هفتبرکه – سمیه کشوری: دربارهی ویکتور هوگو و داستانهایش به کرات صحبت شده است، طوری که این نویسندهی بزرگ نیاز به معرفی ندارد. اما نکتهای که وجود دارد این است که هر چقدر از ویکتور هوگو صحبت شود باز هم کم است. این یادداشت معرفی کتاب «کارگران دریا»ی اوست. پس به معرفی کوتاهی از نویسنده بسنده میکنیم.
راوی تاریخ فرانسه
ویکتور هوگو (Victor Marie Hug) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسیسم فرانسوی است. آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج، در زمان خویش اشاره کرده و بازگویندهی تاریخ معاصر فرانسه است. از برجستهترین آثار او «بینوایان»، «گوژپشت نتردام»، «کارگران دریا»، «کلیسای نوتردام پاریس»، «مردی که میخندد» و «آخرین روز یک محکوم» است.
آثار ویکتور هوگو پیش از آنکه روایت داستانهای فردی باشند، روایتهایی تاریخیاند. با مطالعهی آثار او درمییابیم که مردم فرانسه در طول تاریخ در چه بافت و بستری میزیستند و ارزشها و رذیلتهای اخلاقیشان چه بود. ویکتور هوگو در آثارش تأکید زیادی بر مفاهیم انسانی دارد و در تلاش است تا بهشیوهای غیرمستقیم، مخاطب را با وجوهی از بخش ناهوشیار شخصیت خویش که تمایلی به دیدنشان ندارد، روبهرو کند.
رمانی تقدیم به مهماننوازی و آزادی
«کارگران دریا» در سال ۱۸۶۶ در بروکسل منتشر شد، زمانی که هوگو در تبعید از فرانسه بود. ترجمهی انگلیسی به سرعت در نیویورک در اواخر همان سال تحت عنوان (Toilers of the Sea) یا «زحمتکشان دریا» ظاهر شد.
هوگو یک سال قبل از نگارش این کتاب در معرض اتهامات سیاسی بود. پس برای فرار از مشکلات به جزیرهای زیبا به نام گرنزه پناه برد. در آن دوران افسانهها و داستانهایی که ویکتور هوگو از بومیهای آن جزیره میشنید تبدیل به منبع الهامی برای نوشتن این اثر بزرگ و حماسی شد. طوری که در تقدیم کتاب اصلی آمده است: «من این کتاب را به صخرهی مهماننوازی و آزادی تقدیم میکنم، به آن قسمت از زمین قدیمی نورمن که در آن ملت کوچک نجیب دریا ساکن شده است، به جزیرهی گرنزه، سخت و در عین حال مهربان، پناهگاه فعلی من، مقبرهی احتمالی من.»
در واقع رمان «کارگران دریا» به جزیرهی گرنزه اختصاص دارد، جایی که هوگو پانزده سال را در تبعید گذراند. او از محیط یک جامعه در جزیرهی کوچک برای تبدیل وقایع به ظاهر پیش پا افتاده به درام و با بالاترین ظرفیتش استفاده کرد. این کتاب در هنگامهی بعد از جنگهای ناپلئونی میگذرد و به تأثیرِ انقلاب صنعتی بر جزیره میپردازد.
«کارگران دریا» داستان «ژیلیاتِ» ماهیگیر، یک طرد شدهی اجتماعی است که محبوبیت چندانی بین مردم ندارد. ژیلیات عاشق دروشت، خواهرزادهی یک کشتیدار محلی، به نام آقا لتیری میشود. وقتی کشتی لتیری بین سنگ دوگانه دوور، یک صخرهی خطرناک شکسته میشود، دروشت قول میدهد با کسی ازدواج کند که بتواند موتور بخار کشتی را نجات دهد. ژیلیات مشتاقانه داوطلب میشود شرط دروشت را انجام دهد.
