هفتبرکه: با رونمایی از سه کتاب تازه راشد انصاری در گراش، تا امروز ۲۸ کتاب از مجموعه طنز تا پژوهشهای ادبی در کارنامهی این طنزنویس پرکار ثبت شده است.
به گزارش هفتبرکه، پنجشنبهشب، ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ در برنامهی «روی خط کتاب» از سه کتاب راشد انصاری، طنزپرداز و نویسندهی دیدهبانی و ساکن بندرعباس، معروف به خالوراشد، با عنوانهای «برادرانههای شاعرانه» «دیوان متفرقه» و «جهانِ طنز» رونمایی شد. مهمانانی از شهرهای مختلف جنوب ایران در این برنامه حضور داشتند و راشد در صحبتهایی، ثروت اصلی خودش را همین دوستان و مردم دانست.
پس از تاخیر نزدیک به یکساعتهی این برنامهی فرهنگی و گرد آمدن دوستان و دوستدارانِ راشد انصاری در سالن اجتماعات آبشار اندیشه، برنامه با قرائت آیاتی از قرآن و پخش سرود ملی شروع شد. در ابتدا مجری برنامه، مسعود غفوری، گفت: «ما اینجا جمع شدهایم تا تولد چنددهمین کتاب راشد انصاری را بزرگ بداریم و امیدواریم تولد کتابهایش به چندصدمین هم برسد.» او سپس فضای برنامه را به سمت طنز برد و برای برنامهای که محوریت آن راشد انصاری و طنز او است، این موضوع قابل پیشبینی بود.
سپس عبدالله صلاحی، مدیر بنیاد کهن پارسیان جنوب، در سخنان کوتاهی پس از خوشامد به مهمانان از منطقهی جنوب مرکزی ایران گفت: «از شیراز، بندرعباس، بیرم، قشم، لار، لامرد، کوره، گلهدار، مُهر، قلات، پارسیان، چاورز، اوز، بستک، گلار و قلات دوستانی آمدهاند. از همگی که از راههای دور و دراز آمدهاند تشکر میکنم و باعث و بانی آن هم خالو راشد انصاری شد و باعث شد جلسهی خوب و مفرحی داشته باشیم. تعریفها از خالو راشد را دیگر دوستان خواهند کرد.»
معرفی کتابهای راشد انصاری از زبان محمد خواجهپور
در بخش «خالو و ۲۸ بچهاش» محمد خواجهپور، مدیر رسانههای هفتبرکه، و از دوستان قدیم راشد انصاری که به گفتهی خالو دوستیشان به «دوران پارینهسنگی میرسد» به معرفی کتابهای او پرداخت و ۲۸ کتاب منتشرشده از راشد را یک به یک مرور کرد. خواجهپور در ابتدا گفت: «شوخی کردن با طنزپردازها کار خطرناکی است و مثل خنثی کردن بمب است. راشد بیش از هر چیز با طنزپردازی شناخته میشود اما روزنامهنگار هم است و در این شغل بازنشسته شده است. الان در حوزهی پژوهش طنز بیشتر کار میکند و تدریس و شعرهای جدی خوبی هم دارد. جای شعرهای محلی او که به زبان اشمی سروده و طرفداران خاص خودش را دارد، در بین کتابهایش خالی است.»
خواجهپور سپس بخشی از زندگینامه و کارهای او را مرور کرد و ادامه داد: «یکی از کارهای ماندگار او ستوننویسی طنز در مطبوعات است و به سبک طنزنویسان نامهای مستعار زیادی دارد مانند فیل عینکی، کوسه جنوب، ادیب جنوب؛ اما بیش از هر چیز به نام خالو راشد شناخته شده است. در کنار ستوننویسی روزنامه در ندای هرمزگان تقریبا در همهی نشریات مطرح طنز نوشته است و نه تنها در منطقهی ما، بلکه در سطح کشوری هم یک چهرهی شناختهشده در حوزهی طنز است.»
خالو راشد ۳۷ بار برندهی جوایز از جشنوارههای مختلف شده است. اولین کتاب او با نام «دغدغههای بیخیالی» با مقدمهی محمد خواجهپور در سال ۱۳۷۹ منتشر شد و در چاپ نخست، تنها هفتصد تومان قیمت داشته است. کتاب «لطفا میخ نشوید» با طرح جلد از محمد خواجهپور در سال ۱۳۸۳ سومین کتاب راشد است. خواجهپور در بخشی از صحبتهایش گفت: «یکی از ویژگیهای راشد این است که با طنزپردازانی که زنده هستند کاملا ارتباط میگیرد و به نظر من روش یادگیری او یک روش سنتی و استاد-شاگردی است. شاید مثلا خیلی تاکیدی روی تحصیلات آکادمیک نداشته باشد ولی تاکید او در این حوزه از آدمهای دیگر خیلی یاد گرفته و به سطحی رسیده است که بتوانیم ما الان از او یاد بگیریم.»
