هفت‌برکه (گریشنا): درست امروز که روز مهندس است، برای شنیدن فراز و نشیب‌های زندگی یک مهندس، از احمدعلی عبدالهی دعوت کردیم تا به موسسه هفت‌برکه بیاید. او برای ما از زمانی که تصمیم به تحصیل گرفت تا زمانی که به عنوان مهندس به مرحله پیشکسوت شدن رسید، حرف زد. مهندس حامد عبدالهی، از فعال‌ترین اعضای انجمن ایکوموس شهرستان گراش، پسر اوست و در این گفت‌وگوی دوستانه با ما همراه بود.

abdolahi

مهندس احمدعلی عبدالهی بعد از تبریک پنجم اسفندماه، روز بزرگداشت دانشمند، فیلسوف، ریاضی‌دان و منجم، خواجه نصیرالدین طوسی به کلیه مهندسان، خودش را این‌طور معرفی کرد: «در شهریور سال ۱۳۳۲ در یک خانواده متوسط و مذهبی به دنیا آمدم. در پنج‌سالگی پدرم به رحمت خدا رفت. برعکس بیشتر دوستانم که راهی قطر و دبی و کویت می‌شدند و به همین منظور صندلی مدرسه را ترک می‌کردند، من در آن شرایط علاقه‌ شدیدی به تحصیل داشتم و این راه را ادامه دادم و دوست داشتم دیگران هم ادامه تحصیل دهند. البته من به آرزویم رسیدم، چون برای خود و خانواده‎‌ام الگو شدم.»

الگویی برای خانواده و فرزندان

مهندس عبدالهی الگوبرداری خانواده را اینطور توضیح می‌دهد: «ما سه برادر دارای پانزده فرزند دختر و پسر بودیم و همگی فرزندانمان را به سمت ادامه تحصیل تشویق می‌کردیم. از میان این پانزده نفر، ده نفر از آن‌ها دکتر و مهندس هستند و در گراش، شیراز و تهران مشغول به کارند. برادر‌زاده‌ام، مهندس مسعود عبدالهی، هم‌رشته‌ی خودم است. دکتر مریم عبدالهی و دکتر قاسم عبدالهی، افتخارآفرین‌های خانواده ما عبدالهی‌ها هستند. حتی این امر روی اقوام هم اثر‌گذار بود که الحمدالله بقیه هم تحصیل‌کرده هستند.» او فرزندان خودش را نیز از قلم نمی‌اندازد: «من سال ۱۳۶۲ در شیراز ازدواج کردم و دارای سه فرزند، یک دختر و دو پسر، هستم. دخترم مهندس کامپیوتر و دارای مدرک کارشناسی ارشد IT از دانشگاه صنعتی شریف تهران واحد بین‌الملل است. پسرم مهندس حامد عبدالهی، دارای مدرک کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه شیراز است. و فرزند دیگرم، میلاد، مهندس برق از دانشگاه شهید باهنر کرمان است و برای ادامه کارشناسی ارشد در کیش مشغول به تحصیل است.»

پس از مرور موفقیت‌های خانوادگی، مهندس عبدالهی به صحبت درباره‌ی تحصیل خودش ادامه می‌دهد: «دوره ابتدایی را در مدرسه اسدی، که در حال حاضر حوزه علمیه چهارده معصوم(ع) است، گذراندم؛ و دوره دبیرستان تا نهم در دبیرستان ابدی بودم. چون در گراش تنها امکان ادامه تحصیل تا کلاس نهم وجود داشت، کلاس دهم و یازدهم را در لار ادامه دادم. آن زمان جاده بین لار و گراش خاکی بود و چند اتوبوس فقط مردم را به لار انتقال می‌داد. ماشین شخصی کم بود. اما چند نفر از گراشی‌ها ماشین داشتند. دیپلم را در دبیرستان خواجه نصیر جهرم گرفتم.»

