این هفته حجت الاسلام حلاجی آخرین نماز جمعه خود را در شهر گراش خواند. این مصاحبه حدود هشت ماه پیش انجام شده است و می‌تواند بخشی از فعالیت‌ها و دیدگاه امام جمعه ده سال گذشته گراش را بازتاب دهد. مصاحبه پیش از این در شماره پنجم حمایت ویژه گراش منتشر شده است. بخش بعدی این گزارش فردا منتشر می‌شود.

Hallaji2

بسیاری از گراشی‌ها از نحوه‌ی آشنایی و شروع به کارتان در گراش بااطلاع‌اند. ولی شنیدن‌اش از زبان خودتان لطف دیگری دارد.

السلام علیک یا اباعبدالله. در حدود سال‌هایی که امام جمعه سابق، حجت‌ الاسلام اسماعیلی، مسئول سازمان تبلیغات اینجا بودند (یعنی سال‌های ۶۴ تا ۶۷) بنده و دوستان برای اولین بار به مناسبت دهه اول محرم برای برنامه تبلیغی به گراش سفر کردیم. بعد چند سالی فاصله شد، تا اینکه چند بار در ماه مبارک رمضان در زمان امام جمعه سابق، آقای اسماعیلی، برای تبلیغ آمدیم و در مسجد ولی‌عصر برنامه تبلیغی داشتیم. بعد هم در سال ۱۳۷۸ به عنوان مدیر و استاد حوزه علمیه خواهران برای راه‌اندازی این حوزه و انجام مسئولیت‌ها با خانواده وارد گراش شدیم و اینجا مستقر شدیم. این ماموریت دو سال طول کشید. مهرماه سال ۸۰ از گراش رفتیم. اما خیلی طول نکشید و دست تقدیر باعث شد که حدود ۹ ماه بعد، اواخر خرداد ۸۱، به عنوان امام جمعه گراش دوباره با خانواده برگشتیم. الآن حدود ۹ سال و نیم است که مسئولیت امام جمعه گراش را برعهده دارم و جمعاً ۱۱ سال و نیم است که در گراش هستم.

 در مورد خانواده‌تان بگویید، و اینکه چند فرزند دارید و کجا زندگی می‌کنند.

خانم‌ام خانه‌دارند، منتها تحصیلات شبانه هم دارند. خداوند دو پسر و دو دختر بهمان داده است. پسرها، سعید و مصطفی، طلبه هستند و در حوزه علمیه قم تحصیل می‌کنند. هر دو هم ازدواج کرده اند، و سعید یک دختر دارد. دخترها هم یکی پیش‌دانشگاهی است و دیگری چهارم ابتدایی.

دختران‌تان کنار خودتان هستند؟

نه. خانواده حدوداً یک سال و خورده‌ای است که بیش از این طاقت دوری از قم و از وطن را نیاوردند و مخصوصاً به خاطر فشار بچه‌ها گفتند می‌خواهیم برگردیم.

 خودتان زاده‌ی کاشان هستید، درست است؟ خودِ کاشان؟ دوران قبل از طلبگی و تحصیل‌تان چطور بود؟

بله. بنده تا اول راهنمایی در مدارس دولتی تحصیل کردم. اوایل دوره راهنمایی، علاقه شدیدی به حوزه داشتم. پدرم به امام جمعه آنجا، مراجعه کرد و ایشان سفارش کردند تا سوم راهنمایی بخوانم و بعد بروم حوزه. ولی من تهدید کردم که شاید تا آن موقع دیگر شوقی نداشته باشم! این بود که قبول کردند. سال ۵۵ بود که مشغول تحصیل در حوزه شدم، و سال ۶۱ رفتم قم. ۶ سال در آنجا مشغول بودم، و سال ۶۶ به عنوان مدیر و استاد حوزه به لردگان چهار محال و بختیاری رفتم. سال ۶۸ به عنوان مدیر و استاد حوزه، دو سال به گنبد کاووس رفتم. وقتی به قم برگشتم، دوره تخصصی تبلیغ را طی ۴ سال گذراندم، و بعد کم کم به طرف گراش کشیده شدم.

 در این چند ساله حضور کاشانی‌ها در گراش پررنگ بوده است؛ از امام جمعه‌ی سابق، تا روسای حوزه‌های علمیه، تا مداحان و سخنرانان. این مساله را فقط یک اتفاق می‌بینید؟

البته من خیلی روی شهر خودم حساس نبوده‌ام. حتی اصرار دارم که به حداقل برسد. ما هر جا خدمت می‌کنیم باید خودمان را اهل همانجا بدانیم.