خواجهپور در معرفی کتابهای «طنزِ جهان» از راشد هم گفت: «یکی از رکوردهای راشد این است که مترجم نیست اما کتابهای ترجمه منتشر کرده است و تا الان پنج تا کتاب ترجمه دارد.»
دیگر کتابهای راشد با عنوان «این مرد مشکوک» (۱۳۸۲) ، «پشت پرده» (۱۳۸۴) ، «طنز اینه= طنز اینه!» (۱۳۸۷) ، «پشت خنده پنهانم» (۱۳۹۳) ، «لبخند موزون» (۱۳۹۴) ، «طنزهای انثاری» (۱۳۹۵) ، «از افاضات شیخ انصاری» (۱۳۹۵) ، «خالوبندی» (۱۳۹۶) ، «دَرهم» (۱۳۹۶) ، «مرباعیات خالو» (۱۳۹۶) ، «پُزناله» (۱۳۹۷) ، «خالوکوبی» (۱۳۹۷) ، «طنزِ جهان – جلد اول» (۱۳۹۸) ، «طنز روستا» (۱۳۹۸) ، «سالاد لبخند» (۱۳۹۹) ، «دیوان زالاس: گردآوری اشعار سید محمد اجتهادی» (۱۴۰۰) ، «برادرانهها» (۱۴۰۰) ، «منثوریات» (۱۴۰۱) ، «طنزِ جهانی- جلد دوم» (۱۴۰۲) ، «سپریات» (۱۴۰۲) ، «لبقند» (۱۴۰۲) ، «دیوان متفرقه» (۱۴۰۳) ، «جهانِ طنز- جلد اول، جلد دوم، جلد سوم» (۱۴۰۳) ، «برادرانههای شاعرانه» (۱۴۰۳) را محمد خواجهپور با پرداختن به ویژگی خاص هر یک معرفی کرد.
خواجهپور سپس در تحلیلی روی یک نمودار، رشد کمّی انتشار کتابهای راشد انصاری را از سال ۱۳۷۹ توضیح داد که از اوایل دههی نود رشد صعودی و در سال ۱۴۰۳ بالاترین رشد را داشته است و پیشبینی انتشار کتابهای او برای سال ۱۴۰۴ نیز صعودی بود.
شعرخوانی مفتوحی به زبان لاری
در بخش «شعرخوانی به زبان لاری» که عبدالرضا مفتوحی شاعر لاری آن را گشود، او اشعاری برای راشد انصاری خواند. او با گویش لاری سخن گفت و از بزرگان شعر لار مانند خلیل روئینا و منصور پدرام هم یاد کرد. او شعری خواند که در سال ۱۳۸۶ در نکوداشت راشد انصاری سروده بود. او گفت: «لبخند زدی چنان گل یاس شدی / مانند چکی که میشود پاس شدی / این شد که شما یک شبه در هرمزگان / خالوی تمام بندرعباس شدی».
او اشعاری از دیگر شعرای لاری که برای راشد انصاری سروده بودند هم خواند. مفتوحی شعری که در جلسه سروده بود را با الهام از موهای سفید راشد انصاری خواند و گفت: «خونگرمتر از زغال منقل راشد / گیسوش سفیدتر ز مَلمَل راشد / با گریه درختها به او میگفتند / کمتر بنما جفا به جنگل راشد» که با استقبال مهمانان برنامه تشویق شد.
معرفی راشد انصاری از زبان چهار استاد ادبیات
احمد حبیبی: «که راشد شیخ ما شوریده باشد»
احمد حبیبی، پژوهشگر و نویسنده از بستک، سخنانش را دربارهی راشد انصاری اینطور شروع کرد: «شاعر گفت: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز / تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی» او سپس به مهمانان خوشآمد گفت و افزود: «باعث افتخار ما است که آثار راشد انصاری به ظهور رسیده است و بزرگان طنزپرداز ایشان را قبول دارند و بر کتابهای ایشان مقدمه نوشتهاند.» او در خاطرهای کوتاه گفت: «اوایل که او در مطبوعات ندای هرمزگان طنز مینوشت. فرد دیگری هم بود به نام راشد انصاری که جوان بود. میخواست برود جایی برای خواستگاری و از من خواست بگویم هر جا رفتیم بگوید آن نوشتهها مال او است. همین کار را هم کردیم و ازدواج سر گرفت و خوب هم شد!»
