمانی را طی کند.
هر بیماری که وارد «طب آنکو» میشود انگار جزیی از خانواده خودمان است ما خیلی از مواقع وقت و بیوقت با بیماران و خانواده آنها صحبت و همراهیشان میکنیم.»
اما برای او همه چیز به همین آسانی نبود، سختی کشیدن بخشی از پروسهی موفقیت است و تا ارادهی محکمی برای تحمل زجر و مواجه شدن با چالشهای مسیر نباشد، هیچ کاری پیش نمیرود:«برای رسیدن به نقطهای که ایستادهایم ما چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتیم چون این پلتفرم اولین پلتفرم در ایران است که به صورت تخصصی برای بیماران مبتلا به سرطان فعالیت میکند، گرفتن مجوز برای ما سخت بود ولی موفق شدیم. پیدا کردن متخصصین هم کار مشکلی بود، من خیلی برایم مهم بود که از جوانهای خود ایران استفاده شود تا این که کار را بسپاریم به متخصصین خارجی در این راه هم موفق شدیم. چالشهای مالی هم داشتیم که خدا را شکر برآورده شد.»
تجربههای مشترک، قدرت درک و گاهی تحمل و میزان صبوری آدمها را بیشتر میکند، زهرا میگوید:«استقبال از شرکت هم خوب بود هر چند اوایل زیاد جا نیافتاده بود. گاهی بیمار یا خانواده او با عصبانیت صحبت میکنند ولی من که تجربهی مشابهای را داشتم میتوانم درکشان کنم و میگویم همیشه حق با بیمار و همراه بیمار است چون واقعا بیمار در شرایط سختی قرار دارد و البته وظیفه ما به عنوان طب آنکو این است که حالشان را خوب کنیم. من به این اعتقادم که مردم ما حق دارند از لحاظ پزشکی و از لحاظ روحی بیشترین امکانات را داشته باشند.»
سرطان با تشخیص سریع قابل درمان است
نزدیک کردن تکنولوژی با علم پزشکی، این هدفی است که طب آنکو دنبال میکند تا بلکه باز هم شانس زندگی بیشتر و با کیفیتتر برای نسل بشر فراهم شود:«هدف طب آنکو این است که با تمام دنیا در ارتباط باشیم. هم بیمار و هم پزشک. خیلی از بیمارن خارج از کشور زندگی و کار میکنند و مشکل سلامتی دارند و نیاز دارند با پزشکان معتبر و پزشکان باهوش کشورمان در ارتباط باشند. ما شرایط را برای ارتباط این افراد با پزشکان در ایران فراهم میکنیم. ما میخواهیم پزشکی و تکنولوژی را این قدر به هم نزدیک کنیم که بیماری که ممکن است هزاران کیلومتر آن طرف دنیا باشد با پزشک ما در ارتباط باشد. خیلی مواقع بیمار مبتلا به سرطان تا شروع درمان تا پیدا کردن متخصص ممکن است ۳ تا ۴ ماه زمان لازم داشته باشد و این اتلاف وقت باعث میشود خیلی چیزها تغییر کند ما اگر این ۳ تا ۴ ماه را به سه روز یا یک هفته تقلیل دهیم ممکن است چند سال به زندگی بیمار اضافه شود.»
جدی گرفتن غربالگری، این توصیه زهرا به مردم به خصوص به همشهریانش است:« ۲۲ مهر سال ۱۳۹۸ کار و فعالیت ما با طب آنکو شروع شد. در طول این مدت ما حدود شش نفر بیمار گراشی از داخل و خارج از کشور داشتیم که به ما مراجعه کردند. متاسفانه بیشترین آمار سرطان در گراش، سرطان سینه، سرطان ریه و سرطان روده است، استفادهی زیاد از قلیان و کباب یکی از عوامل شیوع این بیماری است. تو را خدا به همه بگویید که غربالگری را جدی بگیرند به خصوص اگر سابقه خانوادگی دارند باید غربالگری را سالانه انجام دهند چون این بیماری اگر زود تشخیص داده شود صد در صد درمان خواهد شد ولی اگر از بیماری گذشته باشد واقعا درمان سخت میشود.»
طب آنکو حامی همایش سرطانشناسی گراش
آشنایی ما به طب آنکو به همایش آنکولوژی دانشکده علوم پزشکی گراش بر میگردد. طب آنکو یکی از دو حامی مالی این همایش بود.
زهرا، دختر و همسرش در حال حاضر ساکن شیراز هستند هر چند او برای دیدار مادرش هر چند ماه یک بار به دبی سفر میکند. او میگوید:«دوست داشتم برای همایش آنکولوژی خودم را برسانم ولی به خاطر این که مادرم اینجا به من نیاز داشت نتوانستم بیایم ولی انشاالله عید حتما سرمیزنم.»
زهرا مغفوی، روانشناس و مدیر داخلی مرکز طب آنکو و دکتر محمد روشن متخصص رادیوتراپی آنکولوژی را در همایش آنکولوژی گراش میبینیم.
