هفت‌برکه: مجموعه داستان در بازگشت به زمان از دست رفته (۱۴۰۳) نوشته‌ی الهام جوادی‌فرد، یکی از تازه‌ترین آثار منتشرشده در نشر همسایه است. این مجموعه شامل نه داستان و روایتِ رنج‌ها و زندگی و مرگ‌ زنان و آدم‌های در حاشیه است که انتشارات همسایه در ۱۷۱ صفحه به قیمت ۲۶۰ هزار تومان به بازار کتاب عرضه کرده است. طرح روی جلد کتاب نیز یکی از نقاشی‌های خود نویسنده است.

Komod 110 Dar Bazgasht 1

درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب

الهام جوادی‌فرد متولد ۱۳۷۰، فارغ‌التحصیل کارشناسی‌ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران و در حال حاضر دانشجوی دکتری مطالعات تئاتر در همین دانشگاه است. از او تا به حال چندین داستان‌، ترجمه‌ی مقاله، شعر و داستان از آلمانی به فارسی و مقاله‌هایی در نشریه‌ها از جمله چامه، آزما، جنزار، هنرهای نمایشی و موسیقی دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.

نویسنده‌ی این کتاب در گفتگو با هفت‌برکه گفت: «داستان «میاه؛ یا گورگاه ماهی‌های قرمز» در این مجموعه که در ابتدا «آنجا تمام عمر مال ما بود» نام داشت، از نامزدهای نهایی جایزه‌ی آینه‌خانه به همت نشر ثالث بوده است.»

۹ روایت از آدم‌های مطرود در فضایی گوتیک

آنچه بیش از هر چیز در این مجموعه نظر خواننده را به خود جلب می‌کند، سبک نثر داستان‌ها و همچنین فضای وهم‌آلود و گوتیک آن است. نویسنده با نثری خاص و تخطی از زبان رایج داستان‌نویسی روز، حیات آدم‌های در حاشیه را روایت می‌کند. از درون‌مایه‌های این مجموعه می‌توان به رنج زنان، دیگری بودن، طرد شدن، فرهنگ عامه، تاریخِ مطرودان، تنهایی و جستجوی هویت اشاره کرد. نویسنده با بهره‌گیری از اندوخته‌های فرهنگ ایرانی، ادبیات عامه، شاهنامه، نمایش در ایران، همچنین روایت زندگی آدم‌های مطرود و درحاشیه، اثرش را شکل داده است. در این مجموعه او همچنین از تمهید داستان در داستان و شیوه‌ی سیال ذهن نیز بهره گرفته است.

دو داستان اول این مجموعه با نام «نام‌ناپذیر» و «فانوس خیال» روایت رنج زنان، جستجوی سوال‌های بی‌پاسخ از هستی و جستجوی هویت است. جوادی‌فرد درباره‌ی فضا و روایت داستان‌های این مجموعه می‌گوید: «در «نام‌ناپذیر» راوی از زنانِ تعزیه‌خوان قجری و فاطمه‌ملاصغری و حضور روس‌ها در ایران می‌گوید. او با عکسی قدیمی در دست به دنبالِ فهم عاقبت زن‌مُلاهای داخل عکس است. ملامیترا، ملابی‌بی‌سارا، ملابشکن و دیگران… و جنایتی که در آخرین شب تعزیه در زیرزمین خانه‌ی خان رقم می‌خورد. در داستان «فانوسِ خیال» راوی دختری شاگردنقال است که والدینش را در کودکی از دست داده. او از پس خانه‌سوزان و طرد شدن از محل زندگی‌اش با پیرمردی نقال، استادمحمدجان، که در زمان خانه‌سوزان در آن محل بوده، همراه می‌شود. راوی که در زمان حالِ داستان تحت تعقیب است، به پاتوق استاد محمدجان باز می‌گردد و در آن قهوه‌خانه‌ی متروک، رستم و خدای شاهنامه را به خاطر کشتن سهراب به پرسش می‌گیرد».