abdollahi4

اولین مهندس آکادمیک راه و ساختمان در گراش

مهندس عبدالهی بعد از خدمت سربازی برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر  کرد و با پیچ‌وخم‌های زندگی روبه‌رو شد: «در خرداد ماه سال ۱۳۵۱ دبیرستانم تمام شد و بعد از دو سال خدمت سربازی، در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر کردم. دوستانی چون دکتر حسن وقارفرد که در دانشگاه بندرعباس مشغول تدریس هستند، و دکتر طالب میرزاده که در دبی مشغول به کار مهندسی هستند، در آمریکا هم‌دوره من بودند. با کار کردن در رستوران‌های آمربکا سعی داشتم هزینه‌ی تحصیلم را تامین کنم. در آن زمان چون من علاقه شدیدی به عمران و آبادی داشتم، رشته مهندسی راه و ساختمان را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و در سال ۱۳۵۹ یعنی سی و شش سال پیش، در ایالت کارولیتای شمالی دانشگاه UNCC فارغ‌التحصیل شدم. بدین تزتیب، من اولین مهندس آکادمیک راه و ساختمان گراش هستم.»

او با شروع جنگ تحمیلی به ایران برگشت و در این مرحله، شغل و همسرش را انتخاب کرد: «در سال ۱۳۶۲ زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، با وجود سرزنش‌های چند نفر از دوستان شیرازی و اهوازی‌ام، به ایران برگشتم. پس از برگشتن در شرکت جهت‌یاب مشغول کار شدم و به مدت یک سال  نیز در بنیاد مسکن شیراز فعالیت کردم. در این بنیاد همیشه آماده رفتن به ماموریت بودم، حتی جای دوستان هم ماموریت می‌رفتم.»

اما برگشتن مهندس به گراش، به سال ۱۳۶۳ برمی‌گردد: «در سال ۶۳ شرکت مهندسی و ساختمانی گراش‌سقف را تاسیس کردم و سی و سه سال سابقه کار دارم. من به عنوان اولین مهندس راه و ساختمان گراش، سی و سه سال در زادگاهم گراش و به مدت ده سال در شیراز مشغول به کار شدم. سه سال پیش هم از شیراز به زادگاهم گراش برگشتم، و در این شرکت به عنوان مدیر عامل مشغول به کار هستم.»

 

مهندس احمدعلی عبدالهی افتخارهایی نیز در کارنامه خود دارد: «در سال ۱۳۸۷ به عنوان مجری نمونه در کل استان فارس انتخاب شدم و در سالن احسان، در حضور فرماندار شیراز و چهارصد و پنجاه مهندس، لوح تقدیر گرفتم. در سال ۱۳۹۲ و در روز مهندس نیز به عنوان مهندس شایسته تقدیر انتخاب شدم. از سال ۹۳ تاکنون به عنوان بازرس در سازمان نظام مهندسی گراش مشغول به کار هستم.»

abdollahi5

سختیِ همه‌فن‌حریف بودن

مهندس عبدالهی از اشتغال با داشتن پسوند مهندس در گراش می‌گوید: «چون آن زمان در گراش به غیر از دو نفر که از شیراز می‌آمدند، مهندس راه و ساختمان نبود، من مجبور بودم کار طراحی و نقشه‌کشی، محاسبه و نقشه‌برداری و اجرا کردن را خودم تنهایی انجام دهم. کار سختی در پیش داشتم. این در حالی بود که گراش در ساختمان‌سازی هنوز معنی شناژ را نمی‌دانست! من در گراش تنها کسی بودم که استفاده از شناژ پایین و عمودی و بالا را برای ضد زلزله کردن ساختمان‌ها جا انداختم و مردم را تشویق کردم. کلیه ساختمان‌هایی که ساخته‌ام از یک طبقه تا ده طبقه بوده و شامل ساختمان‌های مسکونی و مسکونی- تجاری، اداری- تفریحی بوده است.

