بستن

ده سال از ۲ تیر ۱۳۸۱ گذشت

این مقاله پنج سال پیش توسط آقایان نوبهار و مهرابی نوشته و در صحبت‌نو گراش منتشر شد. با این وجود بعد از ده سال هنوز زوایای این واقعه و سرنوشت عاملین آن مبهم مانده است.

گراش با جمعیتی حدود سی هزار نفر، شهری مذهبی، محب اهل بیت و از حامیان مخلص ولایت هستند که مردم آن از اول انقلاب تاکنون در همه صحنه‌ها حضوری فعال داشته‌اند. برخی از مردان این منطقه در شیخ نشین‌های خلیج فارس به کارمشغولند. برخورداری مردم از رفاه نسبی این شهر را به شهری مهاجر پذیر تبدیل کرده است. افزایش حضور کارگران مهاجر با فرهنگ‌های مختلف، بافت همگون و یکدست شهر را دگرگون ساخته است. وجود زرق و برق ظاهری از سوی دیگر، چشم طمع سارقان را بیشتر به خود جلب کرده است. از این رو وقوع حوادثی مثل سرقت و ناامنی موج اضطراب و نگرانی را به شکل وسیع‌تر و عمیق‌تری بین خانواده‌ها، گسترش می‌دهد.

به دنبال کاهش نقش سپاه و بسیج در برخورد با جرائم اجتماعی ، برای پیشگیری یا کاهش وقوع حوادث احتمالی، چند سال پیش مردم با پیگیری و درخواست های مجدانه، تقاضای افزایش حضور نیروی انتظامی در شهر را داشتند که مسئولین وقت به شرط  تأمین مکان و همۀ امکانات و هزینه های مورد نیاز تأسیس کلانتری در شهر از سوی مردم با افزایش ظرفیت و توانایی نیروی انتظامی در گراش موافقت کردند و پس از فراهم شدن این نیازمندی ها کلانتری در گراش ایجاد گردید.

گسترش دامنه سرقت ها ودسترسی آن به منازل مسکونی همراه با تهدید و قتل  موجب ترس و وحشت خانواده ها گشته به طوری که اقداماتی مثل تهیه اسلحه شخصی، تجمع چند خانواده در یک منزل و … رو به افزایش بود.

وقوع چند فقره سرقت همراه با انجام قتل و جراحت ، در طول چند هفته ، عواطف مردم را به شدت جریحه دار ساخت. برای نمونه:

– حدود بیست روز پیش از واقعه، سارقین با ورد به منزل عبدالحسین واحدی، دست و پای زن و شوهری را می بندند و با فرو کردن پارچه در دهان مرد و مسدود کردن راه دهان و بینی وی در مقابل چشمان همسرش، شوهر را خفه می کنند و طلای زن و دیگر وسایل منزل را به سرقت می برند.

–  همزمان با این حادثه، سارقین نیمه شب به منزلی وارد می شوند . در حالی که شوهر در رختخواب خوابیده بوده و همسر وی در حمام بوده ، دست و پای شوهر را می بندند و زن را از حمام بیرون کشیده و با تهدید خواستار تحویل اشیا قیمتی آنها می شوند، اما زن موفق می شود از دست آنها فرار کرده و با رفتن به پشت بام منزل و سر دادن جیغ و داد همسایه ها را خبر می کند پخش این خبر در بین مردم باعث اضطراب و نگرانی زاید الوصف خانوده‌ها خصوصاَ گراشی های شاغل در کشورهای خلیج فارس شد.

– مدتی بعد در یکی از شب ها سارقان با ورود به منزل حسین فولادی یکی از بسیجیان، قصد سرقت داشتند که با مقاومت صاحب خانه روبه رو می شوند و یکی از سارقان از ناحیه کتف مجروح می شود.

–  حدود یک ماه قبل از ۲ تیرماه، سارقین مهدی خدادادی پدر یکی از شهدا را با وسیله‌اش به بهانه‌ای به خارج شهر می‌برند و پس از ربودن وسیله او، با کوبیدن سپر ماشین به پاهای او و زیر گرفتن نامبرده، هر دو پای صاحب ماشین را از ناحیه ران می شکنند و شبانه او را در بیابان رها می کنند که روز بعد بدن نیمه جان وی به طور اتفاقی پیدا می شود.

