بستن

کمد ۷۶: روزهای عالی، وقتی ایکیگای خود را می‌یابی

هفت‌برکه سمیه کشوری: معرفی فیلم «روزهای عالی» یا Perfect Days به کارگردانی ویم وندرس (۲۰۲۳) و آلبوم «ایکیگای» از بهنام خدارحمی.

روزهای عالی یک سرایدار 

روزهای عالی یا Perfect Days فیلمی ژاپنی-آلمانی به کارگردانی ویم وندرس است. ویم وندرس، یکی از موفق‌ترین و برجسته‌ترین کارگردان‌های سینمای آلمان و از چهره‌های کلیدی سینمای نوین آلمان است. سینمای نوین آلمان به جنبشی گفته می‌شود که در دهه شصت به موازات موج نوی فرانسه در این کشور آغاز شد.

وندرس «روزهای عالی» را بر اساس فیلمنامه‌ای از خودش و تاکوما تاکاساکی، ساخته و بازیگر اصلی آن، کوجی یاکوشو است. یعنی ویم وندرس از اوزو، کارگردان بزرگ و فقید ژاپنی، بسیار تأثیر پذیرفته است.

«روزهای عالی» با حضورش در کن ۲۰۲۳، دو جایزه را به خانه برد: «جایزه هیأت داوران جهانی» و «جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن» که به «کوجی یاکوشو» بازیگر نقش نخست این فیلم –که بازی درخشانی هم دارد- رسید. فیلم، با آنکه محصول مشترک ژاپن و آلمان است اما به عنوان نماینده ژاپن در اسکار نود و ششم، به جمع پنج نامزد نهایی «جایزه اسکار بهترین فیلم بین‌المللی» پیوست و رکورددار شد چون نخستین نماینده ژاپن در اسکار است که کارگردان‌اش ژاپنی نیست.

Perfect Days با عنوان‌های دیگری چون «روزهای خوش» یا «روزهای جانانه» نیز ترجمه شده است. این فیلم زندگی هیرایاما سرایدار را به تصویر می‌کشد. گویی این فیلم درباره‌ی به تصویر کشیدن پرتره‌ی یک آدم معمولی است که زندگی روزمره‌ی خود را ستایش می‌کند.

زندگی هیرایاما در سکوت و آرامش می‌گذرد. کم حرف می‌زند و با چیزهای کوچک دور و برش خوشحال است. شغل هیرایاما در ظاهر شغل نازل و سطح پایینی است اما هیرایاما با عشق و احترام انجام آن را می‌دهد. روتین زندگی هیرایاما بدون کشمکش با زندگی می‌گذرد. در واقع هیرایاما زندگی را همان طور که هست پذیرفته و دوستش دارد. این روتین زندگی که چندین بار در فیلم تکرار می‌شود ربات‌وار و عادت‌گونه نیست بلکه هیرایاما آن را با جان و دل پیش می‌برد و لبخند هر روز صبح او وقتی به آسمان نگاه می‌کند جالب توجه است. طوری که گویا از اینکه یک روز دیگر را پیش رو دارد نه تنها خوشحال است، بلکه راضی و قانع است. گویی زندگی برایش مثل یک آیین انجام می‌شود و هر روز صبح در تار پودش زنده می‌شود و جان می‌گیرد.

شاید برای این فیلم نام «عالی» کم باشد و مفهوم والای فیلم را نرساند و کلمه‌ی «زنده» و «روشن» برای فیلم بهتر می‌بود. طوری خانه‌ی محقر هیرایاما بیشتر از آنکه خانه باشد، معبد اوست. آب دادن به گلدان‌هایش همراه با لبخند و سکوت، کتاب خواندنش زیر نور کم رنگ چراغ مطالعه‌اش، آماده شدن برای رفتن سر کار، آن هم شغلی کثیف و مشمئزکننده. هیرایاما همه‌ی کارها را با دقت و بدون عجله همراه با عشق و لبخند همراه با لذت انجام می‌دهد. گویی هیرایاما علاوه‌براینکه کثیفی زندگی خود را زدوده است، با زندگیِ لطیف و به دور از هیاهو خود، کثیفیِ زندگی دیگران را هم می‌زداید. در واقع هیرایاما زندگی را می‌ستاید و کاری می‌کند دیگران هم در سایه‌ی هیرایاما برای لحظه‌ای زندگی خود ستایش کنند. هیرایاما در زندگی آرام خود نقبی هم به نوستالژی می‌زند. مثلاً او در عصر دیجیتال موسیقی را هم هنوز از نوار کاست می‌شنود و با دوربین آنالوگ خود سر و کله می‌زند.

