بستن

نماز و دعا و سفره‌های با صفا

راضیه یوسفی: نگاه‌ها به آسمان دوخته شده است. همه در پی دیدن هلال ماه رمضان هستند وچه فرخنده زمانی است حلول ماه خیر و برکت. ماه میهمانی خدا. ماهی که میهمانان ویژه‌ای بر سر سفره‌ی بی نیازِمطلق حاضر می‌شوند.

من رمضان را با صدای خاشعانه‌ی پدر در درگاه الهی می‌شناسم. هنگامی که سر سفره‌ی افطاردست‌هایش را بلند می‌کند و می‌گوید: «اللهم لک صمت وعلی رزقک افطرت وعلیک توکلت یا ذوالجلال و الاکرام و توبه الیه» و این نوای ملکوتی با صدای اذان موذن‌زاده ی اردبیلی، درهم پیچیده می‌شود و ربنای استاد شجریان را با هم می‌شنویم و زمزمه می‌کنیم.

در این ماه، صدای اذان، دلنوازتر و واضح‌تر از مناره‌های مسجد به گوش می‌رسد. شاید موذن‌های ملکوتی با موذن‌های مسجد هم نوا شده‌اند و سرود ایمان را به گوش جانمان می‌رسانند.

در این ماه، خود را مقید به خواندن نماز اول وقت می‌کنیم. حتی نمازهای صبحی که در ماه‌های دیگر قضا می‌شود. سعی می‌کنیم نمازمان را به جماعت بخوانیم. چشم‌ها پاک‌تر می‌بینند. زبانها، کلمات را گل‌چین می‌کنند و دست‌های توانا به دستگیری ناتوانان می‌شتابد و پاها در انجام کارهای خیر از هم پیشی می‌گیرند .همه عصای دست هم می‌شوند.

گویی حصاری از جنس نور دور تا دور هستی‌مان را فرا می‌گیرد. نیرویی که مانع گناه جسمی و روحی می‌شود و چه آرامش خیالی در درون‌مان حکمفرما می‌شود. رمضان زیباست و هر کس به نشانه‌ای آن را می‌شناسد. بوی رمضان، بوی انسانیت فراموش شده در ماه‌های دیگر است. بوی دستگیری از یتیمان، بینوایان و ناتوانان است. بوی استغفار و توبه به درگاه ایزد تواناست.

شاید هم بوی نان تازه، بوی لی تک و بالاتوه است که نزدیک‌های غروب در کوچه می‌پیچد و سفره‌ی افطار را تداعی می‌کند. بوی پخت عدس اول ماه، نیمه‌ی ماه و آخر ماه است.

شاید بوی میهمانی‌های دوستانه در قالب افطاری و سحری است. چه صفا و معنویتی دارد این میهمانی‌ها که درمساجدو حسینیه ها، مدارس، دانشگاه‌ها، جمع همکاران، اقوام و دوستان برگزار می‌شود. اما نکته ای که لابه‌لای این اجتماعات دیده می شود اسراف،چشم و هم چشمی و نادیده گرفتن نیازمندان است.

شهید محراب را به یاد بیاوریم. او که در شب‌های تاریک مدینه، کوله‌پشتی‌اش را پر از خرما، نان و نمک می‌کرد ومخفیانه، با حفظ کرامت انسانی به یاری نیازمندان می‌شتافت. همچون حضرت محمد(ص) از نشستن بر سفره‌ای که فقیری در کنارش نبود، پرهیز می‌کرد. غنی را برتر از فقیر نمی‌دانست که ملاک برتری نزد خدا ایمان و تقوا است و بس.

رمضان ماه دعا است. دعا برای معرفت و شناخت عمیق و آگاهانه‌ی خدا، انسان و دنیا است. در این ماه، مراسم ختم قرآن در مساجد و پایگاه‌ها و بعضی از خانه‌ها برقرار می شود. خاطره‌های زیادی از این مجالس و محافل در ذهن‌ها می‌ماند. هنگامی که مادر، چادر سفید گلدار را به سرم می‌انداخت و دست‌هایم را می‌گرفت و مرا با خودش به این مجالس می‌برد. هنوز بوی خوش گلاب محمدی که فضای مسجد را روحانی کرده بود به خاطر دارم. حتی آب‌نبات‌های مرغابی شکل با رنگ‌های زیبایی که کنارِ در ورودی مسجد می‌فروختند در ذهن دارم.

سحرها با صدای مناجات که از مسجد محله یا رادیو پخش می‌شود از خواب غفلت بیدار می‌شویم. سحر را به حرمت و شکوه خالق تا دمیدن صبح صادق بیدار می‌مانیم و اشک‌ها را به یاری دست‌های ناتوان می‌آوریم و دعای سحر می‌خوانیم و مناجات می‌کنیم. گاهی وقت‌ها هم صبح دیر به مدرسه، دانشگاه و سرکار می رسیم که به حرمت این ماه سخت‌گیری کمتری اعمال می‌شود.