دو داستان بعدی این مجموعه هم با تاثیر از بخشی از تاریخ ایران، زندگی آدم‌هایی در حاشیه را به تصویر می‌کشد. خاطرات مشوش، عشق، خرافه، مرگ، جنایت، شکست و سرگشتگی از درونمایه‌های غالب این داستان‌ها است. اگر چه در جای جای این داستان‌ها نویسنده تصاویر روشن و رویایی از گذشته‌ی شخصیت‌ها را کوتاه و گذرا توصیف می‌کند اما کلیت فضای داستان‌ها و شخصیت‌پردازی تاریک‌خانه‌ای برای ظاهر کردن و کاوش دردها و مصایب شخصیت‌ها است.

جوادی‌فرد در مورد دیگر داستان‌ این مجموعه نیز می‌گوید: «در داستان سوم با نام «کنش‌های بازگشت‌ناپذیر تو را نه خلق، که روایت خواهم کرد» راوی داستان شخصیت غایب را که یک توده‌ای بوده است و مادر چشم‌بادامی و حاج ابراهیم و رادیو روسی را روایت می‌کند.»

در داستان «واپسین سرکتاب، یا حزن بلاحدود اهل غرق» با تمهیدِ داستان در داستان، خواننده با دختربچه‌ای که اسیر خرافه است و از مرگ چندباره اما ناکام پیرزنی می‌گوید، همراه می‌شود. جوادی‌فرد می‌گوید: «او ما را با خود به جهان پرده‌های نقالی می‌برد و با طنازی آدرس درست را بالاخره به مرگ می‌دهد.»

آمیختگی گذشته و حالِ شخصیت‌ها یکی دیگر از ویژگی‌های داستان‌های این کتاب است. جوادی‌فرد می‌گوید: «در داستان «بی‌وقتی؛ یا چشم‌روشنی سردار جلیل به خانم‌تاج، منیژه‌خانم مریخی» نیز راوی، زن جوان کتابفروشی است که حال و گذشته‌اش در هم آمیخته و به صورت روایت سیال ذهن از چشم‌روشنی سردارجلیل و منیژه خانم مریخی و سرباز پوتین‌پوش و رفیق و حضور طالبان در ایران می‌گوید. در داستان «میاه؛ یا گورگاه ماهی‌های قرمز» نیز راوی که برادرزاده نادر است، داستان عشق معیوب و ویرانگر نادر و ناهید را روایت می‌کند. عشقی که باعث فروپاشی می‌شود. در «شبِ کذایی» راوی کهنسال داستان در فضایی گوتیک خواننده را با خود به روزهای کودکی‌اش می‌برد و ماجرای جنایتی که در کودکی برای نجات خانواده‌اش مرتکب شده بود را تعریف می‌کند.»

دو داستان آخر این مجموعه نیز با دید روایی متفاوت به سراغ دیگر شخصیت‌هایی می‌رود که جامعه و سرنوشت آنها را به حاشیه‌ی روزگار رانده است. داستان «گُدار» قصه‌ی مرد مطرودی است که در خانه‌ی خودش هم بیگانه و مطرود است. در اصل داستان پدر، مادر و دختری است که مورد لعن و نفرت اهالی منطقه هستند. زیرا مرد، گُدار است. حتی مسلمان شدنش و ازدواجش با یک دختر مسلمان نیز او را از گذشته‌اش رها نمی‌کند. آخرین داستان این مجموعه نیز با عنوان «بَندی‌خانه» داستان آخرین روز زندگی زنی کارگر است که با زبانی شاعرانه روایت می‌شود.

گذری در کتاب

در بخشی از داستان «واپسین سرکتاب، یا حزن بلاحدود اهل غرق» می‌خوانیم:

«مادربزرگ سه کاغذ را برداشت. «خدا خیرتون بده ملاعزیز. این بچه چند شبه نمی‌تونه بخوابه. هم خودش رو از خواب انداخته هم ماها رو. راستی نفیسه خانم رو کی…»

«فردا… فردا…دیگه سه روز گذشت. فردا خودم کارش رو می‌کنم. غسل و …این بچه رو هیچ نباید تنها بذارین. هم الان جلوی من باز ولش کردین تنها بره.»

«سر به هواس آقاملا. چند روز پیش دنبال بازی رفت تا قبرستون. غروب شده، این هنوز نشسته رو دآرآقا. عموش به هزار زحمت و کلک تونست راضیش کنه بیاد پایین.» (۶۴).

Komod 110 Dar Bazgasht 2