استاد حبیبی سپس شعری سرودهی خودش در مدح راشد انصاری خواند که اینگونه شروع شد: «حکایت گویم از شعر و ز شاعر / که در دُرّ دَری استاد و ماهر / بیانش خوب و شیرین و شررخیز / که گویی از سپاهان است و تبریز / کلامش جد و هم طناز باشد / پر از تمثیل و اهل راز باشد / به شعر طنز دارای مقام است / پسند خاطر هم خاص و عام است / کتاب و گفتهاش چون قند و پند است / درربار و نکاتش پر ز قند است / ز بندر تا به لارستان دیرین / ندیدم همچو طنزی نغز و شیرین / به شیرینی چو خرمای خنیزی/ که باب خوردن و دفع مریضی» او در بخشی از این شعر اشعار راشد را به شعرهای باقر فداغی شاعر پرآوازهی فداغی تشبیه کرد و در پایان شعرش گفت: «خداوندا بده بر راشد ما / بیانی همچو سعدی یا که نیما».
احمد اکبرپور: طنز راشد رواج دموکراسی است
احمد اکبرپور اهل چاهورز که این سالها در شیراز ساکن است، مهمان بعدی برنامه بود. او طنزپرداز و نویسندهی مطرح کشوری در حوزهی کودک و نوجوان است. اکبرپور گفت: «هر کسی به هر حال دوران کودکی داشته و کودک درون خالو هم خیلی فعال است. هر وقت میگویم طنز یعنی خالو و هر وقت میگویم خالو یعنی طنز. اگر دارم در مورد طنز صحبت میکنم یعنی دارم در مورد خالو صحبت میکنم.»
او با یک پرسش بنیادی صحبتهایش را شروع کرد و پرسید: «طنز کارش چیست؟» و تعدادی از مهمانان تعریف خودشان را از طنز گفتند. او سپس به تشریح ارتباط بین سلامت یک جامعه و سطح رواج طنز در آنجا پرداخت و راه رواج دموکراسی را رواج طنز در میان اقشار مختلف جامعه دانست: «طنز مشکلات جامعه را به زبان امروزیتری میخواهد بگوید. این تکه تمام طنز نیست بلکه بخشی از کارکرد طنز است. فرض محالی را در نظر بگیریم؛ اگر این مشکلات از بین برود، یعنی طنز از بین میرود؟ اگر تلخی نباشد آیا طنز نداریم؟ آنقدر این تاریخِ کثیف و تلخ و عوضی ذهن ما را از طنز عوض کرده است که همهاش به گرفتاری فکر کردهایم. اگر هیچ مشکلاتی نباشد یعنی طنز تعطیل است؟»
احمد اکبرپور اضافه کرد: «انتقاد کردن تنها بخشی از طنز است، نه کل تعریف و کارکرد طنز. اینطوری حقیر کردن طنز است. اینطوری که اگر اقتصاد درست بشود و حاکم درست و حسابی داشته باشیم، دیگر نیازی به طنز نیست. این تعریف شما در واقع بخشی از کارکرد طنز است. تعاریف در طنز جابهجا شده است. ما تاریخ تاریکی در بیشتر موارد داشتهایم و این تعاریف اشتباه برای ما آمده است، اما شما گول آن را نخورید. میخواهم بگویم کار خالو راشد فراتر از این است. در طول تاریخ نتوانستهایم با حاکمان گفتگو داشته باشیم. چرا طنز همهاش به سمت بالا برود؟ اعتقاد داریم اگر بین همه طنز حاکم باشد، اعجاز میکند، از این منظر که تنها چیزی که بدون پیچیدگی فاصلهها را از بین میبرد طنز است. مثلا به محض اینکه مادری با بچهاش سر شوخی دارد، یعنی آن وحشت پدر و مادرهای قدیمی از بین میرود. طنز را از حاکم و محکوم برداریم و در خود جامعه این طنز لازم است و کاری که خالو میکند همین است و اگر از سطح پایین جامعه شروع کنیم و دموکراسی از طبقات پایین حاکم شود، جامعه درست میشود. اگر رابطه با طنز درست نشود کار شما درست پیش نمیرود. رابطهی طول تاریخ حاکم و محکوم را ول کنید. ما با پایین جامعه کار داریم. تنها چیزی که میتواند حملهور کند، طنز است و آن فاصله بین حاکم و محکوم خود به خود از بین میرود.» او سپس مثالهایی از کشورهای دیکتاتوریزده و آزاد زد و گفت: «هر جا پای طنز وسط است به دموکراسی نزدیکتریم و هر جا پای دیکتاتوری است همش حالت تَعبُدی است.»