«همیشه در ترسیم نقشه، به خواسته‌های کارفرما توجه می‌کردم و بر مبنای خواسته‌های آن‌ها با حفظ رعایت مقررات ساخت ساختمان و ضوابط شهرداری و معاونت فنی و شرایط اقلیمی، نقشه‌های زیبا، بااستحکام و با رعایت معماری ایرانی و اقلیمی ترسیم می‌کردم. از نماهای آجر و سنگ استفاده می‌کردم، به طوری که فکر می‌کنم در این مدت چهره شهرم را عوض کردم. در کارهایم از کپی‌برداری و تقلید خوشم نمی‌آمد، و کلیه طرح‌های اجرایی را به تنهایی طراحی می‌کردم و در واقع از نقشه‌هایم کپی و تقلید هم می‌شد، ولی این موضوع به نفع من شد، چون خلاقیت به خرج می‌دادم و طرح جدید دیگری اجرا می‌کردم.

آن موقع کلیه بناهای زیبا و سردرهای زیبا در گراش کار من بود. با مرحوم زارحمزه که معمار بزرگ گراش بود، همکاری می‌کردم و از تجربیات او استفاده می‌کردم. من هم از نظر علمی چون بیشتر نقشه‌ها به انگلیسی نوشته می‌شد، به او کمک می‌کردم و از نظر تجربی از او چیزهای زیادی یاد می‌گرفتم. ما به جای ماسه دوبار‌شور که در گراش نداشتیم، از ماسه رودخانه پئت استفاده می‌کردیم و به اتفاق هم می‌رفتیم و ماسه را شناسایی می‌کردیم.»

abdollahi2

 

دقیق و قانون‌مدار و مخالف بساز و بفروش

آقای مهندس از زمانی می‌گوید که نرم‌افزارهای Auto CAD ،3DMax و … وجود نداشت و نقشه‌ها دستی کشیده می‌شد: «بیش از بیست دانشجو از دانشگاه آزاد لار به شرکتم معرفی شدند و هر کدام به مدت سه ماه برای کارآموزی بدون هیچ چشم‌داشتی در حوزه علمی و فنی آموزش دیدند. چون می‌دانستم بعد از فارغ‌التحصیل شدن می‌توان از این دانشجوها برای کیفیت نقشه‌کشی و ساختمان‌سازی منطقه استفاده کرد. هر چیزی می‌دانستم به آن‌ها یاد می‌دادم و هر چه را نمی‌دانستم از کمک آن‌ها استفاده می‌کردم. در زمان من نرم‌افزارهای مثل Auto CAD ،3DMax و … نبود. نقشه‌ها را با دست می‌کشیدیم و با دست محاسبه می‌کردیم و کار پرینت آن را در شیراز انجام می‌دادیم و پس از گرفتن تاییدیه از معاونت فنی شیراز، آن را اجرا می‎‌کردیم. برای گواهی مهر مهندسی ناظری هم به پاسگاه گراش مراجعه می‌کردیم.»

ولی بعضی وقت‌ها هم بعضی‌ها پشت سر و علیه آدم حرف می‌زنند، و اوضاع زیاد خوب نیست: «در سال ۱۳۶۲ از مسکن و شهرسازی پروانه اشتغال را کسب کردم و از بدو تاسیس نظام مهندسی شیراز، عضو سازمان نظام مهندسی شیراز بودم. در سازمان نظام مهندسی لار، زمانی که مهندس هنرور، معاون سازمان نظام مهندسی لار و مهندس رهنورد عضو هیات رئیسه بود، من هم رئیس کمیته نظار عالیه بودم و بدون هیچ چشم‌داشتی به بازدید از ساختمان‌های لار، اوز، خنج، جویم و بنارویه می‌رفتم و چند دوره کلاس بازآموزی هم در لار تشکیل دادم. تمام هم و غم و دغدغه‌های من ارائه خدمات مهندسی و کمک به مردم منطقه بود. در سخت‌گیری آنچه به نفع مالک بود برای گریز از زلزله هیچ قصوری نکردم. کما این که بعضی از افراد علیه من حرف می‌زدند و می‌گفتند کارت را به مهندس عبدالهی نده که زیاد سخت‌گیری می‌کند! برو ناظر دیگری را انتخاب کن.»

