هفتبرکه: آیا تاکنون به برکه به عنوان یک اثر هنری یا پدیدهای که الهامبخش یک مکتب هنری باشد نگریستهاید؟ از دیدگاه هنر، برکه واجد چه زیباییها، ارزشها و درسهایی است؟ حمیدرضا دلبخش (حمید دال)، هنرمند اهل لطیفی و دانشآموخته هنرهای تجسمی، در این یادداشت، از قصد چندسالهاش برای شروع یک پروژهی هنری و زیباییشناسانهی بومی حرف میزند: شناختن و معرفی مکتب برکهها.
حمیدرضا دلبخش: شرایط زندگی و محیط خانوادگی بر شکلگیری عقاید و باورهای شخصیتی و علمی و فکری آدمی موثر بوده و هست. آب اولین نیاز حیاتی مردم جنوب در شرایط جغرافیای خشک و خشن است. اجداد ما با توجه به شناخت میدانی از محیط، دست به ابداع هوشمندانهای زدهاند که نتیجهی آن ظهور برکه بوده است. معماری برکهها در طی سالیان دستخوش تغییراتی بوده، ولی ماهیتش که محافظت از آب بود تغییر نمیکند.
زیبایی این داستان آنجایی شروع میشود که هیچکدام از سازندگان برکه خود را مالک آن نمیدانستند. حتی اگر برکهای در خانهای ساخته میشد، دهانهای را به رسم حلال کردن آب به سمت بیرون میساختند تا مردم از آبی که مالک حقیقی آن خداوند است استفاده کنند.
شاید برای کسانی که مجذوب فرهنگ مرکزی شدهاند این موضوع اهمیت چندانی نداشته باشد و شاید بیشتر دغدغههایشان فارسی صحبت کردن فرزندشان با لهجه غلیظ پایتخت باشد. این مسئله برای ما که هنر مطالعه میکنیم بسیار پراهمیت است. چرا که با تغییرات اقلیمی، هنر و ادبیات هم تغییر میکند. به همین دلیل است که بعضی از هنرمندان برجسته، اولین قدم برای خلق اثر هنری را شناخت محیط زندگی دانستهاند و وقتی تاریخ هنر ایران و جهان را مطالعه میکنید میبینید بیشتر مکتبهای هنری به صورت زنجیروار از گذشتهی خود الهام گرفتهاند و با تغییر شرایط زندگی اثر هنری جدیدی خلق کردهاند.
«گرنیکا» اثر پیکاسو میتواند مثال خوبی باشد. چرا پیکاسو در آن لحظهی حیاتی، به جای ارائه و خلق شیوهای نو در هنرش، به گذشته بـاز میگردد؟ چـرا او هـمچون گذشته به خاطر یک زن و یا بروز حادثهای که الهاماتش بودند قلم بر بوم نبرد؟ چرا ایـن بـار الهاماتش را در قالبی کاملاً نو قرار نداد؟ در این اثر، تمام زمینههای فرهنگی پیکاسو (نه فقط تـا زمـان خردسالی او، بـلکه بسیار عقبتر و تا زمان اجدادش) همگی ظاهر شده و با گذشتهی او بـه عـنوان نقاش مخلوط شده است. با وجود مکتبهای هنری بسیار، از «سقاخانهای» گرفته تا مکتبهای دیگر که افراد زیادی در خود جای دادهاند، میبینیم که تاریخ و شرایط جغرافیایی نقطه مشترک تمام تعریفات هنری بوده است.
حال ما در برابر برکه ایستادهایم و از خود سوال میکنیم: آیا این هنر است؟
شاید اجداد ما فقط و فقط برای رضای خدا و به خاطر خونگرمیای که داشتند برکه میساختند و فکرش را هم نمیکردند روزی ما دربارهی کارشان اینگونه سخن بگوییم. با توجه به تعاریف بسیار زیاد هنری موجود، که خاستگاه همهشان قید زمان و مکان است، میتوان برکهها را اثر هنری اجدادی دید. در واقع، برای شناخت هنر بومی منطقه، باید از برکهها شروع کرد.
تک تک اجزای برکه الهامگرفته از چیزهاییست که برای مردم منطقه مقدس و قابل احترام بودند. در طول تاریخ دو تمدن خشکی و دریایی برای ایجاد شاهراه تجاری خود با هم جنگیدهاند و طبق اسناد تاریخی بجامانده، تنها قومی که در شرایط صعبالعبور جادههای گرمسیری و رشتهکوههای جوان و دشتهای بیآب و علف توانسته خود را با این محیط خشن سازگار کند، قوم «خودمونیها» بوده است که توانستند دو تمدن خشکی و دریا را با استفاده از خلاقیت و هنر بهم پیوند دهند.
ناگفته نماند این شرایط سخت باعث شد فرهنگ و زبان خودمونیها کندتر تغییر کند، ولی متاسفانه طی چند قرن گذشته نام و نشانی و تبلیغاتی تخصصی و کافی در جهت معرفی این قوم و هنرشان ارائه نشده است.
شناخت برکهها برای کسانی که با محیط ما آشنایی ندارند شگفتانگیز است. ولی برخورد ما با این المان هنری چگونه بوده است؟ ما از دید یک فرد عادی صحبت نمیکنیم، از نظر هنر این موضوع را بررسی میکنیم. تکتک افسانهها الهام گرفته از واقعیت است که تا اعماق تاریخ میرود. شاید قحطی و خشکسالی قرون اخیر خلاقیت هنریمان را کم کرده و تا جایی پیش رفته است که حتی ارزش هنری برکهها، کم و به سدی برای اشغال زمین بدل گشت.
ما در مکتب برکه اتحاد میبینیم که در حد توان خود به دیگران خدمت کنیم. مکتب برکه به ما میآموزد برای چیزی که حیات اجتماع به آن وابسته است، احترام و ارزش قائل شویم و برای نگهداری آن کوشا باشیم. آری، مکتب برکه به ما میآموزد همیشه خلاق باشیم، حتی در جای گرم و بیآب و علف.
سوم خرداد ۱۴۰۰
ویراستار: فاطمه پاکزادی