هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در ذرّهبین تاریخ پیشین (شماره ۲۴) از برچیده شدن حکومت خاندان «نصیرخانی (نصیرخان کالی)» بر لار در سال ۱۲۶۲ ه.ق. نوشتیم و افزودیم که برای مدت حدود چهارده سال، چند نفر به پیشکاری حکومت در لار رسیدند. در پایان هم شهر لار به حاکم بستک و جهانگیریه، «مصطفی خان بستکی» داده شد. او هم از سوی خود «رئیسعلیخان اشکنانی» را به نیابت به لار گسیل داشت.
همچنین به نقل از «فارسنامه ناصری» نگاشتیم: «… در هر حال کلانتری لارستان و ضابطی بیشتر نواحی آن با کربلائی علیرضا گراشی مقرر بود. و در سال ۱۲۷۹ بعد از ۱۱۸ سال زندگانی وفات یافت و پسرش فتحعلیخان گراشی لاری[!] گاهی به حکومت و بیشتر اوقات به نیابت نواحی لارستان برقرار است. و از عهده نظم ولایتی و وصول مالیات دیوانی به احسن وجوه در آمده، رعیت را آسوده و حاکم را خشنود داشته است».
اکنون چند سالی به پس باز میگردیم. برابر «پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنیعباسیان بستک» در سال ۱۲۴۴ ه.ق. «فتحعلیشاه قاجار» طی «حکم والاشد»، حکومت «بلده و حومه خطه لار و ضبط قراء مفصله و بنادر بعلاوه محال جهانگیره و املاک نصیرخان و اخوان او کورده و دهکویه و کهنه و دستخرد و صحرای پاسخند، عمادده، رویدر و هرمز [هرمود کنونی]، فداخ و کرمستج، بیرم، احشام قائد، احشام نعمه، احشام شیخعامر، احشام ملائی، بندر چارک، ربع حمادی به عالیجاه مشارالیه [احمدخان] عنایت و مرحمت فرمودیم[۱]». برابر این فرمان، «قریه اوز» به حاکم پیشین خود (میر محمد رضی) واگذار گردیده است.
در این اسناد از «گراش» نامی برده نشده است. دو برداشت میتوان کرد: یکی این که گراش را همراه با «خور، لطیفی، براک و بائن»، «حومه خطه لار» شمردهاند. دیگر این که کدخدایی آن در دست کسی بیرون از حاکمیت فرزندان نصیرخانی (خاندان طالبخانی) قرار داشته است. چون اهمیت «قلعه گراش (همایوندژ)» در آن برههی تاریخی کمتر از آبادیهای یاد شده نبوده است. در هر دو صورت، بهره بردن از عنوان «لارستان» بیمعنی مینماید. درستی این برداشت هم از احکام صادر شده از پایتخت و مرکز ایالت آشکار است؛ چرا که از واژه «لار» سود بردهاند.
نیز در ذیحجه همان سال، از سوی حسینعلیمیرزا، فرمانفرمای فارس، حکمی برای وی (احمدخان) حاکم لار و محال بستک صادر گردید. بر این پایه «حکم والا شد» -عالیجاه «احمدخان حاکم محال بستک و بلده خطه لار [باید توجه داشت در این اسناد رسمی از واژه «لارستان» بهره برده نشده است!] به فیوضات سرکار اشرف والا (حسینعلیمیرزا) مستظهر و مباهی بوده بداند که مبلغ ششصد و چهل و دو تومان و شش هزار دینار که بابت مالیات و متوجهات هذا السنه«اودئیل» (سال گاو از سال دوم ترکی) محال ابوابجمعی خود ایفا داشته بود از قرار یک طغرا قبض به مهر صاحبجمع حواله مورخ به تاریخ ۲۷ شهر ربیعاول سنه ۱۲۴۵ (ه.ق.) م از قرار تفصل واصل شد، میباید آن عالیجاه همین رقم مطاع را سند خرج خود دانسته ضبط نمایند که مبلغ مزبور به خرج متوجهات ابوابجمعی آن عالیجاه مجری و محسوبست…[۲]».
برابر اسناد موجود، تا سال ۱۲۴۸ ه.ق. خوانین بستک بر لار حکومت داشتهاند. از آن پس بر پایه اسنادی، فرزندان نصیرخان دوم تا سال ۱۲۶۲ ه.ق. به حکومت لار بازگشتهاند. و در این مدت، بیشتر درگیر زد و خورد با برادران و عموزادهها بر سر جانشینی بودهاند. در این میان، احمدخان بستکی از دنیا رفته، و فرزندش «مصطفیخان» جایش را میگیرد.
