گریشنا: در طی مدت فعالیت مطبوعاتی بر بررسی موضوعات مختلف شهر گراش نام حجتالاسلام و المسلمینسید محمود علوی نیز به میان میآمد. این چند نمونه از این خاطرههای پراکنده است.
۱- آقای مورد نظر
حاج محمدعلی فقیهی: کمکم به نیمهی رمضان نزدیک میشدیم. نیروهای ژاندارمری شاه از اول رمضان مسجد علی بن ابیطالب (ع) را که سید محمد علوی در آن سخنرانی داشتند و جمعیت زیادی در خود جمع کرده بود محاصره کرده بودند. هر شب بر تعداد جوانان افزوده میشد. تا آن موقع نمیتوانستند اسم آقا را علنی اعلام کنند و هرگاه میخواستند نام آقا را ببرند میگفتند «آقای مورد نظر» و همگی صلوات میفرستادند. اما آن شب آقای علوی سخنرانی تند و آتشینی داشتند و در همان سخنرانی نام آقا را نه تنها علنی بلکه با پیشوندهای زیاد و به صورت غرا اعلام کردند. نیروهای امنیتی که در داخل و خارج از مسجد بودند با اشاره فرماندهشان قصد دستگیری سید محمود را داشتند. ولی چون سید قصد چنین سخنرانیای داشتند از قبل برنامه را چیده بودند. نیروی ژاندارمری قصد داشت بعد از سخنرانی، ایشان را دستگیر کند تا کسی هم مطلع نشود و باعث تحریک مردم نشود. برای جلوگیری از این موضوع، ایشان از دری که همیشه میرفتند نرفت و از قبل ماشین مرحوم حاج محمد فقیهی آماده بود تا بلافاصله بعد از خروج ایشان از مسجد ایشان را ببرند. آقای علوی از درب مورد نظر خارج و سوار ماشین میشود. ولی باز هم ماموران متوجه میشوند و ماشین را تعقیب میکنند. حاج محمد هم هیچ راهی جز رساندن آقا به منزل خودش (یعنی منزل مرحوم حاج ابراهیم فقیهی) نداشت. منزل حاج ابراهیم یک در کوچک هم از پشت داشت. با وارد شدن آقای علوی به منزل، نیروهای ژاندارمری جلو در را بسته و هیچکس را اجازه ورود و خروج نبود. سید محمود را از در پشت خارج کردند و به منزل یکی از اقوام بردند و مخفی کردند. نیروهای شاه هر چه منزل حاج ابراهیم را جستجو کردند سید را نیافتند. چون ماشین خود سید محمود جلوی درب منزل پارک شده بود، نیروی ژاندارمری همچنان ماشین را زیر نظر داشتند و کوچه را ترک نمیکردند. ولی سید محمود با تعویض لباس و با یک ماشین دیگر گراش را ترک کرد. و چون نیروها اثری از سید محمود ندیدند، ناامیدانه محل را ترک کردند.
منتشر شده در شماره ۳۰ صحبتنو ویژهگراش
۲- نمی دانید چه عذابی از نمایش عذاب کشیدم
قاسم ایزدیان: هر چند در عهد رژیم ستمشاهی، گراش فاقد امکانات همه جانبه بود، اما قبل از فرار طاغوت خائن از ایران، یکی از بیسابقهترین نمایشنامهها در مسجد علیبن ابیطالب (ع) گراش به نمایش درآمد. در آن عدهای از جوانان من جمله برادران احمد درویشی، جعفر رسولی، محمد رضا ایزدی و… در مسجد علیبن موسی الرضا (ع) و تحت سرپرستی و ارشاد حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمود علوی به قرائت قرآن کریم، نهجالبلاغه و تفسیر قرآن میپرداختیم که پایان بخش برنامههای شبانه سخنرانی انقلابی دکتر علوی بود که در یکی از همین لیالی دکتر علوی به من پیشنهادی ارائه کرد که این جانب نمایشنامهای تحت عنوان «عذاب» تسطیر و تنظیم و ضمن کارگردانی نمایش مذکور، آن را در مسجد علیبن ابی طالب (ع) بر صحنه برده که پس از چند روز با برادرانی که شب ها در مسجد برنامه داشتیم تنها سه شبانهروز و مجموعاً شش بار آن را تمرین و سپس اقدام به تهیهی امکانات از قبیل لباس و سن کرده و بعد از آماده شدن سن نمایشنامه «عذاب» را که بنا به توصیه حاجآقا دکتر علوی در مورد گناهان مسکرات نوشته بودم در مسجد علیبن ابی طالب (ع) بر روی صحنه بردم و با استقبال خوب تماشاگران اجرا نموده اما متاسفانه عدهای از سالخوردگان ما را به باد انتقاد گرفته که جناب حاج آقا دکتر علوی که در حقیقت پیشقراول افشاگریهای رژیم ستمشاهی در گراش بودند یک روز بعد در همین مسجد با اعلام قبلی به منبر رفتند و طی سخنانی شیوا با بر شمردن مبارزات حضرت رسول (ص) در مسجد و این که مسجد صرفاً جای نماز نیست، بلکه جای هرگونه مبارزه علیه ظلم میباشد به پیرمردان تفهیم کرد و رفع ابهام شد.
