هفت برکه (گریشنا): با مرگ زینالعابدین ورزش و فرهنگ گراش یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داد. میرزا اکبری رییس پیشین اداره تربیتبدنی و پژوهشگر تاریخ ورزش گراش طی یک یادداشت خدمات او در زمینهی فرهنگ و ورزش را مرور کرده است:
جز در دل خاک هیج منزل گهی نیست
میرزا اکبری: روح بزرگ را میتوان در انسانی دید که اهداف زندگی خود را بر پایه کرامت قرار میدهد و برای رسیدن به آن اهداف و فضایل تلاش میکند. بزرگواری یعنی حس شرافت. احساس بزرگی در ضمیر و فطرت. خود را نه برتر از دیگران که برتر از هر خودپسندی و خودپرستی دیدن. بزرگوار میخواهد بزرگ باشد اما نه از دیگران بلکه از هر پستی و دنائت که امام علی( ع ) فرمود:«روح خود را از هر پستی برتر بدانید.» بدون تردید همت بلند و یا علو همت یکی از نشانههای عظمت روح و اندیشه بلند انسان است. از طرفی دستیابی به اهداف عالی و آرمانهای بلند نیاز به همتی بلند است. به انگیزه درگذشت دکتر زین العابدین محبی، معروف به رهبر. نیکوکار و نیکاندیشی که خدمت به جوانان و دوری جستن آنان از ناهنجاریهای اجتماعی را در اولویت برنامههای خود قرار داد سخن بسیار است چه در بحث فرهنگ و چه ورزش. وی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در گراش متولد شد و پس از پشت سر گذاشتن دوره تحصیلی ابتدایی در مدرسه اسدی گراش عازم امارات و مقیم بندر دبی شد و به امور تجارت و بازرگانی پرداخت.
دکتر محبی یکی از فرهیختگان عرصه علم و دانش بود که در سال ۱۳۴۶ بنای نخستین کتابخانه عمومی شهر را گذاشت. در مقوله فرهنگ همین بس که تالیف چند اثر نظیر آیات قرانیه، کتاب دو جلدی مشاهیر و شعرا ایران به زبان عربی و کتاب بعد هفتم در خصوص مسایل پزشکی به زبان فارسی در کارنامه دارد که به پاس خدمت به ترویج فرهنگ علم و دانش مفتخر به اخذ مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه الزهرا(س) مصر گردید.
وی علاوه بر آن به منظور ارتقا سطح فرهنگی جوانان اقدام به چاپ و نشر صدها جلد کتاب نهج البلاغه، فرهنگ آفتاب، گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، مثنوی معنوی و …. نمود تا در دسترس علاقمندان به شعر و ادب قرار گیرد. در بحث ورزش نیز نیازی به برشمردن آنها نیست چون هر شهروند گراشی کم و بیش در جریان امور و نیات خداپسندانه این چهره فرهیخته در ورزش شهر و حتی شهرهای همجوار قرار دارد. در واقع لقب پدر ورزش گراش برازنده این مرد بلند همت و با کرامت است که ورزش گراش همواره وامدار او خواهد ماند. دکتر محبی به ورزش گراش جانی دوباره بخشید و با حمایت مادی و معنوی خود و توجه به نسل جوان و ورزشکاران دختر و پسر شهر و با حضور در رقابتهای قهرمانی استان، کشور و برون مرزی نام گراش را در پهن دشت ایران اسلامی پرآوازه نمودند.
کتابخانه خصوصی وی که در سفر به امارات از نزدیک دیده بودم یکی از بزرگترین و مجهزترین کتابخانههایی بود که با ۵ هزار کتاب توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد. نام این بزرگ مرد برای همیشه در آرشیو خاطرات ورزشکاران و شهروندان گراشی به یادگار خواهد ماند. سرانجام این مرد خوش قلب پس از سپری کردن یک دوره بیماری نسبتا طولانی در روز پنجشنبه۲۰ تیرماه ۱۳۹۸ در بیمارستان ابوظبی امارات روی در نقاب خاک کشید و به دیدار معشوق شتافت تا دوستدارانش را به سوگ نشاند و یاد و خاطرهاش برای همیشه به یادگار ماند. طی تماس تلفنی با فرزند ارشدش باقر محبی پیکر دکتر محبی در روز شنبه طی انجام مراسمی در دبی به خاک سپرده خواهد شد.
زندگی حکایت مرد یخ فروشی است. از او پرسیدند فروختی؟ گفت: نخریدند و تمام شد.
