هفت‌برکه – حسن تقی‌زاده: «آن مرد آمد. آن مرد رفت. آن مرد در باران آمد. آن مرد با اسب آمد.» اولین بار در کلاس اول این کلمات و جملات را یاد گرفتیم و در بقیه‌ی زندگی هم این جملات را مدام تکرار می‌کنیم. جمله‌بندی یکی است، فقط جای بعضی از کلمات عوض شده است. همه‌اش رفت و آمد است. «آن محله برق رفت. آن محله برق آمد…»

حالا اگر محله ناساگ برق رفت، خیالی نیست. ولی آخر برق محله‌ی «برق روز» را هم کسی می‌تواند قطع کند؟ آقا، اسم این محله با کلمه برق عجین شده است!

البته قطعی برق چیز جدیدی نیست و ما دهه پنجاهی‌ها بسیار خاطره داریم با آن. خوشبختانه موقتی هم هست، یعنی فقط از آخر تابستان تا اول پاییز سال بعد اتفاق می‌افتد. آن هم گاهی چند ساعت برق می‌رود و خوشبختانه برمی‌گردد. اما چیزی که دائمی است و منظم و مرتب و هیچوقت هم قطعی ندارد، و به قول ما گراشی‌ها «پره شه پس ناچه» (مو لای درزش نمی‌رود) حضور متصدیان و قاریان کنتور برق است که هر ماه بدون کوچکترین تاخیر، درِ خانه‌ی شما را می‌زنند.

و ساعتی بعد، شما باید بهای بی‌مصرفی برقتان را بپردازید. واکنش اکثر ما هنگام خواندن پیامک قبض برق به یک شکل است: اول هیکل ما برای لحظاتی تبدیل به یک علامت تعجب می‌شود. ابروها گره می‌خورد. آهی از نهادمان برمی‌آید و غرولندکنان می‌گوییم: «مگه چه خبره!»

اما به عبارتی، خر خسته و صاحب ناراضی! از نظر ما بهای برق زیاد است. ولی از طرفی دیگر، مدیران و مهندسان برق هم ناراضی‌اند! آنها می‌گویند ما نصف هزینه برق را سوبسید می‌دهیم! البته من تا چند وقت پیش فرق بین سوبسید و سمبوسه را نمی‌دانستم.

نقل است از یک کتاب که عالمی نزد عالم‌تری رفت و گفت: ای پیر خردمند، سوبسیت چیست؟ عالم‌تر گفت: «اولا که سوبسیت نه، سوبسید. با این که نامش نامانوس و نامحرم است، لکن ذات آن ممد حیات است و مفرح ذات و آرامش مزاج و چند چیز دیگر. همو نشانگر کرامات یک دولت کریمه است.» عالم گفت: «من نفهمیدم.» عالم‌تر ادامه داد: «به سوپرمارکت شو و یک عدد آب معدنی کوچک بستان. سپس به پمپ بنزین برو و یک لیتر بنزین بستان. خواهی دانست.»

باری، همشهریان گرامی، وسواس و غرولند و ناسپاسی از حرمان برق ما را به جایی نمی‌رساند. بیایید این بی‌برقیِ نکبت را به یک فرصت تبدیل کنیم. اینجا چند پیشنهاد را برای بهبود زندگی و اقتصاد و سلامتی در نبودِ برق خدمتتان ارائه می‌کنم.

با توجه به این که استفاده از انرژی پاک در کل جهان نقل هر مجلس شده است، پس پیش به سوی زندگی بهتر با ستون باری اگر. این شما و این مصاحبه خبرنگار ویژه باری اگر با استاد بزرگ و کارشناس ارشد شرایط بحران:

خبرنگار: شما فرمودید که کسانی که قصد درست کردن نیمرو و املت دارند، قابلمه‌ها را در معرض آفتاب در حیاط بگذارند؟

کارشناس: بله. کاملا درست است. خانم خانه بهتر است قبل از دیدن آخرین قسمت سریالش، قابلمه را با محتویاتش در آفتاب بگذارد و انشالله بعد از اتمام سریال، آن را بردارد.

