مصطفی کارگر: حمید سبزواری مشهور به «پدر شعر انقلاب» سحرگاه امروز دار فانی را وداع گفت.

۲۲ خرداد ۱۳۹۵ این خبر به سرعت در فضای مجازی پیچید و افسوس که صحت داشت. دلم می‌خواست این خبر هم مثل بسیاری از خبرهای بی‌پایه و اساس و شایعه، دروغ بود. ولی این بار فرق داشت. این بار انگار مجبور بودی قبول کنی و راه گریزی هم نبود. با پرسش از شاعران تهران و تایید خبر، قبول کردم. ولی اندوهی وجودم را فرا گرفت.

ذهن من ناخودآگاه و سریع به سال ۱۳۸۱ و سالن دبیرستان کوثر گراش پر کشید. جایی که روی سن نشانه‌هایی از شهدا و دفاع مقدس خودنمایی می‌کرد. جایی که دکور شب شعر بود در یادواره سرداران و شهدای گراش. صادق رحمانی و عباس براتی‌پور و استاد حمید سبزواری میهمانان اصلی مراسم بودند. صادق همشهری‌مان بود و به همین خاطر با توجه به شناخت و احاطه‌اش بر ادبیات کشور، اجرا را بر عهده داشت. من ۲۱ سالم بود. شعر خواندم. در برابر چنین شاعران بزرگی شعر خواندن، باعث شده بود کمی دلهره داشته باشم. اما هر چه بود گذشت. برای شام، علی‌اکبر شاه‌محمدی که آن‌ روزها قلم‌اش بیش از نثر در حال و هوای شعر نفس می‌کشید، میزبان جمع شاعران بود. مثل بچه‌های ذوق‌زده از این که کنار استاد سبزواری و عباس براتی‌پور بودم، خوشحال بودم. در جمع کلی درباره شعر با هم حرف زدیم. کتاب شعرِ تازه منتشر شده‌ام را به آنها تقدیم کردم و تشویق شدم. استاد سبزواری در پایان همنشینی به اسم کوچک صدایم زد و گفت: «مصطفی! بعد از عمری انجام کارهای مختلف به این نتیجه رسیده‌ام که رزق و روزی دست خداست. فکرش را نکن و نگران نباش. به کار هنر و شعر برس.»

با احترام، تایید کردم. و تا امروز نمی‌دانم چقدر توانسته‌ام به حرف‌اش عمل کنم. این حرف برای من فصل الخطابی شد از جانب یک استاد به مثلا شاگردی تازه و چند ساعته.

و دیگر ایشان را از نزدیک ملاقات نکردم. اما همیشه هر خبری در مورد ایشان بود را دنبال می‌کردم. سال گذشته که شب نیمه رمضان در دیدار با مقام معظم رهبری شعری خواند که انصافا محکم و استخوان‌دار بود و آقا هم شعر را جوانانه توصیف کردند، باز هم بر توانایی او صحه گذاشتیم. این اواخر خبرها چندان خوش‌آیند نبود. بیمار بود و گاهی دل دوست‌دارانش می‌لرزید که مبادا حمید شعر انقلاب پر بکشد، ولی در نهایت رفت.

حسین ممتحنی مشهور به حمید سبزواری زادهٔ ۱۳۰۴ در سبزوار و درگذشتهٔ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ در سن ۹۱ سالگی در بیمارستان آسیا تهران است که سال ۱۳۹۳ نشان افتخار «جهادگر عرصهٔ فرهنگ و هنر» به او اهدا شد. افتخارات او به این حد ختم نشد. او قبل از انقلاب و همراه با نهضت اسلامی با عشق به قیام و شخصیت امام خمینی (ره) سلاح شعرش را برای دفاع از اعتقادات‌اش به خدمت گرفت تا اینکه در اوج روزهای انقلاب با سرودهای گوناگون و زیبایی مثل «خمینی ای امام» بار دیگر خود را فدایی انقلاب نامید و ده‌ها سرود ماندگار را بعد از انقلاب نوشت که هر کدام به تنهایی برای جاودانه ساختن نام شاعر کافی هستند. سرودهایی که بیشتر آنها با صدای محمد گلریز تا همیشه در یادها و خاطره ها مانده است، مانند «سنگر اسلام» و «خجسته باد این پیروزی» و «برخیزید برخیزید» و سرودهایی که در رثای شهید مطهری و بعدها در سوگ امام خمینی (ره) با صدای حاج صادق آهنگران تقدیم جامعه و عرصه هنر ایران زمین شد و دردهایی را تسکین بخشید.

از ویژگی‌های شعر حمید سبزواری، استحکام و سلامت زبان آن است. طوری که با ظرافت‌های سبک هندی و صلابت سبک خراسانی آمیخته شده است. این ویژگی‌ها برخاسته از شخصیت ارزشی و رفتار ارجمند شاعر بود که با رنگ و بوی دینی و حماسه ای ماندگار در کلام‌اش تجلی می‌کرد.

از استاد سبزواری مجموعه شعرهای «سرود درد»، «سرود سپیده»، «سرودی دیگر»، «تو عاشقانه سفر کن» و «بانگ جرس» در زمان حیات‌اش به چاپ رسیده است که شامل قصیده و غزل و … است و جا دارد مقالات پژوهشی و تحقیقی خوبی روی این آثار انجام شود. آرزو می‌کنم روحش قرین اهل بیت علیهم السلام و امام و شهدا باد و یادش تا همیشه گرامی و ماندگار بماند.

گراش – ۲۳ خرداد ۱۳۹۵

 

PIC0005

 

 

تصویر مربوط به دی‌ماه ۱۳۸۱ است و به دلیل عکاسی با نمونه‌های اولیه دوربین دیجیتال دارای کیفیت مناسبی نیست.