به نام آن که فاصله داد و نزدیک کرد. فاصله والدین با فرزندان‌شان و برعکس در شهرمان به یک معضل تبدیل شده است. از روز اول وجود آدم بر روی زمین با فرزندش مشکل داشت. در آن زمان جامعه‌ای نبود که سبب فاصله بین آدم و قابیل شود؟ سبب آن چیست که فاصله‌ی بین دو نسل پیش می‌آید؟ به نظر من عدم شنیدن

تا الان چند دقیقه صادقانه با والدین و بچه‌هایتان حرف زده‌اید؟ به نظر من بیشتر از یک ساعت نخواهد بود و یا گاهی به یک دقیقه نمی‌رسد. مدتی است که به اطرافیان توجه خاصی دارم و به حرف‌هایشان گوش می‌دهم. در مجموع فرزندان شهرم سه دقیقه نمی‌توانند با والدین‌شان حرف بزنند. گه‌گاهی که صحبت می‌کنند به خاطر خودشان نیست، بلکه برای اثبات این است که از وقت حرف زدن گذشته است و پدر و مادرشان دیگر هیچ کاری نمی‌توانند بکنند و پیش از این باید کاری می کردند.

می‌دانم حرفی که می‌زنم برای بعضی از والدین سخت است اما وقتی که به فکر بچه‌هایتان نباشید همین می‌شود که نمی‌خواهید.

بچه به دنیا می‌آید، خوراک و پوشاک تنها اهتمام پدر و مادر به حساب می‌آید. بیخیال روان، شخصیت، آرمان، هدف و آرزو فرزند می‌شوند.

در ذهنشان فکر می‌کنند بدون موارد فوق و این توجه‌ها ما به دنیا آمدیم، مگه الانه چه کم و کاستی داریم؟

خوشبختانه پدر و مادرم بیش از حد به من اهمیت می‌دهند و بوسه بر دستانشان می‌زنم. اما حرفی توی دل بعضی از افراد مانده که باید یک جا زده شود. می‌دانم به بعضی افراد بر می‌خورد اما به متن زیر دقت کنید:

– چند دقیقه در کل عمر با فرزندان خود بوده‌اید؟ فرزندانتان چقدر به شما اعتماد دارند و شما را محل اعتبار و اعتماد می‌دانند؟ به آن اندازه هست که اگر برای‌شان مشکلی پیش آید به شما مراجعه کنند و درد و دل کنند؟ یا به رفقای خیابانی و مدرسه‌ای مراجعه می‌کنند؟

با خودتان بیندیشید که در این مدتی که از عمرشان گذشته چه خاکی بر سر خودشان ریخته‌اند( چه دختر و چه پسر)؟

آیا به این معقوله فکر کرده‌اید که این بچه توقع دارد کسانی باشند که به او اعتنا کنند و در سختی‌ها به آن‌ها تکیه کند؟

اگر دوست داشتید و یا داشته‌اید بچه دار شوید به فکر این فاصله بین دو نسل باشید و در جهت نزدیک شدن به آن‌ها قدم بردارید و اگر دوست ندارید بچه ممنوع. هم از لحاظ اقتصادی به صرفه است و هم بی‌جهت اعصاب‌تان خرد نمی‌شود. تنها راه نزدیک شدن این نسل‌ها کمی ساکت بودن است.

معمولاً پدرها همین حرف‌ها را به فرزندان‌شان می‌زنند البته در شهرهای دیگر ایران از این معضل‌ها کم نیست.

بابا: بچه بسه دیگه، چقدر وراجی می‌کنی، کمی شبیه بچه عمت شو. کمی حرف من و گوش کن، من که واسه خودم نمی‌گم، بچه اصغر اینه و اکبر اونه، کبری اینه و صغری اونه.

تا اکنون این همه شما والدین حرف زده‌اید، فقط به اندازه‌ی یک ساعت به حرف‌های فرزندانتان که n سال در زندگیتان بوده‌اند دقت و گوش کنید.

اگر دیدین حرف بدی می‌زنند نابودشان کنید. این بچه اکنون از نفرت، حسادت، خشونت و … پر پر است.

پدر و مادرها کمی با فرزندان‌تان حرف بزنید. بگذارید با حرف زدن‌شان خودشان را خالی کنند. چرا می‌ترسین؟ والدین گرامی با شما حرف نزنند با کی حرف بزند؟

با دوست پسر یا دوست دختر، یا مواد فروش و یا یک ولگرد که همیشه تو کوچه‌هاست؟

والدین عزیز اگر دوست دارید از دست این‌ها راحت شوید، بیایید و فقط به حرف‌های‌شان گوش کنید. اگر خوش‌تان آمد خوب دیگر دلیلی ندارد آن‌ها را تشویق و حمایت نکنید. اگر هم خوش‌تان نیامد برای‌شان دلیل بیاورید. شاید هم این بذر پاکی که تربیت شده‌ی شما است یک دلیل بهتر داشته باشد. نترسید، فرزندان‌تان افتخار شما هستند و هر پدر و مادری خوشبختی و موفقیت فرزندان‌اش را می‌خواهد و دوست دارد از خودشان بهتر شود.

برای نوشته‌ام از همه‌ی والدین شهرم عذر خواهی می‌کنم، اما این حرف فرزندان‌تان بود و این را تقدیم می ‌نم به عقده چند ماهه و چند ساله تمامی فرزندان شهرم