هفتبرکه – فاطمه صحراگرد: موسیقی همزاد انسان بوده، حتی قبل از زبان. چه صداهای طبیعت، چه نواهای انسانی، ما را با خود همراه میکند و بدون موسیقی زندگی گنگ است. گنگِ بیصدا و گنگِ بیمعنی. برای ۳۱ خرداد، روز جهانی موسیقی، به سراغ دخترانی رفتم که موسیقی را برگزیدهاند. این عشق هم مثل هر عشقی با همه سختیها لذتبخش است.
زهرا فتوحی: راه خودمان را ادامه میدهیم
فتوحیها در گراش همیشه با آواز شناخته میشوند. نامورترین آنها بهادر است و حالا زهرا هم در این راه قدم گذاشته است: «فکر میکنم شهریور سال ۹۶ بود که موسیقی برای من جدی شد. نمیتوانم دقیق توضیح بدهم که چطور علاقمند شدهام! این یک علاقه بود که از کودکی با من همراه بوده است و همیشه دوست داشتم بتوانم ساز بزنم و بخوانم. قطعا هر کاری سختیها و زحماتهای خودش را دارد. من برای شروع این کار زیاد مشکلی نداشتم، امّا آن اواخر به خاطر درس، کنکور و مسئله زمان، مقداری اذیت میشدم و از تمریناتم دور شده بودم.»
زهرا با هیجان از اولین اجرایش میگوید: «اولین اجرا آذرماه پارسال بود، هیچ کلمه و جملهای نمیتواند تجربه شخصی من از آن اجرا را توصیف کند،شاید بهتر باشد که بگویم بزرگترین موفقیتم شرکت در آن اجرا بود، با وجود هر کمبود و نقصی که شاید داشت.»
اولین اجرا بدون حاشیه هم نبود. حاشیههایی که زهرا و دوستانش از آنها عبور کردهاند: «نسبت به شرایط فرهنگ و جامعهای که در آن قرار داریم، هرحرکت و شروعی، بازخوردهای متفاوتی را به دنبال دارد. اولین اجرای ما، هم بازخورد و تشویقهای زیبا و دلگرمکنندهای داشت که ما را برای اجراهای بعدی تشویق میکرد، و هم بازخورد متعصبانه که خب ما زیاد اهمیت نمیدهیم و راه خودمان را ادامه میدهیم، چون میدانیم مسیر ما اشتباه نیست که با هر دید و فکر منفی بخواهیم کنار برویم. حواشی و مشکلاتی که قصد داشت راه ما را سد کند، باعث نشد که ما از هدفی که داشتیم دور بشویم. مهمتر از همه این بود که به خاطر بعضی انتقادها، کمی خانوادهها نگران شده بودند و بیدلیل ما را محدود میکردند. اما خب، به یاری خدا، با تلاش خودمان و به کمک زمان، حل شدند.»
این نوازنده جوان در مورد عبور از این مرحله میگوید: «حل این مشکلاتی که سر راه ما گذاشته شده بود، اول با صبوری کردن و بعد با راه آمدن با خانوادهها و آگاه کردنشان نسبت به هدف، علاقه و استعدادهایمان در این زمینه و حمایت و همراهی آنها و همچنین مقاومت ما انجام شد. دومین اجرا ۲۴ اسفندماه بود که ما دخترها برای دومین بار و با تلاش و مقاومت زیاد به روی صحنه رفتیم و این بار هم دست پر بازگشتیم.»
مریم سوفَسطایی: در مذهبِ من موسیقی کلامِ عشق است
مریم هم در خانواده سابقه موسیقی دارد. حسین انصاری، معلم بازنشسته و یکی از نوازندگانِ قدیمیِ موسیقی، دایی اوست. البته مریم در موسیقی راه خودش را میرود. او میگوید: «موسیقی روح مُردهی انسان را زنده میکند. چه بسا اگر گروهی کار بشود و نواهای مختلف سازها در هم مخلوط شود، این روح بزرگتر و باشکوهتر هم بشود.»
مریم در برنامه اسفندماه به گروه اضافه شده است و درباره تجربهاش میگوید: «این یکی از بهترین تجربههای زندگیام بوده، است. هیچ وقت فکر نمیکردم این همکاریها تا این انداره لذتبخش باشد. من در اجرای قبلی، علیرغم خواستهی قلبیام، موفق به شرکت نشدم، چون فرهنگ موسیقی و نواختن ساز به خصوص برای دختران در شهرمان اغلب به دید خیلیها جلوهی نامناسبی دارد!»
گام اصلی مریم هم راضی کردن خانواده بوده است: «از این که توانستم رضایت خانواده را جلب کنم و متقاعدشان کنم که حرف و حدیث دیگران به اندازهی ارزنی در برابر خواستههای من ارزش ندارد، خیلی خیلی خوشحالم. این شد که در اجرای هنرجویان ۳ با استاد عزیز و بچهها همراه شدم.»
مریم در توصیف خود از موسیقی میگوید: «ما آدمها هم مثل صدای سازهای مختلفیم. به تنهایی معنایی نداریم. این همبستگی و همکاریِ ماست که زندگی را، و همچنین ساز زندگی ما را، زیباتر میکند. امیدوارم همهی هنرمندان و دوستان عزیزم بتوانند در راهی که قدم گذاشتند، به افقهای خارقالعادهای دست پیدا کنند. در مذهبِ من موسیقی کلامِ عشق است.»