غرق شدن در جزییات
این کتاب را میتوان به چند بخش تقسیم کرد. بخش اول روبرو شدن با جزییات داستان است. در اینجا منظور از جزییات آشنا شدن با فضای حاکم بر داستان و غرق شدن در اتمسفر اثر است. «کارگران دریا» هم مثل دیگر رمانهای ویکتور هوگو پر از جزییات است. این جزییات در همهی موارد رمان نفوذ دارد. از کشتی گرفته تا خانهها مثلاً خانهی قهرمان اصلی تا شخصیتهای فرعی داستان و در ادامه دریا، اطراف دریا و صخرههایش. البته بیان جزییات در جای جای کتاب و در تار و پود تمام اتفاقات تا آخر رمان وجود دارد.
در واقع هوگو با بیان جزییات به زیباییِ تمام به شخصیتپردازی و تصویرسازی در رمان میپردازد، به گونهای که مخاطب با خواندن همان جزئیات، میتواند فضای حاکم در جزیره را در ذهن خود تجسم کند. جالب است بدانید که نویسنده با بیان همین جزییات قابل توجه، به جای تحمیل باورها در مخاطب، او را به تأمل و تفکر دعوت میکند.
تقابل جهان بسته و نو
بخش دوم تقابل جامعهی بستهای است که داستان در آن میگذرد، با جهان نو که با ورود کشتی بخار به بندر نشان داده میشود. نویسنده آن را با برخورد هر یک از اعضای جامعه از کشیش گرفته تا فرد باسواد و بیسواد با این تحول آهستهآهسته جلو میرود.
ماشینهای جهان نو در این کتاب با ورود کشتی بخار در مجمع الجزایر مانشِ کمابیش بسته برجسته میشود. کشتی بخار که نشانهی حرکت به سوی زندگی مدرن است و این موضوع برای عموم جامعه امری ترسناک میشود. این ابزار مدرن در آن زمان، با ورودش همه را دچار وحشت میکند. بنابراین وقتی مقولهای برای مردم ناشناخته و عجیب باشد داستانهای زیادی از دل آن بیرون میآید. کشیشها آن را تمرد در برابر دستورات خداوند میدانند و صاحبان کرجیهای جزیره اعتراض میکنند که به کلام آسمانی توهین شده و بعضی کلیساها حکم تکفیر صادر میکنند. اما کشتی بخار کمکم جای خودش را پیدا کرده، در بافت بندر ریشه میکند و پذیرفته میشود.
در ادامهی داستان ما با تقابل موتور ماشین بخار کشتی در پهنهای از دریا و صخرههای ترسناک و پر خطر روبرو میشویم که در اینجا ژیلیات قهرمان اصلی داستان وارد عرصه میشود.
نبرد طبیعت با انسان
در بیشتر رمانهای ویکتور هوگو شخصیتی که معمولاً قهرمان اصلی رمان است، در نهایتِ انسانیت و بزرگواری عمل میکند و یک عاشق به معنای واقعی کلمه است. در رمان «کارگران دریا» نیز چنین شخصیتی وجود دارد که نام او ژیلیات است. ژیلیاتِ «کارگران دریا» مردی دیرجوش، مردمگریز و بیکس، اهل مطالعه ولی گوشهگیر و تنهاست. مردم از او دوری میکنند چون کمحرف و همیشه در حال کتاب خواندن است و در خانهای مرموز که اهالی بندر به آن خانهی جنزده میگویند، زندگی میکند.
حالا فرض کنید این ژیلیات محو و کمحرف که دریانورد ماهری است، عاشق میشود و میخواهد برای پاسداری و در ادامه وصال در این عشق دست به کاری غیرممکن بزند. ژیلیات دارای ویژگی جوانمردی و کرامتی آرمانی است که برای رسیدن به هدفش باید ازخودگذشتگی کند. اینجاست که نبرد انسان با طبیعت آغاز میشود. طبیعتی که گاهی به خصمانهترین و بیرحمانهترین شکل ممکن وارد میدان نبرد میشود اما ژیلیات سختجانتر و عاشقتر از این حرفهاست که تسلیم طبیعت پر قدرت شود. به خصوص اگر آن آدم اطلاعات فراوانی دربارهی مسائل پیشرویش داشته باشد. چون وقتی پناهی نداشته همواره به کتابها پناه برده است.