بدنبال وقوع حوادث تلخ و تاسف بار مذکور ،مردم گراش برای احقاق حقوق خود که همان تامین امنیت جانی و مالی و اجتماعی که برای مردم از نان شب نیز واجب تر است و از وظایف اصلی نهادهای حکومتی است ،به سوی بخشداری گراش رفته و در آن مکان تجمع اعتراض آمیز آرامی را انجام دادند،اما با عدم پاسخ گویی مناسب و به موقع از سوی مسئولین بخشداری وقت و اتلاف زمان و به هیچ انگاشتن خواسته به حق اهالی مواجه شدند. مردم نیز به دنبال این برخورد سرد مسئولین به طرف کلانتری حرکت کرده تا خواسته های خود را مبنی بر تامین امنیت جانی و مالی با مسئولین کلانتری در میان گذارند. اما باز نیز مردم با تعلل و کم کاری مسئولیت ناپذیری مسئولین کلانتری مواجه شده که این تعلل و عدم ارتباط مناسب میان نیروهای امنیتی موجب به وفوع پیوستن حوادث تلخ و خونینی شد که منجر به شهادت (*) سه تن از فرزندان این شهر به نام:

-شهید حمید رضا بیگی، شهید وحید رئیسی ، شهید مهدی محبی

گردید که اینها شهیدان راه امنیت شهرما هستند،که توسط نیروهای خود سر به شهادت رسیدند. یاد و نامشان همیشه در تاریخ گراش ماندگار خواهد بود.

حمید رضا بیگی

نام پدر: حاج محمود

تولد:۱/۱/۱۳۵۱

شهادت:۲/۴/۱۳۸۱

محل شهادت: روبروی کلانتری گراش

در سن سی سالگی

دارای یک فرزند دختر هفت ساله به نام فاطمه

محل دفن: گلزار شهدای ناساگ

مهدی محبی

نام پدر: جانعلی

تولد:۷/۴/۱۳۶۳

تاریخ مجروحیت:۲/۴/۱۳۸۱

تاریخ شهادت:۱۰/۱۰/۱۳۸۱

محل مجروحیت: روبروی کلانتری گراش

محل شهادت: بیمارستان امیر المومنین گراش

محل دفن: گلزار شهدای ناساگ

عبدالوحید رئیسی

تولد:۳/۴/۱۳۶۶

شهادت:۲/۴/۱۳۸۱

محل شهادت روبروی کلانتری گراش

محل دفن: گلزار شهدای ناساگ

* توضیح:  از زمان وقوع حادثه بحث‌ها و تردید‌هایی درباره عنوان شهید برای قربانیان این حادثه وجود داشت. با توجه به این که این افراد در قطعه شهدا به خاک سپرده شده‌اند و همچنین بر روی قبر آنان عنوان شهید ذکر شده است.ما نیز به جا دانستیم، فارغ از مسائل اداری، با احترام به نظر مردم گراش آنان را شهدای راه امنیت شهر بداند.

2 نظر

  1. از طریق قضایی کردن پرونده و پیگیری جمعی با شواهد متعدد و شاهدهای در دسترس می توان اعاده حیثیت کرد.
    از آنجایی که خواسته برقراری امنیت در یک بخش لارستان امری معقول و لازم است لذا تجمع برای بازگشت امنیت به شهر، امری قانونی است که می توان کندکاری و عدم پاسخ معقول از سوی مسئولان کلانتری و انتظامی را به چالش کشید.
    ضریب امنیتی یکی از عوامل تاثیرگذار در شرایط اجتماعی است که “تامین هزینه و امکانات توسط مردم جهت تاسیس کلانتری” در یک نظام، جای بسی تعجب دارد! گویا علت و معلول جای خود را باهم عوض کرده باشند و تا خللی در امنیت نباشد نیاز به کلانتر احساس نمی شود!! پیشگیری رو بی خیال!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 نظر
scroll to top