هفت‌برکه – راحله بهادر: در پنجمین شماره از ستون «درمیانه» مسعود دیانت، مهاجر و گردشگر گراشی مقیم امارات، با ما گفتگو می‌کند. او تاکنون به ۲۶ کشور سفر کرده و سعی کرده است بر خلاف بسیاری از گراشی‌هایی که سرمایه‌ی مالی دارند اما کمتر اهل گردشگری هستند، از امکانات مالی‌اش استفاده‌ی بهتری کند و جهانگردی را فراموش نکرده است. برای مسعود دیانت، زندگی یک سفر است؛ سفری در جهان بیرون برای شناخت جهان درون؛ و یا به گفته‌ی خودش: «سفر برای من مثل یک دانشگاه بدون دیوار بوده که همیشه در حال یادگیری از آن هستم.»

DarMianeh Masoud Dianat 1

مسعود دیانت، یک جهانگرد گراشی

مسعود دیانت فرزند احمد، متولد سال ۱۳۵۸ در دبی، مهاجر و گردشگر گراشی ساکن امارات است. خانواده‌ی او از ایرانیان مقیم دبی بودند و او پس از تحصیلاتش تا مقطع دیپلم در شیراز، از هجده‌سالگی وارد دبی می‌شود و کار و تجارت را شروع می‌کند. او اکنون پدر دو فرزندِ پسر، و صاحب یک فروشگاه عطر در دبی است.

اولین سفر او به سنگاپور در سال ۱۳۸۶ و برای ماه‌عسل بوده است. اما لذت این سفر و کشف مکان‌ها و مردمان جدید باعث می‌شود جهانگردی در ذهن او جایگاه ویژه‌ای پیدا کند. او می‌گوید: «متوجه شدم که سفر کردن تنها دیدن مکان‌های جدید نیست، بلکه راهی برای یادگیری، کسب تجربه‌های جدید و مواجهه با فرهنگ‌های مختلف است. سفرهایی که بعدش داشتم باعث شد تا علاقه‌ام به سفر بیشتر شود.»

او حالا او تجربه‌ی سفر به بیست و شش کشور دنیا را دارد. کشورهای سنگاپور، مالزی، تایلند، کنیا، عمان، نپال، ترکیه، هند، اتریش، ایتالیا، سریلانکا، جزایر مالدیو، موریس، گرجستان، ویتنام، ارمنستان، آفریقای جنوبی، آذربایجان، ماکائو، هنگ‌کنگ، فیلیپین، بلغارستان، جزایر سیشل، کانادا، چین و امارات کشورهایی است که او تا به حال به آنها سفر کرده است.

سفر برای خودشناسی و هستی‌شناسی

جوزف کمبل [۱] (۱۹۰۴-۱۹۸۷) نویسنده‌ و اسطوره‌شناس آمریکایی، در کتابش قهرمان هزارچهره [۲] (۱۹۴۹) از سفر قهرمانی می‌نویسد که بعدها مبنای کندوکاو در ماجراها و سرگذشت‌های بسیاری از شخصیت‌ها در ادبیات و سینما شد. سفری که بخشی از آن خودشناسی و هستی‌شناسی برای بهتر زندگی کردن است. کمبل می‌نویسد نخستین مرحله از سفر قهرمان، جدایی [۳] و گسست از دنیای روزمره [۴] و وارد شدن به جهان ناشناخته‌ها برای رسیدن به ادراکی نو از خود و عالم هستی است. در جهان امروز، ناشناختگی دیگر معنایی فیزیکی ندارد بلکه مفهومی فرهنگی و فرامرزی پیدا کرده است.

مسعود، جهانگردی را راهی برای خودشناسی و جهان‌شناسی می‌بیند. مانند سفری که قهرمان جوزف کمبل آن را طی می‌کند تا در جستجوی معنایی برای زندگی به صلح با دنیای بیرون و پیروزی بر جهل و تاریکی برسد. او هم از خانه‌ی آشنای خودش جدا و برای دیدن چهارگوشه‌ی دنیا راهی سفرهای زیادی می‌شود. 