در سرنوشت گل دو حقیقت رقم زدند
روزی به باغ آمد و روزی به باد رفت
میرزا اکبری
جوادخدادادی
۲۲ تیر ۱۳۹۸
خدا رحمت کند ایشان را ،انسان خود ساخته ای بودو تلاشگر.
شاید در کل ۵۰ بار شوهر عمه ام از کودکی تا حالا دیده باشم ولی موضوعی است که جای گفتن دارد و گفتن از خصوصیات یک شخص ،کمی سخت است چون دیدگاها متفاوت می باشد.
چندین داستان و تجربه است از برخورد ایشان در زندگی برایتان عرض می کنم:
۱- بعد از اینکه حادثه هواپیما ایران ایر برای پدر اتفاق افتاد چون در شهر غریب و همگی کوچک بودیم تقریبا هر هفته پنج شنبه عصر راننده می فرستادند ما می رفتیم خونه رهبر محبی( شوهر عمه)
و تا شام و دیر وقت انجا بودیم و خونه ایشان یخچال بسیار بزرگی بود که قسمتی از ان پاکت ها کوچک ۱۰۰ الی ۴۰۰ گرمی از غذا های مانده مثلا از هفته قبل بود من از عمه ام پرسیدم این برای چیست و ایشان توضیح دادند از زمانی که پا به خونه رهبر گذاشتن ایشان برنامه و مرامی داشتند که هیچ مواد غذایی نباید دور ریخته بشود و هر چه اضافه شد در یخچال بزار و دفعه بعد که غذار درست می کنید از باقی مانده قبل نیز استفاده کن( شاید دیگر کمتر کسی است با ان همه
ثروت کفران نعمت نمی کرد و برای نعمت خدا و داد های پرودگار ارزش قایل می شد البته ربطی به کنسل و بخل نداشت)
۲- با اینکه مدرسه عالیه ای نرفته بود و لی اهل مطالعه و کتاب خوانی بود شاید باور نکنید که ۴۰ سال قبل اتاقی به عنوان کتابخانه داشت که مملو از کتاب های قدیمی (شاه نعمت الله ولی و …. )و جدید داشت و برای برای تجار گراشی ان زمان غریب و غیر معمول بود
۳-پدر بزرگ مادریم (مرحوم حاج حسن مظفرزادگان) تعریف می کرد در ایام قدیم مرحوم باقر محبی پدر رهبر محبی یک روز به من مراجعه کرد و گفت فرشی به قرض می خواهم حال پرسیدم گفت زنم وضع حمل دارد و از انجا که مهمان می ایند به منزل چیزی ندارم برای زیر پای مهمانان و از من به عارت گرفت.
این را مطرح کردم که ارثیه نداشت که بزرگ شود بلکه هر چه دارد از تدبیر و مدیریت و تلاش و زحمت بود و افتخار می کرد که در کوچکی بالای دیگ حلوا بوده و با پدرش حلوا ساز ی داشته
۴- همه میدانیم چندین بار مجبورشد از صفر شروع کند ولی هر بار قدرت بلند شدن را داشت و از صفر شروع می کرد یعنی تلاش و زحمت و امید داشتن
۵- بازی سیاست را خوب میدانست از دیدار با فیدل کاسترو تا دیگران در کارنامه بازرگانی خود داشت
۶-همیشه می گفت جواد آقا سر یه سیب کرم خورده خود را اذیت نکن کمی به عقب بیا یک درخت می بینی که پر از سیب هستش و کمی دیدگاهت وسعت بده یک جنگل سیب می بینید و لذت ببر (دیدگاه بزرگی داشته باشید)
و داستان های دیگر که در فرصت مناسب تعریف می کنم
اینها نکات کلی شخصی در باره ایشان می باشد و کاری به موضوعات حا شیه ای در باره ایشان ندارم و فقط ذکر خیری بود از فردی خود ساخته ای که می شود کوله باری از تجربه باشد که شاید اولین ها در بین بازرگانان گراشی باشد
جواد خدادادی (موقت از گراش)
۲۲/۴/۱۳۹۸ جمعه
حقیت
۲۲ تیر ۱۳۹۸
خدا رحمتش کند .درود بی پایان به جناب مهندس میرزا اکبری با نوشته های بجای ایشان در معرفی این شخصیت .
رضا
۲۲ تیر ۱۳۹۸
لطفا انا لله وانا الیه راجعون را تصحیح بفرمایید