مهندس عبدالهی می‌گوید ترجیح می‌داد دقیق، قانون‌مدار و سخت‌کوش باشد تا اهل بساز و بفروش، او می‌گوید: «اگر در کارم اشتباهی می‌شد، حتی از یک سانت هم نمی‌گذشتم و قبل از ایجاد ضررهای بعدی، آن قسمت را اصلاح می‌کردم. خدا را شکر در عرض این سی و سه سال، هیچ کسی به من نگفته سقفم چکه می‌کند و یا دیوارم ترک برداشته است. همیشه کارم قانونی بوده است. رعایت مقررات ساختمان و ضوابط شهرداری سرلوحه کارم بود. هیچ خلافی نکرده‌ام و حتی یک ساختمان من هم به کمیسیون ماده صد نرفته است و هیچ کسی از من شاکی نبوده است. هر کسی پشت قانون راه برود هیچ وقت جلو قاضی نمی‌ایستد. هیچ سقفی بدون حضور خودم بتن‌ریزی نشده است و از ابتدا تا پایان بتون‌ریزی می‌ایستادم و در تمام بتون‌ریزی‌ها حاضر بودم. چه شب‌هایی بوده که در هوای گرم مجبور به بتون‌ریزی بودم و بیدار می‌ماندنم و چه روزهایی که حتی ناهارم را با کارگرها می‌خوردم. وجدان کاری و صداقت را سرلوحه کار خودم قرار داده بودم. حتی از آسایش خودم و خانواده‌ام می‌گذشتم و کار را ترجیح می‌دادم. به دوستانم و افرادی که در ارگان‌های دولتی کار می‌کردند و بعضی از آن‌ها که بی‌بضاعت بودند و نیاز به نقشه و نظارت داشتند، بدون هیچ چشم‌داشتی کمک می‌کردم و کارشان را انجام می‌دادم. در ارگان‌های دولتی همچون هلال‌ احمر، شهرداری، و استادیوم نیز کارهایی انجام داده‌ام. از شغل و حرفه‌ام و از شخصیت مهندسان دفاع کرده‌ام و هیچ گاه در ساختمان‌سازی به سوی بساز و بفروشی نرفته‌ام.»

abdollahi6

معماری گذشته را به‌روزرسانی کنیم

باسابقه‌ترین مهندس گراش درباره‌ی لزوم به‌روزرسانی معماری گذشته صحبت می‌کند: «مشکل ما این است که معماری گذشته را به‌روزرسانی نکرده‌ایم، باید فرض کنیم که زیبایی و استحکام شهر و ساختمان‌ها نشان فرهنگ و تمدن یک شهر است. متاسفانه مدگرا شده‌ایم. یک روز مهندسین می‌روند به طرف نمای کامپوزیت؛ یک روز می‌روند به طرف نمای رومی؛ و متاسفانه در هیچ کدام از اینها معماری ایرانی و اسلامی دیده نمی‌شود. در حالی که از گذشته، معماری بسیار غنی و زیبایی داشته‌ایم؛ مانند خانه‌های قدیمی و مساجد و آب‌انبارها. اما هیچ‌گاه معماری گذشته را به‌روز‌رسانی نکرده‌ایم.» و در نهایت، پیشنهادی که مهندس به جوان‌ترها می‌دهد این است: «پیشنهاد من به مهندسان شهر این است که به سمت معماری تلفیقی سنتی و اسلامی و مدرن بروند.»