انس او به درختان نیز زیبا و لطیف است. او که ساعت‌ها به درختان زل می‌زند گویی خود نیز یکی از آن‌هاست. گویی هیرایاما خود یک درخت است که به همان زندگی چسبیده است، و در همان جا هم ریشه کرده و رشد می‌کند و سبز می‌شود. او هر روز از درخت‌ها عکس می‌گیرد و هیچ برایش مهم نیست عکس‌ها شبیه هم در بیاید.

با این این تفاسیر فیلم از کلیشه به دور است و حتی به آن نزدیک نمی‌شود. گویی فیلم در ستایش زندگی و معمولی بودن است. هیرایاما با جهان دور و برش به صلح و همزیستی رسیده است؛ و چه اتفاقی بهتر از این. با همه این‌ها این اثر، فیلمی ملال‌انگیز نیست.

فیلم «روزهای عالی» ساده است و بیشتر در سکوت و آرامش پیش می‌رود و همان را هم به مخاطب هدیه می‌دهد. قلمبه‌سلمبه حرف نمی‌زند ولی شاید حرفی که می‌زند در طاقت و حجم دنیای مدرن امروزی جا نشود و انسان شتاب‌زده و مضطرب آن را پس بزند. هیرایاما مروارید پنهان زندگی را را از صدفِ زنده بودن بیرون می‌کشد و رسم زیستن را به انسان امروزی می‌آموزد.

با همه این‌ها فیلم، چشمه‌ای هم از گذشته‌ی هیرایاما را بر ما عیان می‌کند که شوکه‌آور است. جایی که متوجه می‌شویم این سبک از زندگی هیرایاما انتخاب او بوده است نه اینکه جبر زندگی به او تحمیل کرده باشد.

آقای وندرس، شخصیت اولش را یک ژاپنی انتخاب کرده و فیلمش را به ژاپن برده است چرا؟ در فرهنگ ژاپن تمام مفاهیمی که از آن حرف زدیم به نوعی با اسامی متفاوتی وجود دارد. مفاهیمی که فرسنگ‌ها با جامعه‌ی غربی فاصله دارد. برای من این فیلم، ادآور مفهوم ژاپنی «ایکیگای» است.

«ایکیگای» ترکیب دو واژه ژاپنی است: واژه ایکی به معنی «زندگی» و «زنده»، و واژه کای -که بر اثر تلفظ بعد از واژه قبلی، گای تلفظ می‌شود- به معنای اثر، نتیجه، میوه، ارزش، کاربرد، و- در موارد محدود به معنی- فایده. ترکیب این دو واژه یعنی معنایی برای زندگی (زنده بودن)، معنای زندگی (کردن)، چیزی که به زندگی ارزش زندگی کردن را می‌دهد و همچنین دلیلی برای بودن.

در واقع این اصطلاح یک مفهوم قدیمی و آشنا برای ژاپنی‌ها است که می‌تواند به‌سادگی به‌عنوان «دلیلی برای بیدار شدن در صبح» ترجمه شود. و به تعبیری شاعرانه‌تر، «بیدار شدن با شادی». بنابراین هر کسی یک ایکیگای دارد. فقط مسئله این است که آن را پیدا کند. برای کشف آن ممکن است نیاز به زمان، تفکر عمیق و تلاش داشته باشید، اما برای همه ما ممکن است.

به عبارت دیگر بر اساس فرهنگ ژاپنی، هر فرد، یک ایکیگای دارد. یافتن ایکیگای، نیازمند جستجوی عمیق و طولانی در خود است. در فرهنگ ژاپنی، باور این است که یافتن ایکیگای هر فرد، در زندگی فرد، قناعت می‌آورد و به زندگی وی، معنا می‌دهد. به عنوان مثال، در کار، سرگرمی، و… واژه ایکیگای معمولاً برای اشاره به منبع ارزش در زندگی یک شخص یا اشاره به چیزهایی که زندگی یک شخص را ارزشمند می‌کنند، استفاده می‌شود. همچنین، از این واژه برای اشاره به شرایط ذهنی و روحانی‌ای به کار می‌رود که تحت آن‌ها اشخاص احساس می‌کنند که زندگی آن‌ها ارزشمند است. این شرایط لزوماً به شرایط اقتصادی یک شخص یا شرایط کنونی اجتماع مربوط نیست. حتی اگر کسی احساس کند که شرایط کنونی تیره است، ولی در ذهن خود هدفی داشته باشد، ممکن است ایکیگای را احساس کند. رفتارهایی که باعث می‌شود که ایکیگای را احساس کنیم، کارهایی نیستند که مجبور به انجام آن‌ها می‌شویم؛ این رفتارها خودبه‌خود و طبیعی هستند. با توجه به این‌ها، پس «هیرایاما» با آن سبک زندگی که شادی را در آن یافته است، یعنی «ایکیگای» خود را یافته است.