فائزه آزاد: مردم نوازندگان را به چشم خطاکار میبینند
سومین هنرجوی موسیقی که با او صحبت میکنم. فائزه است. او توصیف شاعرانهای از موسیقی دارد: «موسیقی کلمهای است که آرامش را به همراه دارد. موسیقی مثل کشوری است که روح من در آن حرکت میکند اما تعداد کمی از افراد میفهمند که در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.»
او هم بعد از اجرای آذرماه، دردسرهایی را پشت سر گذاشت: «من در اجرای اول حضور داشتم و به عنوان اولین اجرا و کار گروهی، بهترین لحظههایی بود که میشد ساخت. اجرای اول به خوبی و خوشی تمام شد، ولی بعد از مدتی حرفهایی زده شد که کار ما را برای اجرای دوم سختتر کرد. موسیقی هنوز در فرهنگ شهر ما جا نیافتاده و خیلیها آن را زشت میدانند و به کسی که ساز مینوازد به چشم یک خطاکار نگاه میکنند. به همین دلیل، سختگیری خانوادهها برای اجرای دوم بیشتر شد ولی با تلاش زیاد توانستم خانواده ام را متقاعد کنم و رضایتشان را برای اجرای دوم به دست بیاورم.»
فائزه از راهی که تا اینجا رفته راضی است: «چه بسا دخترهای دیگری هم هستند که به دلیل فرهنگ شهرمان نتوانستند به هدفشان برسند. امیدوارم هر کس در هر راهی که قدم گذاشته با تلاش و پشتکار به راهش ادامه دهد و موانع را از سر بگذراند تا بتواند نتیجهای دلنشین به دست آورد. مثل همین نتیجهای که ما به دست آوردیم و اجرایی ارائه دادیم که بینظیر بود.»
از گراش
۳ تیر ۱۳۹۸
باید مسائل را از هم تفکیک کرد.اینکه ای کاش ازادی وجود داشت و حتی حجاب اجباری نبود مسائل قابل درکی است.
می شود حجاب ازاد و غیر اجباری را منطقی دانست ولی نگاه گزینشی به دین قابل قبول نیست.فکر نمی کنم تک خوانی بانوان از نظر مراجع کار بی اشکالی باشد ولی
هم خوانی اشکالی ندارد.
همانقدر که قانون حجاب اجباری کار پر از اشکالی است(و حتی در عصر خلافت حضرت محمد(ص) قانون حجاب اجباری را در تاریخ نداریم) تفسیر به رای از دین هم کار اشتباهیه.
باید قبول کنیم دین برای فعالیت های هنری مخصوصا برای بانوان محدودیت هایی قائل است که اگر خود را مسلمان میدانیم نمی توانیم نسبت به ان بی تفاوت باشیم مگر انکه نگاه گزینشی به دین داشته باشیم.
حقیقت
۲ تیر ۱۳۹۸
امروز با یکی از دوستان جهرمی بحث می کردم اون میگفت که آخه این گراشی ها چرا فقط کار خیرشون محدود به بیمارستان و اینا میشه .چرا کارخانه نداره و اصلا یه شهر بدون اشتغال زایی هست .اینکه شهرتون بیکار نداشته باشه و کارایی داشته باشد یه شهر با نشاط تر می شود .چرا گراش کلنگ تاسیس کارخانه و شرکت نمی زند .مثلا یه کارخانه بزرگ تولید عرقیات و رب گوجه و لبنیات و… می تواند باعث اشتغال زایی شود.
مرتضی
۲ تیر ۱۳۹۸
شاید فعلا برای بعضی ها موسیقی و کنسرت مهم تر باشه. به نظر حقیر اگر برای جوانان زمینه اشتغال و ازدواج به وجود آید نشاط و امید در جوانان به صورت ماندارگارتری به وجود خواهد آمد و نه لحظه ای
نرگس اسدی لاری
۱ تیر ۱۳۹۸
خیلی عالیه:) ممنون که موسیقیتون رو با ما مردم این شهر سهیم میشین:)
عبدالرضا فعلی
۱ تیر ۱۳۹۸
افرین به همه این عزیزان….
یک گلایه از گریشنا دارم، اینکه چرا خیلی از کامنت ها رو سانسور میکنید.
اصلا” منطقی نیست واسه همینه که خیلی ها به صدا و سیمای میلی اعتماد ندارن.
خانم
۱ تیر ۱۳۹۸
آفرینبهدخترانهنرشناسوهنردوستم.همیشهبهدخترانممیگم
وقتیراهیکهمیریوکاریکهمیکنیبرحقّه،هدفتراباراهدرست
دنبالکنوهیچوقتبهنیشزباندیگراناعتنانکنکهقطعاََآنهاهمیشه
درراهتوسنگاندازیمیکنندبهشیوههایمختلف.
منتجربهکردهامبهخاطرجوّسنّتیوحتّیتبعیضجنسیتی،
علاقههاواهدافهنریدرستوبهحقّمانیکییکیجلوچشممان
زندهبگورشدندوحتّیخیلیازبهاصطلاحتحصیلکردههایشهرمانو
بالادستیهایمانبهدلیلنداشتنوجدانبیدار،ازعلاقههایفرهنگی
مابهنفعپیشبرداهدافخودشاناستفادهبردند،والانباچشمانخود
میبینمکهبعضیهاچگونهدارندتاوانبیخیالیوبیوجدانیشانرا
میپردازند.بهامیدتاواندادنبقیهبالادستیهایبیوجدانوعالمان
بیعملزورگوییکهخودرابهخوابزدهبودند.
آفرینبهدخترانهنرجویم.