پیوندهای عمیق میان انسان‌ها، راهی به تفاهم

هدف او از این سفرها در کنار علاقه به آن و لذت کشف‌های تازه، آشنایی با آدم‌ها در جاهای دیگر با تعریفی تازه از خود و هستی بوده است. بر اساس الگوی سفر کمبل، در مرحله‌ی دوم یعنی تشرف [۵]، قهرمان با چالش‌ها روبه‌رو و آماده‌ی تغییر می‌شود [۶]. مسعود می‌گوید: «سفر به من نشان داد که انعطاف‌پذیری و سازگاری با شرایط و فرهنگ‌های مختلف، کلید هر موقعیتی است. زمانی که وارد یک کشور جدید می‌شوید، تنها با احترام گذاشتن به شیوه زندگی و باورهای مردم آنجا می‌توانید رابطه‌ای سازنده ایجاد کنید. یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که از سفرهایم گرفتم، احترام به تاریخ و فرهنگ هر ملت بود. هر کشوری داستانی از گذشته و ریشه‌هایش دارد که مردمش به آن افتخار می‌کنند. این تنوع فرهنگی به من یاد داد که دنیا شبیه یک کتاب است و هر صفحه‌اش رنگ و بوی خاصی دارد. سفر کردن نه ‌تنها این صفحات را برایم باز کرد، بلکه دیدگاه من را نسبت به جهان وسیع‌تر کرد و این آگاهی را به من داد که با وجود تفاوت‌ها، پیوندهایی عمیق میان انسان‌ها وجود دارد که باید حفظ و تقویت شود.» ماهیت سفر همراه با تفریح، رشد فکری است چون «تغییر، سازگاری و رشد را تسهیل می‌کند تا سرانجام یک شخصیت جدید شکل بگیرد [۷]

سفرهای دیانت برای او موقعیت‌های دور از ذهن زیادی خلق کرده است. از خوراکی‌های عجیب و غریب در آسیای جنوب شرقی تا رانندگی سمت راست جاده در قاره‌ی آفریقا. تجربه‌هایی که با آنچه او زیسته بوده‌اند در تضاد است. او می‌گوید: «در ویتنام، فرهنگ غذایی آن‌ها برایم شگفت‌انگیز و چالش‌زا بود. غذاهای محلی با موادی که برای من جدید و غیرمعمول بودند، تجربه‌ای متفاوت ایجاد کرد. در کنیا، تجربه سافاری و دیدن حیوانات وحشی در زیستگاه طبیعی‌شان یکی از بهترین خاطرات زندگی‌ام شد. نزدیکی به طبیعت بکر حس آرامشی عمیق به من داد. در آفریقای جنوبی، یکی از چالش‌های بزرگم رانندگی در سمت راست جاده بود. در دبی به رانندگی در سمت چپ عادت کرده بودم و این تغییر برایم تجربه‌ای استرس‌زا و در عین حال آموزنده بود.»

DarMianeh Masoud Dianat 2

شوک فرهنگی: از غذاها در آسیا تا مذهب در هند

هر سفر در کنار زیبایی‌هایش می‌تواند برای یک گردشگر شوک‌ فرهنگی هم داشته باشد. فرهنگ لغت آنلاین کمبریج در تعریف شوک فرهنگی culture shock نوشته است: «شوک فرهنگی احساس سردرگمی ناشی از دیدن کشور یا مکانی است که نمی‌شناسید یا تجربه ناگهانی یک فرهنگ با آداب و رسومی است که برای شما آشنا نیست.» مسعود نیز از این شوک‌های فرهنگی بی‌نصیب نبوده است. برای او تنوع غذایی و تفاوت‌های فرهنگی در تعاملات اجتماعی از مهم‌ترین شوک‌های فرهنگی در مواجه با فرهنگ دیگری بوده است.

او می‌گوید: «یکی از اصلی‌ترین شوک‌های فرهنگی که در سفرهایم تجربه کردم، تنوع غذایی در کشورهای مختلف بود. در برخی فرهنگ‌ها، غذاهایی مصرف می‌شود که برای ما ایرانی‌ها عجیب یا حتی غیرقابل قبول است. مثلا در برخی کشورهای شرق آسیا مثل چین و ویتنام، خوردن چیزهایی مثل حشرات، مار یا برخی آبزیان خاص کاملاً عادی است، در حالی که برای ما این موضوع قابل درک نیست. همچنین، در برخی غذاها ترکیباتی به کار می‌رود که ما آن را ترکیب اشتباهی می‌دانیم، مثلاً ترکیب برخی میوه‌ها با گوشت یا استفاده از مواد تخمیری که طعم و بوی بسیار تندی دارند. این تفاوت‌های غذایی در ابتدا برایم عجیب و غیرقابل قبول بود.»

