گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین حسینی، امام جمعه شهرستان گراش
گریشنا: قبل از ورودتان مردم آشنایی چندانی با شما نداشتند و مشتاقاند بدانند امام جمعه شهرشان پیش از این چه فعالیتهایی داشته است.
من حدود بیش از سی سال پیش وارد حوزه شدم و سطح حوزه را یک سال زودتر از حد متعارف گذراندم و سطح عالی هم باز همینطور؛ و تقریبا روی هم رفته سطح حوزه و سطح عالی را دو سال زودتر از روال معمولاش تمام کردم. مقارن با رحلت حضرت امام (ره) بود که وارد درس خارج شدم. از بزرگواران حوزه مثل حضرت آیتالله صافی و دیگر بزرگواران در حد این که خوشهای از خرمن درسهایشان ببرم استفاده بردم. اما اساتید رسمی که به کرات در خدمتشان بودهام و استفاده میکردم حضرات آیات عظام بهجت، فاضل لنکرانی، همدانی و مکارم شیرازی بودند.
از حدود سال هفتاد و دو در قم، مسجدو مجتمع فرهنگی الزهرا را کلنگ زدیم. در زمان خودش شاید یکی از بزرگترین مجموعههای فرهنگی بود. مجموعه با زیربنایی قریب چهار هزار و پانصد متر در نظر گرفته شده بود. بنده هم به عنوان موسس و بانی و امام جماعت آنجا بودهام. البته ما موفق نشدیم آن مقدار که در طرح اولیه بود انجام بدهیم. الآن تا حدود دو هزار و پانصد متر بنا ساخته شده که حدود هزار متر حسینیه داریم و حدود هفتصد متر هم شبستان و مسجد طبقه بالای ما و حیاطی است که به دلیل نبود بودجه، ما هنوز مجتمع فرهنگی را احداث نکردیم.
در این مدت فعالیت شما فقط در همین مسجد بوده است؟
در کنار همین امام جماعت در قم، من چهارده پانزده سال است که به دعوت وزارت خارجه و با هماهنگی دفتر مقام معظم رهبری در کشورهای بسیاری برای تبلیغ در مجامع علمی و فرهنگی دانشگاهیشان به سخنرانی پرداختهام. بعضی کشورها را یک بار رفتهام، بعضیها هم پنج بار یا شش بار. کشورهایی که به کرات آنجا سخنرانی داشتهام و مراسمهایی بوده، روسیه است و اتباع آن مثل تاتارستان. قزاقستان را بیش از پنج شش بار رفتهام که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفته است و تاجیکستان هم بیش از چهار پنج بار آنجا بودهام و در یکی از این سفرها در خدمت ریاست دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیتالله محمدی گلپایگانی بودیم. در اواسط ماه مبارک رمضان بود که تشریف آوردند و تا آخر ماه رمضان هم حضور داشتند.
در اقلیم کردستان عراق و سلیمانیه برنامهای داشتم در یک ماه رمضان، و در دیداری با آقای دکتر برزنجی از معاونین ریاست جمهوری، از بنده تجلیل کردند و مرا شرمنده محبت خودشان کردند؛ و همچنین استاندار سلیمانیه. الآن هم امام جمعه شیعهی آنجا با بنده ارتباط خیلی صمیمی دارند و قم به منزل ما میآیند و رفت آمد داریم. امام جمعه اهل تسنن آنجا هم خیلی تجلیل و احترام کردند.و اخیرا قبل از امامت جمعه سفری به کشور مالزی داشتم که بحمدالله بنابر نظر دوستان مسئول، بسیار موفقیتآمیز بود. سفری هم به ایالت جمهور یارو و ایالت پینانک داشتهام که در جمع ایرانیان مخصوصا طبقه دانشگاهی آنان جلسات سخنرانی داشتهام که تا هفتهها بعد از سفر با ایمیل و تلفن چه با خودم یا مسئولین سازمان فرهنگ و ارتباطات مردم و مسئولین قدردانی داشتند و دعوت برای سفرهای بعدی مینمودند؛ که البته الان با مسئولیت امام جمعه فعلا معذورم.
معمولاً این سفرهای خارجی شامل چه برنامههایی است؟
مثلاً در نمار جمعه بیش از دهها هزار نفری «دوشنبه»، یک بار به دعوت رسمی آنان سخنرانی داشتهام و در مجامع علمیشان هم حضور داشتهام و استقبال زیادی کردند و مصاحبه زیادی هم با روزنامههای آنجا و همینطور رادیو و تلویزیون داشتم.