شکست در پیروزی
بخش چهارم و آخر، پیروزی انسان در این نبردِ نابرابر است. ژیلیات در این جنگ پرهیاهو و بزرگ که همه را یکه و تنها پیش میبرد پیروز به جزیره برمیگردد. با اینکه مورد تحسین همگان قرار میگیرد اما در ادامهی ماجرا و در مواجهه با دروشت، دختر مورد علاقهاش، احساس میکند پیروزی او، جز یک شکست بزرگتر نبوده است. در واقع این پیروزی در ظاهر اتفاق افتاده است و در بطن خود شکست را رقم میزند.
در واقع ویکتور هوگو در پایانبندی غافلگیرانهی «کارگران دریا» انسانِ پیروز را به چالش میکشد. در واقع ما به عنوان مخاطب، در هنگامهی مواجهه با پایانبندی تلخ و گزندهی رمان از خودمان میپرسیم آیا ژیلیات در برابر نیروی طبیعت پیروز شد؟ آیا ورود به جهان مدرن انسانها را رستگار میکند؟ آیا همیشه سرنوشت، قویتر از اراده و تلاش مضاعف انسان عمل میکند؟ آیا ژیلیاتی که حتی آهنگ «بانی داندی» (Bonnie Dundee) را که از پیانوی دورشت شنیده بود، سعی میکند با نیانبان بزند، مستحق عشقی چنین عظیم نبود؟
این رمان مانند یک رویای شیرین شروع میشود ولی در نهایت شبیه کابوسی هولناک و غمگین به پایان میرسد. آنچنان غمگین که شاید مشابه آن را در هیچ یک از آثار هوگو پیدا نکنید. در اینجا به طور اختصاصی فقط پایانِ رمان مد نظر نیست بلکه شخصیت ژیلیات، کاری که با سختکوشی و هوشِ تمام انجام میدهد و در آخر فداکاری اوست که غم نهفته در داستان را پررنگ میکند. طوری که این غم مثل گیاه عشقه در تار و پود داستان میپیچد، بدون اینکه چیزی از جذابیت و پرکشش بودن رمان کم کند.
گفته شده است در دهه ۲۰۱۰، مردم محلی جزیره با استفاده از یادداشت های منتشر نشدهی هوگو، تحقیقاتی را در مورد شرایطی که تحت آن رمان ایجاد شد، انجام دادند. آنها دریافتند که «سنگ دوگانه دوور» (صخرهی مورد اشاره در رمان) وجود ندارد، اما تصویر مدل آن وجود دارد: این سنگ توسط هوگو در به اصطلاح Les Autelets در جزیره سارک (و ساحل) الگوبرداری شده است. در ادامه، مبارزه با اختاپوس از یک حملهی واقعی که در آنجا رخ داده، الهام گرفته شد.
از این رمان چندین اقتباس سینمایی وجود دارد، از جمله: زحمتکشان دریا سال ۱۹۱۴و ۱۹۱۵ کارگردان ناشناس (صامت)، سال ۱۹۲۳ به کارگردانی روی ویلیام نیل (صامت)، سال ۱۹۳۶ به کارگردانی سلوین جپسون. «شیاطین دریایی» به کارگردان رائول والش نیز یک فیلم ماجراجویی تاریخی انگلیسیآمریکایی است که با بازی راک هادسن، ایوان دکارلو و ماکسول رید در سال ۱۹۵۳ ساخته شده است.
این رمان با نامهای «کارگران دریا» یا «رنجبران دریا» به فارسی ترجمه شده است. کتاب صوتی «کارگران دریا» را هم میتوانید در سایت یا اپلیکیشن کتاب گویای ایرانصدا به صورت رایگان بشنوید.
ستون کمد را از این صفحه دنبال کنید.