هفتبرکه – گریشنا: آیا آثار تاریخی در شهری مثل گراش ارزشمندند؟ چه لزومی به حفظ آنها وجود دارد؟ چطور میشود در دنیایی که به سرعت به سمت مدرن شدن میرود، در فکر حفظ آثار تاریخی بود؟ در این سلسله یادداشتها که به صورت هفتگی در روزهای چهارشنبه منتشر میشود، مهندس غلامرضا آرمانمهر، معمار و دبیر انجمن ایکوموس و مسئول مرمت و احیای سرای سعادت، حیطههای مختلف میراث فرهنگی و زیر و بم کار در این حیطهها را باز میکند تا به جوابی برای این سوالها برسد.
مهندس غلامرضا آرمانمهر: آنچه که امروز توجه همه جوامع و کشورها را بیشازپیش به خود معطوف کرده، داشتن پیشینهی تاریخی است که بیشک سنگ بنای انواع قضاوتها خواهد بود. حتی کشورهای توسعهیافته و به نوعی قدرتمند جهانی با کسب امتیازات استثنایی در عرصههای بینالمللی، تمام تلاش خود را معطوف به داشتن گذشتهای روشن و باشکوه میکنند و بر اثبات این پیشینه نیز اصرار میورزند و از صرف هزینههای هنگفت در این مسیر ابایی ندارند.
جای شکرگزاری است که در شهری نفس میکشیم که آثار ارزشمندی همچون محوطه باستانی بئر گال و سد تنگ آب از پیش از اسلام، و مسجد آخوند و برکه کل و خانههای زیبا از عصر صفوی، قاجار و پهلوی را در دل خود به یادگار گذاشته است که هرکدام مصادیق روشنی از پیشنیه تاریخی و تمدنی غنی است.
هر کدام از این منابع با ارزش میراثی، به عنوان یکی از اجزای قدرتمند پیکرهی فرهنگی جامعه میتواند بازگوکنندهی ارزشهای اجتماعی، سنتها، آداب و رسوم، روشها، باورهای زیباییشناسانه و معنوی، بیان هنری، زبان و دیگر جنبههای کارکردهای انسانی باشد.
پس حفاظت و مرمت آثار تاریخی صرفا نگهداری یک ساختمان قدیمی و جایگزینی آجر امروزی با آجری از گذشته نیست، بلکه اقدامی سودمند در جهت انتقال ارزشهای فرهنگی از نسلی به نسل دیگر است.
اهمیت حفاظت از یک اثر و یا حتی یک شیء تاریخی زمانی برایمان روشنتر خواهد شد که بدانیم هر شیء حامل پیامی است: پیامی از چگونگی زندگی، تلاش و نبرد انسان برای زنده ماندن و همزیستی با طبیعت برای رفع نیازهای خود و استفاده درست از آنچه در دسترس داشته است. این تلاشها به صورت تجربیاتی راهگشا در تکوین و تکامل تمدنهای اجدادمان نقشی اساسی و عمده داشته است.
در یک بازه زمانی کوچکتر، حفظ آثار تاریخی شهر موجب اعتبارسنجی خاطرات گذشتگان خواهد بود. تجربه برگزاری ادوار خونه کدیم در شهر طی سالهای اخیر، حاکی از آن بود که افراد جامعهی محلی با مواجه شدن با بخشی از تاریخ، رسم و رسوم و زندگی گذشتهشان چنان به وجد میآیند و احساس تعلق می کنند که گویی پیوندی ناگسستنی به میان آنها و خاطراتشان وجود دارد.
واقعیت این است که انسان همیشه با گذشته خویش میزیسته است. حافظه و خاطره و گذشتهنگری، نیرو و استعدادی است در ذات انسانی ما. انبوهی از ویرانهها و آثار شگفت بهجایمانده از گذشتگان در مناطق مختلف در کرهای که در آن تاریخ حیات ما همچنان در تحقق است، بیش و کم در همه قارهها همواره در منظر نگاه انسان بودهاند. آثاری که هنوز بخشی از آنها در وجدان ما معما برمیانگیزند. باورها و افسانههای عامیانه اقوام، تصویر شگفتی از احساسات و تصوراتی که آدمی در گذشته و در مواجهه با جهان داشته است، به ما ارائه میدهد. احساس آدمی همواره با خوف و شگفتی و توهم و خیالپردازی و صورتهای افسانهای آمیخته است.
میراث فرهنگی هر جامعه، از ارکان اساسی تحکیم هویت و خودباوری آن جامعه است و شناسایی و حفظ آن موجب شناخت ارزشهای حاصل از حیاتِ طولانیِ جامعه و تزریق ارزشهای نهفتهی میراث فرهنگی به حیات امروزی جامعه است. این دسته از ارزشها نمایانگر پیوندهای عاطفی جامعه با میراث فرهنگی است. عناصر مختلفی همچون داداملاکه، آخرین چهارشنبه ماه صفر، نیل کردن بچهها، بخشندگیهای آسدالله، شرح دلاوریهای مشکالهای گراشی، داستانهای جنگ قلعه، اللهقلیخان و زادانخان و دیگر شخصیتهای ملی، مذهبی و محلی، از جمله عناصر هویتبخش است که دریافتهای عاطفی جامعه را شکل میبخشد.
احیای هویت محلی که خود عاملی است در مقابل پروسه جهانیسازی فرهنگی، به منظور افزایش تعلق خاطر شهروندان به محل کسب و زندگی خود و در نتیجه ایجاد و ارتقای حس مسئولیتپذیری آنها در مقابل شهر و رویدادهای شهری، از اهدافی است که میتوان با تمسک جستن به آثار تاریخی و میراث فرهنگی به آن دست یافت.