عبدالهی از نگاه مردم به مهندسان در گذشته و حال می‌گوید: «در حال حاضر، کار مهندسین ناظر از طریق سازمان نظام مهندسی تحت نظارت است. سازمان نظام مهندسی همراه با اکیپی به نام سازمان کنترل مضاعف می‌آیند و کار مهندس را چک می‌کنند تا اگر عیب و ایرادی دارد، برطرف شود و اگر عیب و ایرادی نداشته باشد، می‌گوید فونداسیون را بریزد. در مرحله سقف هم همین طور. خود مهندسین ناظر به مهندسین شهرداری گزارش می‌دهند و بعد گروه کنترل مضاعف برای بازدید به محل می‌آیند. الان سازمان مهندسی در  موقعیت خوبی است و هیچ چیز از دیده پنهان نمی‌ماند. همین امر هم باعث شده دید مردم نسبت به گذشته به مهندسین بهتر باشد.»

abdollahi1

دغدغه‌ی میراث فرهنگی داشته باشیم

احمدعلی  از این که پسرش حامد در بخش میراث فرهنگی شهر حضور فعال دارد، خوشحال است و اظهار می‌کند: «میراث فرهنگی در حقیقت پایه و اساس فرهنگ ماست و پایه و اساس تمدن ما است. باید آن را حفظ کنیم. من پیشنهاد می‌دهم که خود اداره میراث فرهنگی، طرح‌هایی به سازمان نظام مهندسی ارائه بدهد که شهرک‌های جدیدی که ساخته می‌شود بر مبنای تمدن و اصالت و فرهنگ ما ساخته شود. ساختمان یک دست چه از لحاظ نماکاری و چه از لحاظ ارتفاع. این پیشنهادی است که ما برای فعالین میراث فرهنگی داریم.»

پسر مهندس: پدرم الگو و مشاورم بود

حامد عبدالهی که تا اینجای مصاحبه ساکت بود و فقط حرف‌ها را می‌شنید، گفت: «درست است که حوزه‌ی تخصصی و فعالیت من میراث فرهنگی است، ولی دغدغه اصلی من بخش معماری است، معماری اسلامی که حالا از آن فاصله گرفته‌ایم. یکی از دلایلی که خودم علاقه داشتم در میراث فرهنگی فعال باشم این بود که شناخت جامعی در مورد گذشته پیدا کنم و بعد بیایم در کارهایی که نیاز به تخصص دارد، این دو را با هم ترکیب کنم. شاید بحث میراث فرهنگی خیلی پررنگ است و نیاز است پررنگ باشد، اما از میراث فرهنگی باید در سایر رشته‌های تخصصی استفاده شود.»

او از تاثیر پدرش به عنوان راهنما و مشاور در انتخاب مسیری که رفته است، می‌گوید: «بحث تربیت یک بخش مساله است و بحث راهنمای فرزند و مشاور بودن یک بخش دیگر. پدرم دو مورد را با هم انجام داد، هم در بحث تربیتی برای من سنگ تمام گذاشت و خیلی تحت تاثیر اخلاق و روحیه او قرار گرفتم، به خاطر تعهد و حسی تعلقی که نسبت به شهرش داشت. زمانی که پدرم از دانشگاه آمریکا فارغ‌التحصیل شد، بهترین جایگاه را داشت، هم از لحاظ موقعیت کاری و هم از لحاظ موقعیت خانوادگی و شخصی. ولی همه آن امتیاز‌ها را کنار گذاشت و به گراش آمد. خیلی از دوستان بودند که بعد از تحصیل به محیط‌های بزرگ‌تر مثل شیراز یا تهران رفتند، ولی پدرم برگشت و این تعهد او را در این مسیر نشان می‌دهد. با خودم گفتم پدرم در جایگاه خودش خدمت و تلاشش را کرده است، و حالا من چطور باید راه او را ادامه بدهم؟ این درگیری ذهنی وجود داشت، اما هیچ شناختی در مورد این که باید چه مسیری را انتخاب کنم و چه شغلی را بپذیرم نداشتم. انتخاب معماری پیشنهاد پدرم بود و با مشورت و هدایت‌های او این مسیر برای من روشن‌تر شد.»

abdolahi2