از جمله کشورهایی که زیاد تردد کردهام و مورد احترام مسئولین کشور قرار گرفتهام، قزاقستان است. یادم است شاید ده دوازده سال پیش در یک کنفرانس خیامشناسی شرکت کردم که در خدمت جناب آقای دکتر موسوی گرمارودی دوست و برادر بزرگوار که از مفاخر ادبیات کشور ماست بودیم. البته بزرگورانی مثل دکتر شعردوست سفیر ایران در تاجیکستان گفتند که بهترین دلیل موفقیت شما تسلط شما به حوزه ادبیات فارسی است.
اتفاقا چیزی که برای مردم هم جالب بود این بود که در اولین خطبه شعری از مثنوی مولوی خواندید.
با توجه به تحصیلات حوزوی و استفاده از محضر بزرگان، در حقیقت بنده قرآن و روایت و احادیث را آمیخته کردهام با گوهر ادبیات فارسی، که بسیار گوهر گرانبهایی است و ما واقعاً قدر این مفاخر خودمان را آن طور که شایسته است ندانستهایم. زمانی که من درس میخواندم، رشتهام فرهنگ و ادب بوده و این هم به خاطر علاقه خودم از دوران نوجوانی بوده و در حوزه هم که الآن بیش از سی سال است همیشه ادبیات فارسی جز لاینفک زندگی من بوده است. ضمن احترام به همه شعرای خوب کشورمان، من آن قلههای عرفان و غزل و مثنوی را بیشتر علاقه دارم. این است که من عمرم را و وقتم را گذاشتم و دهها هزار بیت از اشعارشان را حفظ نمودهام. مثنوی مولانا و حافظ و سعدی و اشعار خانم پروین اعتصامی را من خیلی دوست دارم، مخصوصا قطعهای که برای مزار خودش سروده و هم قطعهای که در مورد حضرت موسی (ع) سرودهاند. سنایی را هم به جهت عرفاناش و رباعیات خیام را هم را خیلی میپسندم.
انتخاب اولتان کدام است؟
مثنوی مولانا و غزل حافظ. ولی خوب از نظر شیرینی کلام، سعدی واقعاً شاعر بزرگی است. من سخن یکی از مفاخر ادبی خودمان را بگویم که میگوید که ما بعد از هشتصد سال به زبان سعدی سخن میگوییم. سعدی واقعاً از معجزههای مفاخر ادبی ما است. من به رودکی و فردوسی هم علاقه دارم ولی در کل بین سعدی و حافظ و مولانا انتخاب یکی برایم خیلی سخت است.
شما ملایری هستید؟
بنده متولد ملایر هستم، ولی بزرگ شده در قم هستم. هر چند شهر پدر و مادری بنده ملایر است ولی متاسفانه دیگر آنجا فامیلی نداریم. حتی پدربزرگ بنده هم که حدود بیست سال پیش به رحمت خدا رفتند در تهران به خاک سپرده شدهاند، در بهشت زهرا در قطعه پدر و مادر شهدا.
قبل از این که به گراش بیاید با اینجا آشنایی داشتید؟
بله وقتی بحث امامت اینجا شده بود، من سفر دو روزهای داشتم در اواخر بهمن و اوایل اسفند سال نود. در همین حد.
چه ذهنیتی قبل از آمدن داشتید و آیا کسی را داشتید که در این مورد اطلاعاتی به شما بدهد؟
بله، یکی از دوستان که نمیخواهم اسم ببرم در ارتباط نزدیک با دفتر مقام معظم رهبری و ریاست دفتر حضرت آقا هستند. زمانی که در شورای سیاستگذاری بحث شد و خیلی جاهای دیگر پیشنهاد دادند، ایشان تلفنی اطلاعاتی را در اختیار بنده قرار دادند. بعد از برگشت از سفر، خدمت چندین تن از مراجع تقلید رفتم و خیلی استقبال کردند و فرمودند که اینجا از همه گزینهها بهتر است و علیرغم اینکه گراش شهرستان بزرگی نیست و تازه هم شهرستان شده، ولی تمام مراجع تقلید ما بلا استثنا این شهرستان را میشناسند و از خیر و نیکی این شهر یاد میکردند.