هفتبرکه – عزیز نوبهار: ماه صفر که میآید، همه به خاطر نحس و بدشگون بودن منتظر تمام شدن آن هستند و با دادن صدقه سعی در از بین بردن بدشگونی آن دارند. کودک که بودیم همیشه ما را نیل میکردند تا از دزدیده شدن توسط یک پیرزن ناشناخته در امان باشیم و این فکر همیشه با من بود که این پیرزن مرموز و ناشناخته که فقط بچههایی که نیل نکرده بودند را میدزد کیست و بچه ها را کجا میبرد؟
نحوست ماه صفر در فرهنگ گراش از قدیم الایام بوده و با آتش و اسپند و قند و سکه گذاشتن در آخرین چهارشنبه این ماه در بیرون خانه تقریبا میشود گفت به جنگ آن میرفتند.
پسِ بالا بلندُم، تا گطر چو
چشِ نومزادِ کاچُشْ اَندَتَر چُو
سه چار سالی اَبِه خطُّش نِه اُنْتِنْ
شو چارشَمبِدِ ماه صفر چُو
استاد رحمانی در این دوبیتی به زیبایی به عناصر فرهنگی گراش توجه کرده و سعی دارد در قالب شعر آن را برای نسلهای بعد ماندگار کند. سعی میکنم در حد توان عناصر فرهنگی و جامعهشناسی موجود در این دوبیتی زیبا را نشان دهم.
پسر/ گطر/ نومزاد/ کاچ / سه چارسال / خط/ شو چارشنبد ماه صفر و چو واژهها و مفاهیمی است که میتوان آنها را در این شعر کوتاه برجسته کرد.
در فرهنگ قدیم، داشتن پسر و پسران زیاد مایه افتخار خانوادهها و بالیدن به آنها بوده است چون پسران بازوان کمک به معیشت خانوادهها محسوب میشدند و هر کس پسران بیشتری داشته در امور مختلف کشاورزی و دامداری و تجارت موفقتر بوده است، چون نیروی بدنی و کار یدی حرف اول را میزد.
پسِ بالا بلندُم، تا گطر چو
پسر بلند قد و توانمندم تا قطر رفت
از دیر باز اهالی گراش برای کسب معاش و درآمد راهی کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله قطر (گطر) میشدند و از درآمد آنجا خانواده خود را حمایت میکردند. اشاره شاعر به همین موصوع سفرهاست و به مهاجرت اقتصادی، تجاری و فرهنگی اشاره میکند که تقریبا همه خانوادههای گراشی یک سفری (مسافر) برای کار در این کشورها داشتند.
چشِ نومزادِ کاچُشْ اَندَتَر چُو
چشم نامزد لوچاش، لوچتر شد
در بیت بعدؤ شاعر به سراغ مشکلات همسران جوانانی که برای امرار معاش به کشورهای خلیج فارس میرفتند، اشاره میکند. همچنین به چشم انتطار بودن برای برگشتن مسافران اشاره میکند، چون در گذشته، این سفرها بسیار طولانی بود و حداقل دو سال به طول میانجامید و گاهی به شش سال و ببشتر هم میرسید. این طولانی بودن سفر، به بیماریهای روحی و روانی مانند استرس، اضطراب و دلتنگی و در نهایت به بیماریهای جسمی ختم میشد. شاعر به ظرافت به لوچ بودن چشم و انتظار بیش از حد اشاره میکند و میگوید که این انتظار موجب بیشتر شدن بیماری چشم همسر شده است.
البته اگر به راوی شعر که مادر است دقت کنیم، بخش دیگری از ظرافت و طنز شعر مشخص میشود. مادر پسر خود را بالابلند و زیبا و نامزد او را لوچ و زشت خطاب میکند. در غیاب پسر، دعوای مادر شوهر و عروس امری عادی و روزمره بوده است.
سه چار سالی اَبِه خطُّش نِه اُنْتِنْ
سه چهار سال میشود که نامهاش نیامده
در این مصراع شاعر باز به طولانی بودن سفر این جوانان اشاره دارد که هیچ گونه خبری از آنان نبود و همچنین اشاره به «خط» میکند که در فرهنگ شفاهی گراش خط همان نامه است و در زمانهای دور که خبری تکنولوزیهای ارتباطی نبود، خط یا همان نامه تنها راه ارتباطی بین افراد بود که رسیدن آن هم چندین ماه طول میکشید تا خطی توسط یکی از مهاجران به گراش میرسید.
شو چارشَمبِدِ ماه صفر چُو
شب چهارشنبهی ماه صفر رفت
شاه بیت فرهنگی شاعر به نظر من همین بیت است. اول به نحوست و بدشگونی ماه صفر و اعتقاد اهالی گراش به نحس بود این ماه خصوصاً چهارشنبه آخر ماه صفر اشاره میکند و بعد همهی آن بدبیاریها و رفتن به سفر و طولانی شدن سفر و نیامدن خط و افزایش بیماری همسر و دیگر سختیهای سفر را به نحس بودن این ماه و سفر در چهارشنبه ماه صفر ارتباط میدهد.
زنان پاسبانان اصلی آیینهایی مانند چهارشنبه آخر ماه صفر هستند و از این رو شاعر یک زن را برای بیان این سنت انتخاب کرده است. مادری چشم انتظار که به دنبال دلیلی برای شومبختی خود به آسمان و فلک متوسل میشود و چهارشنبهی آخر ماه صفر را مقصر میداند.
صادق در اشعار گراشی خود در کتاب «انار و بادگیر» فرهنگ بومی را به زیبایی و شاعرانه نشان داده است. نگاهی انتقادی که در پوشش شعر، مهربان و خودمانی میشود. حتی همان کسانی که هدف این انتقادها هستند شعرهای صادق را تکرار میکنند. خواندن کتاب «انار و بادگیر» یکی از ضرورتهای فرهنگی برای جوانان و نوجوانان گراش است.
مشخصات کتاب:
انار و بادگیر / صادق رحمانی / مجموعه اشعار محلی با مقدمه استاد احمد اقتداری / انتشارات همسایه / چاپ اول تابستان ۱۳۷۳/ تیراژ ۲۰۰۰ جلد / قیمت: ۱۸۰ تومان برابر با ۱۰ درهم امارات
Arman
۱۸ آبان ۱۳۹۷
درود بر پاسداران فرهنگ و آیین
تمامی این آیین ها ریشه در آداب و رسوم نیاکان زرتشتی دارد
چون گراش از دیربان مهد زرتشتی ها بوده