اما تفاوت‌های فرهنگی برای او راهی به صلح با دنیا بوده است و تاکید بر این مساله‌ی کلیدی که به گفته‌ی او «مردم، با تمام تفاوت‌هایشان، در احساسات و نیازهایشان مشترک هستند.» او ادامه می‌دهد: «این آگاهی باعث شده که دیدگاه بازتری نسبت به مسائل داشته باشم. با گذشت زمان یاد گرفتم که غذا بخش مهمی از هویت فرهنگی هر جامعه است و نمی‌توان آن را تنها از دیدگاه خود قضاوت کرد.»

مسعود درباره‌ی تفاوت‌های فرهنگی در نحوه تعامل و ارتباط اجتماعی در ایران و دیگر کشورها نیز می‌گوید: «در فرهنگ ایرانی، روابط اجتماعی بر پایه تعارف و صمیمیت شکل گرفته است، اما در برخی کشورهای اروپایی یا شرق آسیا، مردم معمولاً مستقیم و بدون تعارف صحبت می‌کنند. این رفتار در ابتدا برایم نوعی سردی یا بی‌احترامی به نظر می‌رسید، اما بعدها متوجه شدم که در فرهنگ آن‌ها، این شیوه‌ی ارتباط نشانه‌ی صداقت و شفافیت است.»

در بسیاری از فرهنگ‌ها مانند هندوستان، مذهب در تار و پود زندگی روزمره تنیده است و نادیده گرفتن آن برای هر گردشگری می‌تواند دردسرساز باشد. مسعود در تجربه‌ای شخصی می‌گوید: «در برخی کشورها مانند هند، مردم پایبندی شدیدی به دین و اعتقادات خود دارند و این موضوع بر رفتار روزمره و قوانین اجتماعی آن‌ها تأثیر زیادی گذاشته است. در چنین جوامعی، احترام به اعتقادات دینی و درک حساسیت‌های مذهبی بسیار مهم است.»

مسعود دیانت: در سفر قدرت تطبیق و انعطاف‌پذیری بیشتری پیدا کردم

در مرحله‌ی بازگشت [۹] که سومین و آخرین مرحله از سفر قهرمان کمبل است، مسافر با تجربه‌هایی که از سفرش آموخته، نسخه‌ی تازه‌ای از خودش و جهان هستی در دست دارد و این دستاورد را با دیگران تقسیم می‌کند [۱۰]. برای مسعود دیانت دید وسیع‌تر به جهان، احترام و درک متقابل دستاورد مواجهه با این تضادها بوده است. مسعود اضافه می‌کند: «یاد گرفتم که هیچ فرهنگی برتر از دیگری نیست، بلکه هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.»

کمبل در کتابش می‌نویسد: «قهرمان، مرد یا زنی است که قادر است بر محدودیت‌های شخصی و یا بومی‌اش فایق آید، از آنها عبور کند و به اشکال عموماً مفید و معمولاً انسانی برسد. وظیفه‌ی او بازگشت به سوی ما است، […] با آموزش درسی که از این حیات مجدد آموخته است.»(۱۸). مسعود درس‌های سفرهایش را اینطور برای ما توصیف می‌کند: «سفر به من یاد داد قدرت تطبیق و انعطاف‌پذیری بیشتری کسب کنم؛ که چطور در شرایط جدید سازگار شوم، با چالش‌ها روبه‌رو شوم و در محیط‌های متفاوت، راه‌حل‌های خلاقانه پیدا کنم.»

هدف از سفر «ایجاد تغییر و دگرگونی قهرمان به سوی تکامل روحی و جسمی است.» (شکرپور، عزیزی یوسفکند، ۵۲). برای مسعود نیز این سفرها در واقع بازگشت به قدرت انسانی و استقلال شخصیتی است. او می‌گوید: «در سفرها، شناخت بیشتری از خودم پیدا کردم. بارها خودم را در موقعیت‌های غیرمنتظره دیده‌ام که باعث شده توانایی‌ها و محدودیت‌های شخصی‌ام را بهتر بشناسم. همچنین اعتمادبه‌نفس بیشتری کسب کردم. وقتی در کشورهای مختلف با افراد جدید ارتباط برقرار می‌کنم، یاد می‌گیرم که چطور بدون وابستگی به محیط آشنا، زندگی کنم و از پس چالش‌ها بربیایم».