او سپس کار بزرگ خالو راشد را رواج مردمسالاری در طبقات پایین جامعه توصیف کرد و گفت: «کار مهم خالو، رواج دموکراسی در طبقات پایین با استفاده از طنز است و هر وقت میگوییم طنز یعنی همین. بسیار مهم است که بخشی از طنز انتقادی باشد اما اینها اشعاری است که از بین خواهد رفت. طنز اجتماعی تنها بخشی از طنز است و کل آن نیست. ارتباطی که خالو با این اقشار دارد نماد طنز است و ندیدهام خالو جایی برود و بگوید من بالاترم. این رفتار اجتماعیِ خالو، دموکراتیک است. برخی دو تا کتاب که چاپ میکنند، کس دیگری میشوند. خالو غیر از کتابش با رفتارش دموکراسی را نشان داده. خود این کار نماد دموکراسی است و خالو این فاصله را با جامعه نگرفته است و هیچ وقت خودش را از طبقات جدا نکرده است. هر وقت قشر پایین ساخته شود محال است دیکتاتور درست شود. فرهنگ که عوض شود خود به خود جامعه مطالبهگر میشود و طنز نجاتدهندهی تمام روابط ما است. کارایی طنز فقط بیان مشکلات نیست. روابط خودمان هم است یعنی بتوانیم با همه خودمان را حملهور کنیم و اینها همه جادوی طنز است.»
مسعود غفوری سپس متنی از حسن تقیزاده، رماننویس گراشی، را که برای راشد انصاری نوشته بود به نمایندگی از او خواند. در بخشی از این متن تقیزاده نوشته بود: «همه میخواهند خالو راشد را مال خودشان کنند […] چرا ما گراشیها نگوییم مال ماست؟ اصلا راشد در گراش بزرگ شده. فلذا من حسن تقیزاده، رماننویس این شهر از همین جا و همین تریبون خواستار کاندیداتوری این شاعر بزرگ برای شهروندی افتخاری گراش هستم. ما باید تا تنور داغ است در این روز شهروندی خالو راشد را از آن خودمان کنیم تا رقبای بندری، فداغی، لارستانی، دیدهبانی و چند ولایت دیگر حساب کار خودشان را بکنند.»
برادران طاهری و فریدوننژاد و اشعاری در مدح راشد انصاری
محمدرفیع طاهری، نویسندهی اهل گلهدار از شهرستان مُهر، سخنران بعدی بود و اشعاری در مدح خالو راشد خواند. در یکی از اشعارش او خواند: «سال هزار و سیصد و پنجاه دیدهبان / روشن نمود دیدهی با ندیدهای / پوشید رخت نو و نو کرد روزگار / در راستای آمدن نو رسیدهای / گل از گلش شکفت و به لبخند کودکش گلخندههای دم به دم ریز ریز کرد / پیرانه سر جوان شد و جانش جوانه زد / با پای کودکانهی او جست و خیز کرد / نامیدنش راشد انصاری آن پسر / لبریز از نوید هنر گشت جان او تا بشکفد به باغ هنر غنچهی لبش / ده سال رفت از پی هم با مشام او»
در دوبیتی دیگری او خواند: «ما خاک و خُل خانهتکانی داریم / مهمان بزرگ دیدهبانی داریم / تا بوسهی رایگان بگیریم از او / یک جنگل ریش طالبانی داریم» و اشعار او با تشویق مهمانان روبرو شد.
برادر محمدرفیع، احمد طاهری، نیز شاعر بعدی بود که در مدح راشد شعری خواند. در بخشی از شعر بلندش او گفت: «بیشتر اندوه دارد هر کسی داناتر است / گونههای دانش از خون دل دانا تَر است / در گلویش استخوان در چشمهایش نیش خار / بر لبانش زخم کاری بر زبانش نشتر است».
محمدصادق فریدوننژاد، نویسنده و پژوهشگر از مُهر و گلهدار، سخنران بعدی بود که شعرش را در مدح خالو راشد خواند. بخشی از شعرش اینطور بود: «الا خالو که خوب و نازنینی / به شیرینی شبیه انگبینی / چه گویم وصفت ای آکنده از مهر / که هم خوشمشربی هم دلنشینی / تمام شاعران انگشترند و / تو در این جمع مانند نگینی / تویی استاد شعر و طنزپرداز/ که با طنزت شگفتیآفرینی».