حتی زمانی که آن نوجوان به هیرایاما پناه می‌آورد، مجذوب سکوت و آرامش او می‌شود. ولی کمی بعد متوجه می‌شویم نوجوان هنوز برای یافتن «ایکیگای» خود آماده نیست. در اینجا جهان بیرون برنده می‌شود و نوجوان در نهایت باید به زندگی پر زرق و برق و سرسام‌آور جامعه برگردد. گویی فقط هیرایاما است که نجات یافته. آن هم کسی با آن گذشته، که ما فقط چشمه‌ای از آن را می‌بینیم. ولی هیرایاما به هر طریقی که بوده، خود را نجات داده است چون «ایکیگای» خود را یافته است.

در پایان وقتی فیلم تمام می‌شود از ما یک احساس ناب ولی گنگ باقی می‌ماند. گویی شعری ساده را زیر لب زمزمه کرده‌ایم و حالا فقط شیرینی آن زیر زبانمان مانده است. با این حال آگاهیم و می‌دانیم که این شیرینی ممکن است در ما هم در این هیاهوی دور برمان به مرور ناپدید شود.

اگر به دنبال یک فیلم سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز هستید این فیلم انتخاب خوبی نیست. ولی اگر به دنبال فیلمی آرام که در لایه‌های زیرینش مفهومی را به دوش می‌کشد، هستید؛ این فیلم قطعاً انتظار شما را برآورده می‌کند.

امتیاز «روزهای عالی» در IMDb، ۷.۹ است و ۹۶ درصد از منتقدان «Rotten Tomatoes» رضایت را کسب کرده است.

آلبوم ایکیگای از خدارحمی

آلبوم «ایکیگای» اثری از بهنام خدارحمی و با آهنگسازی خود او است. این آلبوم در سبک تلفیقی و شامل تنها یک قطعه موسیقی می‌باشد. این آهنگساز، آهنگی را تنظیم و با نوازندگی سازِ آریاییِ کمانچه اجرا کرده است. بهنام خدارحمی این آهنگ را برگرفته از فرهنگ مشرق زمین در قالبِ یک قطعه موسیقی بی‌کلام تولید و منتشر کرده است.

«ایکیگای» تلفیقِ موسیقی آوازی کلاسیک ایرانی و اشاره‌ای گذرا به موسیقی ژاپنی در حال و هوایی آرامش‌بخش ساخته و اجرا شده است. در واقع بهنام خدارحمی همچون دیگر کارهایش این بار با حساسیت بیشتری این دلنوازی را ساخته و اجرا کرده است. دلنوازی که بطور معمول پارسی‌زبانان را به هم متصل می‌کرد این بار دو فرهنگ و هنر اصیل ایرانی و ژاپنی را به هم پیوند می‌دهد. برگردان فارسی «ایکیگای» دلیلی برای بودن است. بر اساس فرهنگ و فلسفه ژاپنی هر فردی در زندگی‌اش با هر سطح و طرز فکر و مرام نامه ای که دارد به یک ایکیگای نیاز دارد و در زندگی اش یک ایکیگای دارد. برای پویایی و همراهی این دو فرهنگ اصیل و با محتوا این کار می‌تواند آغاز یک تحول و همراهی مستمر میان کشورهایی با هنر و تمدن غنی مخصوصاً در عرصه تحسین‌برانگیز موسیقی باشد.

بهنام خدارحمی آهنگساز و نوازنده، دانش‌آموخته‌ی رشته موسیقی است. سابقه‌ی دو دهه فعالیت حرفه‌ای در زمینه‌های مختلف موسیقی همچون: آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی و… دارد. بهنام خدارحمی سال‌ها همکاری و کسب فیض از اساتید پیشکسوتی همچون: پرویز یاحقی، اسدالله ملک، همایون خرم، فرهنگ شریف، فضل‌الله توکل، مجتبی میرزاده، فریدون شهبازیان و… و همچنین همکاری با خوانندگانی چون: اکبر گلپا، حسین خواجه‌امیری (ایرج)، علیرضا افتخاری، بهرام حصیری، محمد معتمدی، احسان خواجه امیری و…، و همچنین تالیف کتاب‌های استودیو نوازی ۱ و ۲، رُمان و مجموعه داستان‌های کودک و… است.

بخشی از این آلبوم را بشنوید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top