DarMianeh Masoud Dianat 3

گراش: حفظ هویت با سفر و گویش

اما گراش همچنان از دور دلبری می‌کند. شهری که در مقایسه با جهان گله‌گشادی که مسعود دیانت دیده است، نُقلی، بومی و گوشه‌ی دنج و امن خانه است و شاید خالی از چالش‌های جهان بیرون. او پیوندهایش را با گراش مثل اغلب گراشی‌هایی که دور از خانه هستند، حفظ کرده است. یکی از راه‌های حفظ هویت برای او، رفت و آمد به گراش بوده است.

جیمز وورال [۱۱] و علم صالح [۱۲] در تحقیقی جامع درباره‌ی حفظ هویت و محاسبه‌ی سود در میان ایرانیانِ ساکن امارات می‌نویسند: «هویت با سفر به ایران نیز حفظ می‌شود […] این مساله برای افرادی که از استان فارس بودند، به دلیل منافع و حفظ هویت تعیین‌کننده بود. به دلیل داشتن خانواده و سرمایه‌گذاری‌هایی در هر دو سوی خلیج فارس، دیدارهای منظم برای آنها ضروری بود و در معنای وسیع‌تری، نقش مهمی در حفظ مال و ایجاد تعادل بین دو کشور داشت. برای کسانی که دیدارهایشان کمتر یا بسیار به ندرت بود، فرصتِ رفتن به «خانه» و ملاقات با خویشاوندان […] حیاتی بود.»(۵۱۴).

دیانت در این‌باره می‌گوید: «در زمینه‌ی ارتباط با دوستان و بستگان، با افراد خانواده و دوستان گراشی‌ام در تماس هستم و در مناسبت‌ها و رویدادهای مختلف سعی می‌کنم به گراش سفر کنم. این ارتباط‌ها باعث می‌شود که احساس تعلق به زادگاهم را حفظ کنم.»

همچنین وورال و صالح درباره‌ی روش‌های رایج حفظ هویت بین ایرانیان ساکن امارات می‌نویسند: «معمول‌ترین شیوه‌های حفظ هویت از طریق آموزش، فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی، و داشتن روابط تجاری با گویشوران فارسی تا حد امکان بود.»(۵۱۰).

بُعد دیگر حفظ هویت، حفظ زبان فارسی و گویش است. موضوعی که مسعود در ارتباط با فرزندانش برای آن سختگیری زیادی دارد. حفظ هویت از طریق زنده نگه داشتن پیوندهای فرهنگی و زبانی همواره یکی از دغدغه‌های حفظ هویت برای والدین نسبت به فرزندانشان که خارج از ایران متولد و بزرگ می‌شوند بوده است. وورال و صالح می‌نویسند: «انتقال یک هویت قوی به نسل بعد، نشانه‌ای کلیدی از جریان حفظ هویت است.» (۵۱۱). مسعود نیز درباره‌ی حفظ گویش و آداب می‌گوید: «من همیشه با خانواده و فرزندانم آرمین و آرین، به فارسی و گراشی صحبت می‌کنم. فرزندانم در مدارس غیرایرانی تحصیل می‌کنند، اما اصرار دارم که زبان و فرهنگ‌شان را بشناسند و به آن افتخار کنند.» و اضافه می‌کند: «گراش همیشه بخشی از هویت من بوده است، حتی اگر سال‌ها دور از ایران زندگی کرده باشم. فرهنگ، زبان و سنت‌های این شهر همیشه با من همراه بوده‌اند. من تلاش کرده‌ام که فرزندانم را نیز با این ارزش‌ها آشنا کنم. آنها زبان فارسی و گویش گراشی را یاد گرفته‌اند و به این زبان صحبت می‌کنند.»