منتشر شده در شماره ۱۵ صحبتنو ویژهگراش
۳- مردی که در مسجد میخوابید
محمدرضا ایزدی: تابستان سال ۵۶ که برای اولین بار آقای علوی به گراش آمده بودند. در اطاق خادم مسجد علی بن ابیطالب (ع) سکونت داشتند. چند روزی در مسجد بودند، روزی به ملاقات ایشان رفتم، پس از معرفی خودم هدف از آمدنشان به گراش جویا شدم. اظهار داشتند من برای تبلیغ و تشکیل کلاس آموزش قرآن و عقاید و پر کردن اوقات فراغت دانشآموزان آمدهام. گفتم آخر ماندن شما در مسجد مناسب نیست بفرمایید برویم منزل ما ایشان گفتند نه من اینجا راحت هستم، با اصرار ایشان را به منزل دعوت نمودم. مدت دو شب در خدمت ایشان بودم. آقای علوی فرمودند که من راضی نیستم ایجاد مزاحمت نمایم، لذا موضوع را با چند نفر در میان گذاشتم.
تصمیم گرفتیم که جلسهای تشکیل دهیم. از این نظر از چند نفر معتمدین گراش از جمله مرحوم حاج کریم کریمیان، مرحوم حاج ابراهیم فقیهی، مرحوم حاج عباس درویشی، و مرحوم حاج رضا سنمار و آقایان حاج جعفر خواجه، حاج محمد حسن درویشی، حاج علی افشار، حاج غلامرضا شاکری و چند نفر دیگر دعوت نمودم که در حسینیه برقروز حضور به هم رسانند. در جلسه بنده حقیر موضوع آمدن آقای علوی به گراش و اهداف مهمی که دارند بیان نمودم. همگی حرفهای تایید نمودند مخصوصاً مرحوم حاج کریم کریمیان در این جلسه حاج رضا سنمار ( خدا رحمتش کند) متقبل شدند منزلشان برای سکونت آقای علوی در اختیار بگذارند و از ایشان پذیرایی نماید. «محل فعلی دفتر امام جمعه محترم» حالا با خیال راحت میتوانست در آگاه سازی جوانان و نوجوانان فعالیت نماید. لذا با برادران انقلابی و فرهنگیان روزها در مسجد علی بن ابیطالب برای دانشآموزان کلاس آموزش قرآن و اصول عقاید دایر بود و شبها نیز در مسجد امام رضا (ع) (مسجد بازار) آقای علوی برنامه سخنرانی داشتند.
ایشان هر شب یکی از برادران در موضوعهای مختلف کنفرانس داشتند. بعنوان مثال یک شب بنده حقیر کنفرانس داشتم موضوع ( ابوذر غفاری در زبذه) یک شب اقای وخشوری در موضوع دیگری، یک شب مرحوم دکتر شیبانی که آن روز دانشجو بودند. موضوع قرآن کنفرانس داشتند. سپس اقای علوی برنامه بحث و سخنرانی داشتند. استقبال جوانان و نوجوانان بسیار بود بطوری که حیاط مسجد مملو از جمعیت میشد. مدت یک ماه این برنامه ادامه داشت.
منتشر شده در شماره ۱۶ صحبتنو ویژه گراش
۴- رشوه به رانندههای اتوبوس
ابوالحسن محمودی: اواخر ماه رجب یا اوایل ماه شعبان پارسال بود که برای تهیه این گزارش[لینک] و پیدا کردن سر نخ این که بالاخره کاست “یا مهدی ادرکنی” از کجا آمده، مجبور بودم با او صحبت کنم. فکر می کردم او بداند. این شد که با هزار زحمت و منت توانستم شماره اش را گیر بیاورم. همین که گفتم از گراشم حرفم را قطع کرد و از آقا عباس و مرحوم سید حبیب گفت. یک جای حرفش را خیلی حال کردم. تقریباً صحبت مان حول کاست گل انداخته بود که گفت: “توی اتوبوس های قبل انقلاب راننده ها همش آهنگ های عهدیه و مرضیه می گذاشتند. من هم همیشه به این ها سیگار می دادم تا آهنگ ها را قطع کنند”. عین بقیه آخوند ها بود. حالا کسی که زمانی شب ها تک و تنها توی مسجد امام رضا گراش می خوابید، شده کاندیدای وزارت اطلاعات.
Omid
۲۴ مرداد ۱۳۹۲
بلند کردن و بردن آنتن روی کلات در زمان نمایندگی رو مردم گراش از یاد نبردن.
محسن
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
جالب بود
تشکر
فضول باشی
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
خوب دیگه ایشون احتمال داره وزیر اطلاعات بشه حالا هرکی یادخاطرات گذشته میفته وخودشو به ایشون میچسپونه تاشایدازاین اب ….ماهی صید شود.
محمد خواجهپور
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
البته این خاطرات سالهای گذشته منتشر شده و اکنون بازنشر شده است.
منصور
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
خیت شدی فضول باشی