هفتبرکه – مسعود غفوری: خطرات استفاده از ترقه، گلوله، مواد انفجاری و حوادثی که پیش میآورند، همیشه بخشی از اخبار بوده است؛ اما در سالهای اخیر، یک روند جدید هم دربارهی این موضوع شکل گرفته است: زشتانگاری و ناهنجار خواندن صدای شلیک تفنگ و ترقهی عروسیها بخصوص در ساعات نیمهشب.
در چند سال اخیر، بخشی از شکایتهای شهروندان که برای هفتبرکه و دیگر رسانهها ارسال میشود و یا در شبکههای اجتماعی مطرح میشود، مربوط به آزاردهنده بودن صدای تفنگ و ترقه در مراسم عروسی است. جستجوی سادهی کلمه «ترقه» در سایت هفتبرکه نشان میدهد (اینجا) از شهروندان تا کادر درمان، از مسئولین انتظامی تا دادستان گراش، به این ناهنجاری واکنشهای زیادی نشان دادهاند.
آخر هفتهها که شب آخر عروسیها و نوبت «دَما جا بُرده» میشود، حتما در یک یا چند گروه، افرادی صدای اعتراضشان را بلند میکنند و حتی در مواردی به بدگویی و نفرین هم رو میآورند. بعید است کسی فیلم یا تصویری از تیر و ترقه در عروسی را به صورت عمومی منتشر کند و مورد اعتراض خیل عظیمی از مخاطبان قرار نگیرد.
جامعه یک پیچ خودتنظیمی دارد به نام عرف، که بر خلاف آنچه که مراجع رسمی و اداری تصویر میکنند، نه بر اساس قوانین روی کاغذ، بلکه بر اساس توافقهای نانوشتهای از باید و نبایدها در خودآگاه اجتماعی شکل میگیرد. به نظر میرسد آرامآرام جامعه در مورد زشتانگاری و ناهنجار بودن استفاده از تفنگ و ترقه در ساعات نیمهشب به توافق میرسد. بخصوص اینکه ساعت برگزاری مراسم پذیرایی نیز آرامآرام به اواخر شب منتقل شده است و باعث شده است مزاحمت ایجادشده با صداهای شلیکها و انفجارها، بیشتر به چشم و گوش بیاید و اعتراضها شدیدتر شود.
البته هنوز هم هستند کسانی که برای نمایش یا به دلیل علاقه به سنت، تیراندازی با تفنگ شکاری، نورافشانی و ترقهپرانی را یکی از بخشهای اصلی مراسم عروسی میدانند، اما خود این افراد هم میدانند با واکنش منفی بخشی از جامعه روبهرو خواهند شد. در مقابل، چیزی که در جهت تثبیت این عرف جدید است، وجود افرادی است که با افتخار از لغو مراسم تیراندازی و ترقهپرانی برای احترام به حقوق همشهریانشان صحبت میکنند.
آیین محل تلاقی و نزاع است. آیینهای اجتماعی همانقدر که در بند سنت هستند، عرصهی کشمکش نیروهای جدید (با یکدیگر و با سنت) هم هستند. همه میدانند که یک مراسم عروسی سنتی، فقط تا حدی به طور دقیق «سنتی» است، و بخش زیادی از آن با ابزار و روندهای مدرنتر آمیخته شده است. این تغییرات را در جاهای مختلف میتوان مشاهده کرد. مثلا احتمالا چند دهه قبل، بزرگترها ترجیح میدادند مراسم عروسی در خانهی خودشان یا همسایه و آشنایان برگزار شود و از رفتن به تالار عروسی ابا داشتند؛ اما امروزه این مساله کاملا پذیرفته شده است. در گذشته تعداد شبهای عروسی باید حداقل سه شب میبود، ولی امروزه از تعداد شبها کاسته شده است. علاوه بر این، ساعت برگزاری مراسم هم خیلی عوض شده و مدام عقبتر رفته است.
یکی دیگر از تغییرات عمده، در پذیرایی عروسیها اتفاق افتاده است. در گذشته، کباب ماستی گراشی پذیرایی اصلی و همیشگی عروسیها بود، اما امروز به خاطر قیمت گران، در بسیاری از موارد، جایش را به پذیرایی شام داده است. یک تغییر جالب هم در مراسم «ننهبئینی» ایجاد شده است: در حالی که گروههایی از فعالان اجتماعی سعی داشتند کباب را به دلیل هزینه زیاد از عروسیها حذف کنند، به طور غیر مستقیم مراسم «ننهبئینی» به خاطر کمجمعیتتر و خصوصیتر بودنش، مفصلتر و معمولا با پذیرایی کباب همراه شده است!
همین مثال به خوبی نشان میدهد عرف جامعه چیزی نیست که با دستور و توصیهی این و آن تغییر کند؛ بلکه نتیجهی برهمکنش عوامل بسیار زیاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی بهداشتی است. آیا کسی فکرش را میکرد که در کمتر از چند سال، مراسم ختم در گراش، از هفت شب و روز به تنها چهار ساعت در دو شب برسد؟ در مورد تیر و ترقه هم با این که توصیههای مراجع رسمی و حتی تهدید مراجع قضایی میتواند تاثیرگذاری داشته باشد، در نهایت این خود جامعه است که در مورد چگونگی تغییرش تصمیم میگیرد.
با تمام این تغییرات در آیینها و عروسیها، آیا خیلی عجیب است اگر تیراندازی با تفنگ شکاری و ترقهپرانی هم شامل تغییر شود؟ بالاخره حضور تفنگداران در کنار عروس و تیراندازی آنها در گذشتههای دور دلیلی داشته است، اما آیا این دلیل امروزه هم پابرجاست؟
و در نهایت، آیا دوران تیر و تفنگ در عروسیها به سر آمده است؟ شاید هنوز حتی برای پرسیدن این سوال زود باشد، چه برسد به جواب دادنش. ما خبرنگاران وظیفه داریم واکنشها را مشاهده، تغییرات را ثبت، و روندها را مرور کنیم. شاید چند سال یا دههی بعد، جواب این سوال مشخصتر شده باشد.