اما به نوشته‌ی وورال و صالح این مسئله آنقدرها که به نظر می‌رسد ساده نیست. آنها می‌نویسند: «حتی کسانی که کودکان‌شان را به مدارس انگلیسی‌زبان می‌فرستادند بسیار مشتاق بودند بگویند چه سختی‌هایی می‌کشیدند تا کودکان‌شان حتما مهارت‌های زبان فارسی خود را حفظ کنند و درک گسترده‌ای از تاریخ ایرانی داشته باشند.» (۵۱۱-۵۱۲).

بُعد دیگر حفظ هویت برای مسعود، زنده نگه داشتن آداب و فرهنگ بومی تا حد ممکن است. گراش اگرچه دور، اما همیشه در گوشه‌ای از زندگی او حضور دارد. او می‌گوید: «بسیاری از آداب‌ و رسوم گراشی در زندگی روزمره من جریان دارد. این سنت‌ها بخش مهمی از هویت فرهنگی من هستند.»

امارات و گراش، زندگی در دو سوی خلیج فارس

مهاجرت برای مسعود دیانت هم خالی از چالش نبوده است. زندگی در کشور امارات که به سرعت در حال طی کردن مسیر توسعه است، مثل هر نقطه‌ی دیگری از دنیا، خوبی‌ها و بدی‌های خودش را دارد. اما نکته‌ی مهم درباره‌ی این مهاجرت این است که مسعود در سن کم و پیش از آنکه وابستگی‌هایش به کشور و زادگاهش تثبیت شود، راهی امارات شده است؛ کشوری که شباهت‌های فرهنگی زیاد یا حداقل آشنایی با گراش دارد. او می‌گوید: «زندگی به عنوان یک مهاجر چالش‌های خودش را دارد. مثل هر کسی، دوری از بستگان و طبیعت ایران، مخصوصاً شهر گراش و خاطراتی که از آنجا دارم، یکی از سخت‌ترین بخش‌ها بوده است. آب‌وهوای گرم دبی و استرس کاری نیز از دیگر چالش‌های من است. همچنین، محدودیت‌های تابعیتی گاهی باعث پیچیدگی‌هایی در برخی فرآیندها می‌شود. با این حال، دبی شهری پر از فرصت است. زیرساخت‌های مدرن، امنیت بالا و امکان رشد حرفه‌ای از مواردی هستند که زندگی در اینجا را دوست دارم. من همیشه تلاش کرده‌ام تا از این فرصت‌ها به بهترین شکل استفاده کنم.»

او نسبت به آینده‌ی گراش نیز خوشبین است و می‌گوید: « گراش شهری با استعدادها و ظرفیت‌های بسیار است. اگر زیرساخت‌های بیشتری برای توسعه و رشد فراهم شود، این شهر می‌تواند به یکی از مناطق خوب برای زندگی و پیشرفت تبدیل شود. من امیدوارم که این اتفاق در آینده نزدیک بیفتد.»

جهان، دانشگاهی بدون دیوار برای مسعود دیانت، همچنان در آینده نیز مقصد سفرهای بیشتر او خواهد بود.

 

 

منابع:

Alexander, Lily. “The Hero’s Journey”. The Routledge companion to Imaginary Worlds. Mark, J. P. Wolf (Edit.), Routledge: New York & London, 2018.

Campbell, Joseph. A Hero with A Thousand Faces. The U.S: Princeton University Press, 2004.

شکرپور، شهریار، عزیزی یوسفکند، علیرضا. «بررسی و تحلیل اسطوره شاماران بر اساس الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل»، جلوه هنر. ۴ (۲۹)، ۱۳۹۹، صص ۴۹-۶۰.

Worrall, James., & Saleh, Alam. “Persian Pride and Prejudice: Identity Maintenance and Interest Calculations among Iranians in the United Arab Emirates”. International Migration Review۵۴(۲), ۲۰۲۰, ۴۹۶-۵۲۶. https://doi.org/10.1177/0197918319860154

[۱] Joseph John Campbell

[۲] The Hero with A Thousand Faces (۱۹۴۹)

[۳] Departure

[۴] Campbell, 58

[۵] Initiation

[۶] Campbell, 89

[۷] Alexander, 13

[۸] Culture shock

[۹] Return

[۱۰] Campbell, 201

[۱۱] James Worrall

[۱۲] Alam Saleh