هفت برکه – سمیه کشوری: معرفی فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» ساختهی پیمان معادی و موسیقی آن ساختهی النی کارایندرو، آهنگساز مشهور یونانی.
عاشقانهای برای بمب
«بمب؛ یک عاشقانه» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی پیمان معادی و تهیهکنندگی احسان رسولاف، پیمان معادی و طرحی از مانی حقیقی محصول سال ۱۳۹۶ است. «بمب، یک عاشقانه» فیلمی است مملو از نوستالژیهای دههی شصت، مانند توپ پلاستیکی رگهای قرمز، دیوارنوشتهها، مدیر و معلمهای ترکهبهدست و ضربهی ترکهها بر کفِ دست و… که جدا از فیلم و خود، به تنهایی، حلاوتهای زیادی به همراه دارد. موتیفی که فیلمساز سعی میکند در کلِ فیلم رعایت کند.
فیلم با سایهی زنی پشتِ پنجره و ماه کاملی که گوشهی کادر خودنمایی میکند، آغاز میشود. سپس زن از پلههایی پایین میآید و اندوهگین در خیابان راه میرود. اندوهش را از مدلِ راه رفتنش میفهمیم. انگار میگوید فیلم دربارهی سرزمینی زیبارو اما غمگین است. زن برای زنده بودنِ مرد دیگری که روزی به او تعلقِ خاطری داشته، خوشحال میشود و شوهرش فکر میکند زن، دیگر به او تعلق ندارد. مانند کشوری که در جنگ است و حس میشود ممکن است دیگر به مردمانش تعلق نداشته باشد. اما فیلم نشان میدهد چیزی که در این شهرِ جنگ زده، نجاتدهنده است، عشق است. مفهومی که مویرگی در سراسرِ فیلم جریان دارد. عشق در این فضایِ سرد و ترسناکِ جنگ، مقصودِ گمشدهای است که پسربچهای آن را به بزرگترها یادآور میشود. بزرگترهایی که در لابهلای وحشتِ بمب و موشک، عشق را از یاد بردهاند و به چیزی جز بقا فکر نمیکنند
در این میان زن و شوهری هستند که در فضایِ سرد بینشان، حتی به بقا هم اهمیتی نمیدهند و در زمانِ به صدا در آمدنِ آژیر بمباران، به زیرزمینِ خانه پناه نمیبرند چون بر این باورند که وقتی محبت و دوستی در میان نباشد زندگی و زنده ماندن چه سودی دارد. موقعی که آنان در سکوتی محض، اتاقهایِ مجزا و تاریکِ خانهشان بیتوجه به آژیرِ بمباران به سر میبرند، در زیرزمینِ ساختمان، یک عشق پاک و معصومانه در حالِ شکلگیری است. پارادوکسی که در نهایت به یک مفهومِ مشترک تبدیل میشود و جاودانگی را در مغزِ عشق پیدا میکند؛ یا موشکهایی که هر آن ممکن است خانهای را روی سرِ مردمش خراب کند را در مقابلِ موشکهای کاغذیای قرار میدهد که نقطهی اتصال زن به دنیایِ شیرین کودکانه میشود؛ یا در جایی زن، دو کلاه کاسکت قرمز و آبی میخرد تا عوضِ زیرزمینی که به آن پناه نمیبرند؛ موقعِ آژیرِ قرمز در خانه، روی سر بگذارند و آنجاست که زن و مرد لب به سخن میگشایند و از عشقش میگوید که به رنگ قرمز و گرمابخش است، و در ادامه لحظاتی دوستداشتنی به آرامی رنگِ آبی تجربه میکنند. جایی که رنگها با مفهوم روانشناسانهی خودشان بر داستان و روایتِ فیلم تکیه و به نوعی آن را کامل و یکدست میکنند.
به عبارت دیگر فیلم، دو قصهی عاشقانه را به صورت موازی و در عین حال بههمگرهخورده روایت میکند. گویا میخواهد بگوید عشق در هر شرایطی مانند هوایی که تنفس میکنیم، در زندگیِ ما آدمها جا باز میکند و وقتی نجاتدهنده است چرا باید از آن گریزان بود؟
فیلمنامه فیلم «بمب، یک عاشقانه» جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره آسیا پاسیفیک در سال ۱۳۹۳ دریافت کرده است. النی کارایندرو، موسیقیساز مطرح سینمای جهان، با حضور در پروژه «بمب؛ یک عاشقانه»، برای نخستین بار موسیقی یک فیلم از سینمای ایران را ساخته است.
نغمههای آشنا از یونان
النی کارایندرو Eleni Karaindrou آهنگساز یونانی متولد ۱۹۴۱ میلادی است. او موسیقی متن بسیاری از فیلمهای تئو آنگلوپولوس، فیلمساز هممیهنش را ساخته است. کارایندرو وقتی هشت سال داشت همراه با خانوادهاش به آتن آمد، و در مدرسهی هنری هلنی پیانو و تئوری موسیقی را آموخت. او در مدت زمان جنگ نظامی یونان در سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ در پاریس زندگی میکرد و در آنجا به تحصیل موسیقیشناسی قومی و ارکستراسیون پرداخت و مشغول به بداههنوازی همراه با موسیقیدانهای جاز بود. سپس شروع آهنگسازی آهنگهای محبوب کرد.
از درخشانترین آثار او میتوان به علفزار گریان The Weeping Meadow، ابدیت و یک روز Eternity and a Day و نگاه خیرهی اولیس Ulysses’ Gaze اشاره کرد.
یونان نقطه آغاز اروپا در گذر از ترکیه و آسیا است و طبیعی است که موسیقی این منطقه ورای تاریخ پربار این کشور در فلسفه و هنر، تاثیر زیادی از موسیقی شرقی گرفته باشد، امری که بهوضوح در آثار کارایندرو واضح است و از عوامل اصلی جذابیت این آهنگساز مطرح یونانی است. موسیقی او تاثیر زیادی از موسیقی ملل مختلف، موسیقی کلاسیک و موسیقی جاز گرفته و با فضاسازی بینظیر خود آثاری عمیق و اتمسفریک خلق میکند که هر شنوندهی موسیقی را مدهوش میکند. برخی منتقدان سینما معتقدند که هیچ موسیقی به اندازه موسیقی کارایندرو عمیق و تاثیرگذار نیست و موسیقی او را خارج از عرف معمول میدانند که زخم میزند و چنگ میاندازد و شنونده و مخاطب را عمیقا درگیر میکند.