 زندگی پرسفری داشته‌اید. حالا هم هر از چند گاهی شنیده می‌شود که آهنگ رفتن از گراش می‌کنید. این خواست خود شماست، یا خواست مدیریت حوزه قم؟

با رفتن اهل بیت ما، بالاخره این مسئله یک مقداری طبیعی به نظر می‌رسد، و همین باعث شده که مردم این حدس را بزنند و حدس غلطی هم نیست. ولی حقیقت این است که بنده برای رفتن‌ام هیچ چیز را نمی‌توانم پیش‌بینی کنم. از خدای متعال خواستم که هر وقت که تقدیر بکند، این مسئولیت را به کسی که موفق‏تر از من باشد تحویل بدهم. انصافاً دغدغه اصلی ما کاری است که برای حوزه علمیه اینجا شده،و انشالله فرد بعدی هم این دغدغه را داشته باشد که خدای نکرده ضربه‌ای به حوزه‌ها نخورد. همین دغدغه باعث شده که با احتیاط پیش برویم.

 راه‌اندازی و قوام دادن به حوزه‌ها یکی از خدمات بزرگ شما به شهر بوده است. در تاسیس دانشگاه علوم قرآنی هم نقش شما مشهود است. شما تاثیر این مراکز فرهنگی و مذهبی را روی شهر چطور می‌بینید؟

بخش کوچکی از تاثیر حوزه کوتاه مدت است و ما الآن آنها را مشاهده می‌کنیم. ولی حوزه متفاوت از دانشگاه است، و تاثیرش دیرتر دیده می‌شود. حوزه به خاطر ماهیتی که دارد، اصولاً دیربازده است. یعنی هم باید حلم باشد هم علم. در عین حال، وقتی حوزه تاسیس شد، شاید مساجد فعال در شهر ۵ یا ۶ مسجد بود. ولی امروز نگاه کنید در حدود ۳۰ تا مسجد فعال و غیر فعال در شهر است که یا توسط استاد حوزه یا طلبه حوزه اداره می‌شود. در اغلب مدارس گراش هم امام جماعت فعال است و مبلغ در آنجا حضور پیدا می‌کند. همین محرم امسال شاید بیش از ۶۰ تا مبلغ از طلبه‌های خود حوزه، چه برای روستاها و چه برای شهر آماده می‌شوند. ما ۳۰ تا طلبه را برای روستایی که دور دست و کم جمعیت است آماده کردیم. این از موفقیت‌های حوزه است. مدیر حوزه علمیه قم، آیت الله مقتدایی، وقتی وضعیت حوزه را هم از نظر امکانی و هم از نظر برنامه‌های آموزشی و معنوی نگاه کرد، گفت اگر من امروز می خواستم طلبه بشوم، حوزه‌ای مثل همین حوزه علمیه گراش انتخاب می کردم. در استان، حوزه علمیه گراش بنام و معروف است.

 حضور طلبه‌های حوزه در اجتماع کم‌رنگ است. این را ناشی از چه می‌دانید؟ یعنی این مساله خواسته‌ی خود طلبه‌هاست یا سیاست حوزه؟

این را البته من به عنوان یک ضعف می‏پذیرم. ولی ماهیت حوزه به گونه‏ای است که طلبه آنقدر کار و درس و فعالیت دارد که به کارهای بیرون  نمی‌رسد. البته منظور شما حضور تبلیغی است، چون مردم بیشتر حضور تبلیغی می‌خواهند که تاثیرگذار باشد. مشکلی که وجود دارد این است که طلبه‌های خوب و قوی بیش از ۶ سال در گراش نمی‌مانند و می‌روند قم. یعنی همین که چیزی یاد می‌گیرند و می‌توانند فعالیت‌شان را شروع کنند، به فکر رفتن به قم هستند.

 به نظر شما آیا استقبال گراشی‌ها از حوزه‌های گراش در حد قابل قبول است؟

استقبال از حوزه توی گراش ضعیف است. من آمار دقیقی الآن در دست ندارم، ولی مثلا در حوزه برادران، شاید ۷۰% غیر گراشی هستند و ۳۰% گراشی. می‌بینیم که جوان‌های گراش، حتی از خانواده‌های متدین، واقعاً علاقه دارند ولی یک سری موانع و مسائل باعث می‌شود که استقبال نکنند. تشویق خانواده‌ها هم خیلی ضعیف است. البته این بحث مختص گراش نیست و شامل کل جامعه است.