خبرنگار: خب، این چه ربطی به مصرف برق دارد؟ در آشپزخانه که از گاز استفاده می‌شود!

کارشناس: شما مو می‌بینی و من پیچش مو. در این منطقه، با این گرما و حرارت، اگر برق نباشد، محیط خانه مثل سونا گرم می‌شود. اگر در آشپزخانه هم گاز روشن باشد، محیط خانه چند درجه گرم‌تر می‌شود و ممکن است به جای املت، اهل خانه نیم‌پز و یا آب‌پز شوند.

خبرنگار: شما در ادامه گفته بودید که بی‌برقی یک توفیق اجباری برای ورزش کردن است.

کارشناس: بله. بله. مخصوصا برای آنها که اضافه‌وزن در بخش‌هایی مانند ساق دست یا بازو دارند، و چندین و چند مدل دمبل در زیرزمین خانه و یک تردمیل در طبقه بالای خانه‌شان خاک می‌خورد، این فرصت خوبی است. آقایان و خانم‌ها می‌توانند با چرخاندن بادزن به صورت حرکات منظم، عضلات دستشان را تقویت کنند و چربی‌های آن بخش را بسوزانند. ما محاسبه کرده‌ایم که در یک ساعت و نیمی که برق می‌رود، با باد زدن با بادزن حدود ۴ هزار، با مُشَب ۵۵۰۰، با تکه کارتن ۶۷۰۰ و با سُپ ۱۱ هزار و ۲۰۰ کالری سوزانده می‌شود. البته بخشی از آن هم به خاطر تخلیه بار روانی با ناسزا دادن است، ولی به هر حال بادزن هم بی‌تاثیر نیست.

خبرنگار: ولی آیا این برای مجالس بزرگ‌تر مثل عروسی‌ها هم راه حل جامعی است؟

کارشناس: بله. ما در تحقیقاتمان به وجود یک عنصر مهم در فرهنگ گراش رسیده‌ایم به اسم «سُپ». یک نفر وسط مجلس می‌ایستد و با سپ همه را باد می‌زند.

خبرنگار: استاد، به عنوان آخرین سوال. خیلی‌ها با نظر شما در مورد فرصت‌های بی‌برقی موافق نیستند. آنها مدعی هستند که شما نگاهی به عمق فاجعه ندارید. رفت و آمد برق باعث می‌شود موتور کولر گازی و کمپرسور یخچال و خیلی وسایل دیگر بسوزد. خب عموجان، کولر گازی‌ای که خریده بودیم ۳ و ۲۰۰، حالا باید ۱۱ و ۲۰۰ بدهیم برای موتور خالی‌اش!

کارشناس: اتفاقا مهم این است که در این شرایط سخت، نگاهی جدید به زندگی داشت و آن را حس کرد. حس زندگی با بی‌برقی! باید به درجه‌ای از عرفان برسید که بگویید: خب، موتور کولر سوخت که سوخت! اگر فحش بدهیم، موتور درست می‌شود؟ آن وقت است که آرام می‌گیرید. در غیر این صورت، تنها راه این است که عصبی بشوید، استرس بگیرید، سکته ناقص کنید و موتور خودتان هم بسوزد. آن وقت مجبور می‌شوید نه تنها کولر، که حتی خانه را همراه با وسایل و کولر بدون موتورش بفروشید تا خرج دوا و درمانتان کنید.

خبرنگار: پس نتیجه می‌گیریم که مسئولان به فکر درجات عرفان ما هم هستند.

کارشناس: بله، این والاترین موهبت بی‌برقی است.

خبرنگار: توصیه‌ی دیگری برای شهروندان ندارید؟

کارشناس: نه.

14040302 Bari Agar Bargh