هفتبرکه: کتاب شعر محمد زارع با عنوان «روشنای جان» به تازگی توسط نشر همسایه منتشر و در شب شعر ایران در گراش رونمایی شد (خبر در هفتبرکه). نیره محمودی راد در یادداشتی که بر این مجموعه شعر نوشته است، ارزشمندی و دلنشینیِ این کتاب را به طرح مفهوم بلند عشق و عرفان به دور تکلف و اغراق دانسته است.
نیره محمودی راد:
«بیا و آیه امید را به خلوت جان
به روشنایی شبهای من مکرر کن
به یادباش خوش روزهای شورانگیز
لبم به خنده گشا، چشمهای من تر کن»
شاید با نگاهی کوتاه به مفهوم واژهی عشق، آن را همچون جادهای هموار رو به سوی مهر و دوستی ترسیم نماییم. اما در نگاهی ژرفگونه، عشق یک راه کوتاه، روان و هموار نیست. راهیست بیانتها، پر از دستانداز و پستی و بلندیهایی که آزمون عاشقی را قدم به قدم دشوارتر میکند.
کتابی که اکنون پیش چشمان شماست، ترجمهی همان یک واژهی کوتاهست. «روشنای جان»، همان تکواژهی کوتاهیست که از مسیرهای سخت و پرپیچوخم سخن میگوید.
اجازه دهید ابتدا شناسنامهی کتاب را ورق بزنیم. «روشنای جان» که شامل اشعاری در قالب غزل، مثنوی و دوبیتی است، حامل سرودههای استاد ارزشمند حاج محمد زارع است که در ۶۵ صفحه به همت انتشارات همسایه به زیور طبع آراسته شده است.
آنچه در قد و قوارهی ابیات کوتاه و بلند قابل تماشاست، عمق نگاه شاعر به مفاهیم بلندی است که هم در قاب خیال با خلق فضاهای ذهنی به شعر جاذبه میبخشد و هم در لفافههایی از عاطفه بر گرما و گیرایی آنها میافزاید. چینش واژهها و دقت وسواسگونه در بنای اشعار به گونهی وسواس در ساخت عمارتی است که آجر به آجر آن بر پایهی اصول معماری کارشناسانه چیده و بنا شده است.
حاج محمد زارع که از نهادی فرهنگی و از دل مردمی خونگرم برخاسته، دانش و شناخت را در سرودههایش در هم آمیخته تا از کالبد تاریخ، هنر، احساس و عرفان، شاکلهای از مهر و عطوفت را به تصویر کشد.
استاد صادق رحمانی، شاعر و نویسندهی برجستهی گراشی، در مقدمهی کتاب روشنای جان، با عنوان «تعلق و تماشا»، به شیوایی به تحلیل ساختاری و محتوایی برخی از اشعار پرداخته است و همان چند صفحه به تنهایی گویای احساسات تکتک ابیات است.
به گفتهی استاد رحمانی، مجموعهی این اشعار، بازتابی از فرهنگ، احساس، تعلقات محلی، ملی و باورهای دینی و عرفانی شاعر است. این اشعار به رغم ساختار سنتی و گاه سادهشان، دارای لطافتی در بیان، صداقتی در محتوا و صمیمیتی در سبکاند که سبب شده تا مخاطب به راحتی با آنها ارتباط برقرار کند.
در پایان، کتاب حاج محمد زارع را مجموعهای ارزشمند میبینیم که مفهوم بلند عشق و عرفان را در قابی از فریاد، ستایش، آرزو، سوگ و حتی سکوت، به دور از هرگونه تکلف و اغراق روایت میکند. توفیقشان پرتکرار!
«این روزها پر از غزل پارهپارهام
سرشار از شرارهی زخمی دوبارهام
بنشستهام به خلوت ساحل، خموش و سرد
در موج موج چشم تو غرق نظارهام
گاهی به شوق وصل و زمانی به درد هجر
در حیرتم! که هستم و چونم، چکارهام!»