هفت‌برکه – غزاله شوری: در گوشه‌ای از شهر، جنب دکه خاطره‌انگیز بگ میرزا، گل‌فروشی با بوی بهشت خودنمایی می‌کرد.

گویی بهار در قلب شهر لانه گزیده بود و بوی خوش گل‌ها، رهگذران را به سمت خود می‌کشاند، گل‌های نرگس با ظاهری شاد و پر طراوت، هر رهگذری را جذب خود می‌کرد. از دور که به آن قسمت خیابان نگاه می‌کردم گل‌های زرد و سفیدرنگ و شاد را می‌دیدم؛ گلدان‌هایی که پر از گل‌های نرگس بود در کنار هم خودنمایی می‌کردند و گویی دعوتی بودند برای ورود به دنیایی از زیبایی و عطر.

با گذر از کنار آنها گویی وارد دنیایی دیگر می‌شدیم و بوی گل‌ها مشام را نوازش می‌داد. کنار خیابان پر از گلدان‌هایی بود که دسته‌های بزرگ و کوچک گل نرگس در آن قرار داشت.

دو آقای جوان که با هم برادر هستند به نام‌های علی و احمدرضا رضایی، فروشندگان گل نرگس هستند. علی برادر بزرگ‌تر ظاهری آراسته، مو‌های مشکی و ریش و سبیل تقریبا بلندی دارد و مهربانی و صبر در چهره‌اش نمایان است. با دستان هنرمندش با ظرافت و به آرامی گل‌ها را در گلدان می‌آراست و دسته گل‌های قشنگ در سایز‌های متفاوت و باقیمت‌های مختلف برای مشتریان آماده می‌کرد، تا هر کسی با هر توان مالی بتواند عزیزی را با چند شاخه گی خوشحال کند: ۴۰ هزار تومان، ۸۰ هزار تومان و ۱۲۰ هزار تومان، قیمت‌هایی است که روی سطل‌های گل نرگس دیده می‌شود.

احمدرضا برادر کوچک هم وقتی برادر بزرگش برای آوردن گل نرگس به شهر خفر (باب انار) می‌رود، مسئولیت فروش گل‌ها را در گراش کنار دکه بگ میرزا بر عهده دارد. در گوشه‌ای از شهر مشتریان می‌توانند با انتخاب گل نرگس هدیه‌ای مناسب، عشق و علاقه و محبت خود را به عزیزانشان ابراز کنند.

احمدرضا (برادر کوچک) می‌گوید: وقتی من گل‌ها را می‌فروشم بیشتر مشتری‌های من جوان هستند که معمولا یا تازه ازدواج‌اند با بیشترشان نامزدی کرده‌اند. البته مشتری‌هایی هم دارم که برای خوشحال کردن مادرشان می‌آیند گل نرگس می‌خرند؛ به قول یکی از مشتری‌هایم که تقریبا چهل و اندی سال داشت، خوشحال کردن مادرم و لبخند زدنش می‌ارزد به تمام دلخوشی‌های دنیا و خوشحالی مادرم، خوشحالی منم هست.

کسب و کار این آقای گل‌فروش فقط مکانی برای فروش گل‌هایش نبود، بلکه پناهگاهی برای روح بود. از هر سمت که وارد گراش شوید گل‌ها و گل‌فروش‌ها به شما لبخند می‌زنند، چه در کنار میدان بیمارستان و چه در کنار میدان شهرداری.

در اینجا می‌توانستیم از شلوغی و دغدغه‌های زندگی روزمره حتی شده برای چند دقیقه فاصله بگیریم و فراموش کنیم و در میان این گل‌های معطر و خوشبو آرامش را تجربه کنیم.

هربار که از کنار آن‌ها عبور می‌کردم بوی خوش گل‌ها مرا به یاد چندین خاطره شیرین می‌انداخت و لبخندی بر لبانم می‌نشاند. این آقا، با فروش گل‌های زیبایش، یادآور لحظات زیبا و شاد زندگی‌ام بود و به من امید و انگیزه می‌داد.

Narges