وای روزه‌های کله گنجشکی! تمرین بزرگ شدن ما بود تا زمانی که آمادگی لازم برای  دعوت به این میهمانی را دارا شویم. زمانی که لیاقت این میهمانی بزرگ را داشته باشیم. کادوی اولین روز روزه داری چقدر زیبا و پر محتوا است. زمانی که خانواده تو را بزرگ بدانند و بخوانند. برای یک کودک هیچ چیز بهتر از این احساس نیست.

در این ماه، بازار شیرینی و حلوا (کرم کارامل ، ژله، حلوا مسقطی، یخ در بهشت، فرنی، زولبیا، بامیه)، آش و حلیم، فالوده و بستنی رونق خاصی دارد. بعضی از این خوراکی‌ها( کرم کارامل، زولبیا، بامیه) انگار مختص ماه رمضان است و اگر در ماه‌های دیگر هم استفاده شود ناخودآگاه به یاد ماه رمضان می‌افتیم.

سفره ی افطار چه دیدنی و بی ریا است.پر ازحکایت، پند و اندرز است. پر از نکات آموزنده‌ی اعتقادی، علمی، پزشکی و بهداشتی است.

وقتی سر سفره‌ی افطار دعا می کنیم، شکر نعمتش را به جا می‌آوریم وبا رفع تشنگی و گرسنگی به یاد نیازمندان می‌افتیم، به یاد تشنگی و گرسنگی آخرت که با هیچ غذایی جز اعمال نیک برطرف نمی‌شود.

وقتی روزه را با نمک، مهریه‌ی حضرت زهرا، خرما، شیرینی خوشمزه که باعث بالارفتن قند نمی‌شود،آب جوش و لیموی تازه، که باعث آمادگی بدن برای صرف غذا و جلوگیری از دل درد می شود، افطار می‌کنیم بهتر و عمیق تر دین اسلام را می شناسیم.

سریال‌های شبکه های تلویزیون چه واضح وآشکار ناهنجاری های فردی،اجتماعی،اعتقادی و مذهبی را به نمایش می‌گذارند. غالبا شام بعد از دیدن این فیلم‌ها صرف می‌شود. کاش این پندها نه فقط در ماه رمضان بلکه در تمام طول سال،آویزه‌ی گوش خود کنیم که زمان رفتن ما نزدیک است. به همین نزدیکی پخش سریال های شبکه تلویزیون به هم .

چه خاطره‌ی تکرار نشدنی است سفره‌های افطاری که در خانه‌های قدیمی پهن می‌شد. سفره‌ای که پشت بام خانه‌های کاه‌گلی انداخته می شد. با کوزه‌هایی که دور تا دور آن را با پارچه‌ی سفیدی می پیچیدند و خنکی کوزه و آبش، انسان را وسوسه می‌کرد که قبل از اذان مغرب، جرعه‌ای از آن آب نوشیده شود.

کوزه، پله‌ها و پشت‌بام خاطرات زیبایی را در خود حفظ کرده است. زمانی که اولین سال روزه‌داری در گرمای تابستان قرار می گرفت و عطش،رمق را از انسان می‌گرفت،جرعه‌ای از آب کوزه، معجزه می‌کرد.

همه‌ی اقوام، دور تا دور سفره حلقه می‌زدند. نسیمی از روی خشت و گِل بر می‌خاست و فضا را معطر می‌کرد. خرما شیرینی سفره بود و تَرَک با تزئین مغز گردو، زینت بخش سفره بود.خرما را با ارده،کشک و بَلِه (نوعی پودر کشک که با آب خنک مخلوط می‌شد) تناول می‌کردند. کاسه‌ی بزرگ آش و فالوده که  در قدح شیرازی بود در وسط سفره قرار می گرفت. لی تک را با سبزی‌های پابجی،گل خوری و… می‌خوردند.

شیطنت و ناخنک زدن به غذاها جز کارهای همیشگی کودکان بود و دست آخر هندوانه‌ی خنک در آن فضا چه خوب می‌چسبید.

چیزی که در سفره‌های افطاری دیده می شد صفا،صمیمیت،سادگی در نهایت بزرگی و بزرگواری بود.

رمضان، فرصت عاشقی است که خدا به تک تک بندگانش داده است.رمضان را به راه و روش بزرگان دین پاس بداریم.

(این مطلب در شماره ۴۱ صحبت‌نو، شهریور ۱۳۸۸ منتشر شده است.)

خبرنگار پایگاه خبری هفت‌برکه عضو انجمن شاعران و نویسندگان گراش داستا‌ن نویس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top