راشد انصاری: ثروت من شما هستید
سپس نوبت راشد انصاری شد. او سخنرانی جلسهی رونمایی کتابش را با شعری جدی از عبید زاکانی شروع کرد. او ثروتش را دوستانش و مردم خواند و گفت: «باور بفرمایید من یکی از ثروتمندترین آدمهای کل ایران هستم و شکی در این نیست و ثروتی که من دارم شاید خیلی از نویسندهها و شاعران نداشته باشند چون میدانید اکثر شعرا و نویسندگان وضع مالی خوبی ندارند اما من واقعا ثروتمندم. این را اعتراف میکنم. ثروت من با هیچ موجودی بانکی قبال قیاس نیست، با هیچ زر و سیم و الماسی و آن چیز شما عزیزان و دوستان و بزرگوارانی مثل شما هستید. افتخار میکنم که دوستانی مثل شماها دارم و به خودم میبالم و از تکتک شما عزیزان سپاسگزارم و از کسانی که زحمت این کار را کشیدند تشکر میکنم. از آقای صلاحی سپاسگزارم که زحمت کشیدند. در مطلبی قبلا گفتم کاری که آقای صلاحی دارد برای تاریخ و فرهنگ بومی جنوب میکند شاید چهارصد پانصد سال بعد ما به آن برسیم که چه کار سترگی دارند انجام میدهند. همانطور که نراقیها در جامعهشناسی زحمت کشیدند، همان طور که آقای علی دهباشی در بخارا زحمت میکشند، آقای صلاحی هم دارد شبانهروز کار میکند.»
او سپس خاطراتی پراکنده و شیرین از سالها کار در نشریهی صبح ساحل ندای هرمزگان را تعریف کرد که همگی محتوایی طنز داشت. خاطرات دیگری از دو امامجمعه، اشتباهات تایپی در نشریه و اتفاقات و حواشی و دردسرهای جانبی آن و دیگر خاطرات از زمانها و سالهای گذشته نقل قند او بود. او شعر نقیضهای از مسلم محبی هم خواند.
او در مورد نحوهی نوشتن و انتشار آثارش هم گفت: «من نه کامپیوتر دارم و نه کامپیوتر بلدم. تمام این آثار را من با گوشی تایپ میکنم. ویراستاری این کارها هم با گوشی است. حدود سی سال است هر روز طنز مینویسم و میدانید کار طنز از جدی نوشتن هم سختتر است و گاها برای دوازده روزنامه و ماهنامه و هفتهنامه با اسامی مستعار به طور همزمان مینوشتم. الان هم هر روز برای چند روزنامه مینویسم. خسته هم نمیشوم چون عاشق این کار هستم و همین تشویقهای شما دوستان مرا برای نوشتن تشویق و دلگرم میکند.»
اهدا لوح تقدیر، فروش کتابهای خالو راشد و عکس یادگاری
در بخش پایانی برنامه، عزیز نوبهار از طرف بنیاد فرهنگی نوبهار، محمد خواجهپور از طرف موسسهی فرهنگی هنری هفتبرکه و عبدالله صلاحی از طرف بنیاد کهنپارسیان جنوب همراه با راشد انصاری برای رونمایی از کتابهای او به روی سن رفتند و سه جلد از «جهانِ طنز» «برادرانههای شاعرانه» و «دیوان متفرقه» برای حاضران رونمایی شد.
استاد تحمد نوروزی به نمایندگی از موسسهی آبشار اندیشه و خانم حسینزاده، رییس اداره کتابخانههای عمومی گراش، به این جمع برای اهدای لوح تقدیر اضافه شدند. اولین لوح تقدیر از سوی عبدالله صلاحی و بنیاد کهنپارسیان جنوب و خسرو جمالیان رئیس هیئت امنای این بنیاد به راشد انصاری اهدا شد. همچنین از طرف ادارهی کتابخانههای عمومی از چهار مهمان و سخنران ویژهی این مراسم، احمد حبیبی از بستک، احمد اکبرپور از شیراز، استاد محمدرفیع طاهری از گلهدار و عبدالرضا مفتوحی از لار با اهدای لوح سپاس، تقدیر شد. مهمانان به گرفتن عکس یادگاری دعوت شدند و عکس یادگاری جمعی بخش پایانی آیین رونمایی از کتابهای راشد انصاری بود.
در بخش جانبی این برنامه، سه کتاب راشد انصاری با امضای خودش به فروش رسید. بعد از پایان برنامه، مهمانان به دعوت بنیاد نوبهار از برنامه «روی خط کتاب» به سمت کباب در رستوران صالح راهی شدند.