مغفوری نحوهی ارتباط با متخصصین و همین طور گرفتن خدمات مشاورهای در این پلتفرم را توضیح میدهد و میگوید:«متقاضیان از طریق آدرس www.tebonco.com میتوانند وارد سایت شوند و با دریافت نوبت روانشناسی و خدمات مشاورهای، آنلاین و به صورت صوتی یا تصویری و از طریق تلفن با پزشک صحبت کنند. شماره تلفن ۰۷۱۳۲۳۰۱۶۲۵ شماره دفتر شرکت است و ۰۹۱۷۱۰۳۲۲۸ شماره شخصی من است برای شنیدن مشکلات همشریان در مورد بیماریشان. عمده بیمارانی که با سایت ما تماس میگیرند افرادی هستند که درگیر بیماری سرطان هستند یا خانواده آنان که به خاطر بیماری بستگانشان خدمات مشاوره را دریافت میکنند.»
او در ادامه میگوید:«در ایران خیلی در زمینه روانشناسی سرطان کار نشده است در حالی رسیدگی به بعد روانی این موضوع برای بیمار و خانواده او یک ضرورت است. دو مقوله اساسی که در روند درمان بیماری مهم است دارو درمانی و خدمات مشاورهای است که طب آنکو با فراهم کردن شرایط، بیمار را همراهی میکند.
درست است که گراش شهر کوچکی است ولی با وجود متخصصین فعالی که این شهر دارد ما پیشرفتهای زیادی را در درمان سرطان در این شهر میبینیم و بدون شک آینده روشنی دارد.»
کمک به بیماران و خانوادهشان با روانشناسی
طب آنکو امسال به عنوان اسپانسر هزینهی برگزاری همایش آنکولوژی در گراش را برعهده داشت. مغفوری هدف از حضور در این همایش را آشنایی مردم با خدمات این پلت فرم عنوان میکند و میگوید:«موارد بسیاری بوده که بیمارانی که واقعا مستاصل بودند و نمیدانستند از کجا شروع کنند، نگران و مضطرب به ما مراجعه میکردند اما با استفاده از خدماتی که ما برای آنها ارائه میکردیم، آرام میشدند و روند درمانشان سرعت و کیفیت بیشتری میگرفت. هدف ما از شرکت در این همایش این بود که این سیستم آنلاین را هم به پزشکان هم به مردم عزیز گراش معرفی کنیم. طب آنکو تنها مختص به بیماران سرطانی نیست. عموم مردم میتوانند با خدمات مشاوره و غربالگری، بیماری خود را به موقع تشخیص دهند و نجات پیدا کنند. این سامانه برای پزشکان نیز مورد استفاده است به جای این که در مطب خودشان حضوری بیماران را ببینند میتوانند در خانه بنشینند و از طریق یک سیستم آنلاین با بیماران ارتباط برقرار کنند، تمام مدارک پزشکی بیمار را میتوانند بینند. در کمیسیون پزشکی آنلاین، نظرات همکاران خود را بشنوند و به یک نتیجهگیری مناسب برای بیمار برسند.»
دکتر محمد روشن از نحوهی آشناییش با طب آنکو حرف میزند و میگوید:«حدود چهار سال است که به عنوان دبیر دپارتمان آنکولوژی در انجمن جهانی پزشکان صلح و سلامت، انجام وظیفه میکنم. حدود دو سال پیش از طریق خانم دکتر حسنی درخواست شد که در زمینه تشخیص و تشکیل کمیسیونهای تخصصی با آنها همکاری کنم و من هم پذیرفتم.
طبیعی است برای رسیدن به هدف به خصوص ما که در دنیای مجازی فعالیت میکنیم، نیاز به اعتمادسازی دارد که کار بسیار سختی است قطعا با وقت گذاشتن در مورد موضوع و این که داده و اطلاعات بیشتری از بیماران بگیریم، اعتمادسازی بین بیمار و پزشک صورت میگیرد و امیدوارم این راه با همت خانم حسنی هر روز گستردهتر و هموارتر شود.»
صحبتهای ما با دکتر زهرا حسنی با صحبت از گراش به پایان میرسد: «اگر «طب آنکو» در کشور مطرح و موفق شد، دوست دارم همه بدانند که طب آنکو مال گراش است از خاک گراش بلند شده است.» این جملهی زهرا است او در تکمیل صحبتش گفت:«فعالیت وبسایت به صورت کشوری است. ولی افتخار است که ما بتوانیم همراه دوستان گراشی باشیم من شماره دفتر شماره مدیر داخلی، شماره بچههای پشتیبانی و حتی شماره شخصی خودم را در اختیار همشهریان میگذارم تا هر کسی لازم داشته باشد با من تماس بگیرد. من یک گراشی هستم درست است که خارج از کشور به دنیا آمدم ولی پدرم عاشق گراش بود و خودم هم عاشق گراش هستم برای همین اولین هدف من این است که به مردم گراش خودم به شهر گراش کمکی کرده باشم من خیلی برایم اهمیت دارد اسم گراش، بیمارستان گراش، خاک و مردم گراش را در بهترین جایگاه ببینم.»
گراشی
۱۷ فروردین ۱۴۰۱
عزیز برادر! گراشی گرامی!
چرا بعد از دبیِ صل علا ؛ شیراز – شهر گل و بلبل و شهر خوش آب و هوا و خوشفرهنگ– را برای زندگی انتخاب کردی؟!
بیا گراش زندگی کن تا با تمام سلولهای وجودت تمام مشکلات محیطی و آب و هوایی و فرهنگ سختگیرانه و خشک و عصبیت گراش مردم و کلهبزرگهای گراش را درک کنی.
خسته نباشی دلاور.
خدا رحمت کنه پدرت را.