در سال ۱۲۷۱ ه.ق. «مؤیدالدوله طهماسبمیرزا» حکمران فارس گردید. در این سال، نواب والا برای رهایی «حاجی محمدرحیمخان شیرازی» حاکم بندرعباس، از راه جهرم و داراب به لار آمد. «کربلایی علیرضا گراشی» که کلانتری و ضابطی لار را داشت، پذیرایی لایق نموده، و نواب والا مدتی توقف کرد. تا شاید از راه گسیل پیام و نماینده، حاکم زندانی شده بندرعباس را آزاد نمایند. چون نتیجه نداد، سپاهیان بدان سو فرستاده، با زد و خورد شدید، اعراب مسقط را به فرار واداشتند. پس، حکومت بندرعباس را به «عباسخان همدانی» از خویشان خود داده؛ به شیراز بازگشتند. برابر گزارش «روضهالصفای ناصری»، در این جنگ «مصطفیخان بستکی» هم حضور داشته است، که در پایان از سوی پادشاه نشانی دریافت مینماید. لیکن «مؤیدالدوله» در بازگشت به شیراز، مصطفیخان را محبوساً با خود میبرد.
بر پایهی اسناد موجود در «آرشیو مکتوب گردآورندگان فرهنگ گراشی»، «کربلایی علیرضا» فرزند «کربلایی علی» در اواخر دوره «زندیه» از «گلپایگان» به «گراش» مهاجرت نموده است. سندی به تاریخ ۱۲۰۷ ه.ق. نشان میدهد که ایشان مِلکی را در گراش خریداری کردهاند. همچنین در سال ۱۲۴۸ ه.ق. پسر دومش به نام«فتحعلی خلف صدق کربلایی علیرضا» باز اراضی کشاورزی خریداری نموده، که نشان از بلوغ سنی و فعالیت اجتماعی او دارد. در سند دیگری به تاریخ ۱۲۵۳ ه.ق. «سرکار کربلایی علیرضا» آمده، که بیانگر فعالیتهای سیاسی او در گراش میباشد. سندی نیز به تاریخ ۱۲۷۰ ه.ق. در کنار نام کربلایی علیرضا واژه «مرحوم» قید شده، که با روایت «فارسنامه ناصری» همخوانی ندارد. باید در تاریخ سند شکّ کرد! چون در پیش آمد که سال ۱۲۷۱ ه.ق. در لار مهماندار حکمران فارس بوده است. در سندی هم به تاریخ شوال ۱۲۶۸ ه.ق. نام فرزند او با پیشوند واژه «آقافتحعلی» نوشته شده است. و در دیگری به تاریخ ۱۲۷۴ ه.ق. «دهباشی آقافتحعلی» خوانده شده، که نشان میدهد جانشین پدر، کلانتر و کدخدای گراش گردیده است. و در نتیجه، سندی به تاریخ ۱۳۰۳ ه.ق. وی را «فتحعلیخان*» نامیده، که به روشنی حکومت او بر لارستان را میرساند.
برابر آنچه در پیش آورده شد، «کربلایی علیرضا گراشی» پس از برچیده شدن دودمان «نصیرخانی» از لار، و درگذشت «حاجیمحمدخان» (شاید از دودمان نصیرخانی بوده است) کلانتر گراش (حدود سال ۱۲۶۲ ه.ق.) همسر او را به زنی گرفته است. از این پس با فرزند حاجیمحمدخان به نام «طالبخان» که جانشین پدر گردیده، همکاری داشته است[۳]. چون طالبخان خردسال بوده، کربلایی علیرضا با لیاقت و کاردانی، قریه و قلعه گراش را اداره کرده، به «دهباشی (کدخدا-کلانتر) علیرضای گراشی» معروف گردیده است. سپس چون مصطفیخان بستکی«محبوساً» به شیراز برده میشود، برابر گزارش «فارسنامه ناصری» در سال ۱۲۷۱ ه.ق. به حکومت لارستان رسیده است[۴].
به نظر میرسد برکناری مصطفیخان بستکی از حکومت و بردنش به شیراز کوتاه بوده، و به حکومت جهانگیریه بازگشته است. چون در جمادیاول ۱۲۷۳ ه.ق. «ناصرالدینشاه قاجار» طی حکمی آمادهباش نظامی به وی میدهد که در صورت وقوع جنگ (در بندرعباس) لشکریان خود را به دولت تقدیم کند[۵].
دنباله دارد.
[۱]– پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنیعباسیان بستک، ص۱۴۶ و ۱۴۷ و تاریخ جهانگیریه ص۲۱۱[باید افزود، تاریخ این حکم(رمضان۱۲۴۴هـ.ق) میباشد.که با تاریخ۱۲۴۷ فارسنامه همخوانی ندارد.]
[۲]– تاریخ جهانگیریه(همان)، ص۲۱۳ و ۲۱۴ (باید یادآور شد که فرمانفرمای فارس طی ۲حکم، شیخاحمدخان را به حکومت خطه لار و محال بستک… منصوب کرده است. یکی در ذیحجه و دیگری ربیعالثانی ۱۲۴۵هـ.ق) [پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی (همان)، ص۱۴۷]
*– در روزگار قاجار ترتیب سلسله مراتب القاب«سرکار، آقا و خان و…» بوده است.
[۳]– جامعهشناسی گراش، عبدالعلی صلاحی، انتشارات اناالحق، با همکاری دانشنامه فارس، ۱۳۹۵، ص۵۸
[۴]– فارسنامه ناصری (همان)، ج۱، ص۸۰۱
[۵]– پژوهش سندشناختی (همان)، ص۱۵۰
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.