بستن

کمد ۵۷: رابطه یعنی جنگیدن کنار هم، تنها، با هم

هفت‌برکه سعید سرخی: فیلم «آناتومی یک سقوط»‌ Anatomy of a Fall نه‌تنها یک درامِ دادگاهی courtroom drama  درخشان درباره‌ی «موشکافی یک سقوط»، بلکه موشکافی عمیقی از عواطف و روابط انسانی است. این فیلم را ژوستین تریه، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی در سال ۲۰۲۳ ساخته است و به خاطر کارگردانی این فیلم، برنده‌ی نخل طلای جشنواره کن شد. او بعد از جین کمپیون و جولیا دوکورنو، سومین زن تاریخ سینماست که برنده‌ی نخل طلا می‌شود.

فیلم «آناتومی یک سقوط» در لایه‌ی اول، یعنی در لایه‌ی جنایی-معمایی، سفری اکتشافی است برای کشف جزییات یک جرم؛ اما در لایه‌های بعدی و موازی با آن، تلاشی است برای فهمیدن پیچیدگی‌های یک رابطه. فاصله‌ای که فیلم در ارائه‌ی اطلاعات ایجاد می‌کند، فرصتی به مخاطب می‌دهد که بر اساس تجربه‌ی زیسته‌اش فکر کند، همذات‌پنداری کند و حتی به‌ سمتی متمایل شود.

ساندرا که متهم به قتل همسرش با پرت کردن او از ارتفاع شده است، باید در دادگاه با موشکافی رابطه‌اش از خودش دفاع کند. دادگاهی که علاوه بر صحنه‌ی جرم، در واقع یک رابطه را قضاوت می‌کند. قضاوتی که ظاهراً هیچ شواهدی نمی‌تواند درک کاملی برای رمزگشایی از وضعیتش بدهد. مثل هر رابطه‌ی عاطفی دیگر.

هیچ‌وقت نمی‌توان یک رابطه‌ی عاطفی خصوصی را فهمید. چون خود اعضایش هم مدام در تلاش برای فهمیدنش‌ هستند. چه برسد به این‌که صرفاً بخشی از شواهد را داشته باشید. ساندرا در دادگاه در‌ جواب روان‌کاو/روان‌پزشک همسرش، سموئل، می‌گوید: «شما اومدین اینجا… خب؟ با چیزی که شاید نظر خود شماست و به من می‌گین که سموئل کی بوده و داشتیم چه سختی‌هایی می‌کشیدیم.  ولی حرف‌هاتون بخش کوچیکی از کل ماجراست. متوجه هستین؟ آخه گاهی اوقات… گاهی اوقات یک زوج… رابطه‌شون آشوبه. و هر دو طرف سردرگم هستن، خب؟ و گاهی اوقات کنار هم می‌جنگیم، و گاهی اوقات تنها می‌جنگیم، و گاهی اوقات با همدیگه می‌جنگیم… پیش میاد.»

بازی ساندرا هولر (در نقش ساندرا) فوق‌العاده ا‌ست و می‌شود در مورد شانسش حداقل برای نامزدی اسکار صحبت کرد. هولر که قبلاً در فیلم «تونی اِردمَن» Toni Erdmann دیده بودیمش، امسال در فیلم مورد انتظار The Zone of Interest هم حضور دارد. سکانس مشاجره‌ی ساندرا و سموئل یک کلاس بازیگری است، تنشی که به‌صورت تدریجی زیاد می‌شود و بعدش کات فوق‌العاده و برگشت به دادگاه.

فیلمنامه پر‌ از تنش و هیجان است و مهم‌تر از این‌ها، محاسبه‌ای دقیق در ارائه‌ی اطلاعات به مخاطب دارد. مخاطب از سکانس اول (و حتی قبل از شروع فیلم، از روی اسم و پوستر فیلم) می‌داند با چه داستانی روبروست. اما این برداشت سطحی‌ای است! چون فیلم‌ساز در طول فیلم با فلش‌بک‌ها، کات‌های به‌موقع، و البته فرم روایت، مخاطب را از قضاوت قطعی دور می‌کند و حس بندبازی را به آدم می‌دهد که نه می‌گذارد از این‌طرف بیفتد و نه از آن‌طرف. او با همان سطح هیجان، مجبورت می‌کند که تعادل داشته باشی! همان تجربه به‌ موازات در‌ مورد رابطه‌ی این زن و شوهر هم در جریان است.

سکانس پایانی فیلم ممکن است همه را راضی نکند، ولی از نظر من فوق‌العاده ا‌ست. از ثانیه‌ی اول تا آخرین ثانیه، فیلم مخاطب را در ابهام قرار می‌دهد، ابهامی که ممکن است بیننده را در نهایت آشفته کند، ولی اتفاقاً این همان‌جایی‌ست که بیننده دارد حرف فیلم‌ساز را «تجربه» می‌کند.

من به «موشکافی یک سقوط» نمره‌ی ۴.۵ از ۵ می‌دهم و به‌نظرم تا اینجا یکی از بهترین فیلم‌های امسال است. پس به راحتی پیشنهادش می‌کنم. زمان دو ساعت و نیمی فیلم ممکن است طولانی به‌ نظر بیاد، ولی فیلم دیالوگ‌محوری است که مخاطب را میخکوب نگه می‌دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top