هفتبرکه – سمیه کشوری: یک سهشنبهی دیگر و معرفی یک کتاب کودک و نوجوان دیگر با هشتگ #کمدکودک. از بزرگترها دعوت میکنیم که این ستون را برای کودکان و نوجوانان بخوانند و در صورتی که دوست داشتند، کتابها را برایشان تهیه کنند.
🐧 بریم ماجراجویی؟
تا حالا شده دلت بخواد مثل یه پرنده یا بادکنک، سفر کنی و بری و سر از جاهای عجیب و غریب دربیاری؟ خب، اگه این فکر به سرت زده، باید بدونی که دو تا دوست کوچولو به اسم هاگی و چوبی دقیقاً همچین داستانی رو تجربه کردن!
کتاب «از کولهپشتی تا قطب جنوب» ما رو با خودش به سفری عجیب و خندهدار میبره. این کتاب رو نوید خداوندی به فارسی ترجمه کرده و حالا تو میتونی راحت بخونیش و لذت ببری!
هاگی کیه؟ چوبی چیه؟
هاگی عروسک نرم و آبیه ولی کمی بداخلاقه. چوبی هم، خب، یک تکه چوبه! ولی اینقدر مهربونه که نگو. پس کافیه بهش لبخند بزنی تا بشه یک دوست واقعی! این دوتا اسباببازی مال پسری به اسم ریس هستن که توی کولهپشتی همه جا همراهش بودن.
دوچرخهی ریس بود که ماجرا رو شروع کرد… یک روز مثل بقیهی روزها، ریس داشت با دوچرخهاش میرفت. اما وای! یهو از روی دستانداز پرید و چون زیپ کولهپشتیاش باز بود، هاگی و چوبی پرت شدن بیرون! و درست از همینجا، داستان پرهیجان و بامزهی اونها شروع میشه…
ماجرا از کجا تا کجا؟
هاگی و چوبی اول توی خیابون افتادن. بعد، همینطور که اتفاق پشت اتفاق میاُفتاد، سر از جاهای عجیب و جالب درآوردن. مثلاً یکبار کنار ساحل بودن، یه بار وسط پارک، یه بار توی سبد خرید، یه بار سوار کشتی شدن و… بله! حتی آخرش هم رفتن تا قطب جنوب!
هاگی و چوبی خودشون همه چیز رو یادداشت کردن. چون هاگی و چوبی کلی خاطره دارن که نمیخواستن فراموش بشن. پس توی یه دفتر کوچیک خاطراتشون رو نوشتن. حالا تو با خوندن این کتاب میتونی ماجرای اون سفرها رو از زبون خودشون بخونی!
البته هاگی و چوبی اولش ناراحت بودن که از ریس جدا شدن. ولی بعد دیدن که سفر کردن، دوستای جدید پیدا کردن، چیزای تازه دیدن و حسابی خوش گذروندن. تازه! وقتی برگشتن پیش ریس، کلی حرف برای گفتن داشتن.
کتابی برای همهی بچههای کنجکاو!
این کتاب مخصوص توئه اگه: عاشق داستانهای پرماجرا هستی، یا دوست داری سفر کنی و دنیا رو ببینی یا حتی اگه گاهی یه کم از تنهایی یا تغییر میترسی.
چون این کتاب بهت یاد میده که: «بعضی وقتها بهترین اتفاقها، پشت درِ چیزایِ تازه پنهونه.»
و مهمتر از همه اینکه «اگه تو و دوستت مثل همدیگه فکر نمیکنید اصلاً ترسناک نیست و حتی میتونه چیز باحالی باشه.»
تصویرهای بامزه
تصویرگر کتاب، آقای دیوید اسپنسر، با کلی رنگ و شکلهای خندهدار، کمک کرده تا داستان جذابتر بشه. چهرهی هاگی وقتی توی سطل آشغال میافته یا قیافهی چوبی وقتی روی یخ سر میخوره، واقعاً خندهداره!
نویسندهی داستان کیه؟
درو دِیوالت نویسندهی کتابهای معروفیه که یکیش همینه که داری میخونی. این نویسنده فیلمسازی هم میکنه.
به نظرت چرا باید این کتاب رو بخونیم؟
چون کوتاه و سرگرمکنندهست.
چون از زبان خودِ اسباببازیها نوشته شده!
چون باعث میشه بدونی همه مثل هم فکر نمیکنن.
چون یادت میندازه گاهی چیزهای غیرمنتظره، میتونن خیلی هیجانانگیز باشن!
چون تو رو یاد کارتون «داستان اسباببازی» میندازه!
یه سؤال برای تو!
فکر کن روزی یکی از اسباببازیهات بیفته تو خیابون و گم بشه. به نظرت اون چه ماجراجوییهایی ممکنه تجربه کنه؟ شاید وقتی این کتاب رو بخونی، تو هم وسوسه بشی و دفترچهات رو برداری و از ماجراجویی خودت و وسیلههات داستان بنویسی! چه باحال!
دلت رو به دریا بزن!
میخوام بگم کتاب «از کولهپشتی تا قطب جنوب» فقط یک داستان ساده دربارهی دو تا اسباببازی نیست. بلکه یادآوری شیرینیه که با زمزمه درِ گوشات میگه: «زندگی پر از دستاندازه. ولی پشت هر دستانداز، یک ماجرا منتظر ماست!»
پس اگه دنبال کتابی بامزه، پر از سفر، خنده، تصویر و یک ذره فکر کردن هستی، این کتابو از دست نده!