بستن

آیین چراغ: یک مرد و یک مسجد

هفت‌برکه: حاج علی حالا ۶۸ساله و ریش‌سفید است ولی از همان اوایل جوانی‌اش هم معتمد مردم بود و حرفش خریدار داشت. سال‌ها است که اسمش با مسجد صاحب‌الزمان (عج) گره خورده است و عمرش را در تعامل و مراوده با مردم و انجام فعالیت‌های مذهبی، علمی، اجتماعی و فرهنگی صرف کرده است. می‌گوید: «پیشیمان نیستم که مثل دوستانم خلیج‌رو نشدم. دوستانم سرمایه‌ی اصلی زندگی‌ام هستند.»

در آیین چراغ، این بار، حاج علی دیباچی شمع‌های روی کیک تولدش را فوت کرد.

حاجی علی و دوستان

شنبه هفدهم تیرماه ۱۴۰۲، آیین چراغ حاج علی دیباچی، خیر، معتمد و فعال اجتماعی و فرهنگی شهر با حضور خانواده، همکاران و دوستانش در موسسه‌ی فرهنگی و هنری هفت‌برکه برگزار شد.

حاج علی سال ۱۳۵۶ با خانم پاکروان ازدواج کرد و ثمره‌ی این ازدواج، سه پسر و دو دختر است. او در طول زندگی‌اش مسئولیت‌ها و سمت‌های زیادی داشته است. مسئولیت در دفتر و ستاد نماز جمعه، عضویت در صندوق قرض‌الحسنه خاتم الانبیا ، مسئولیت سینه‌زنی برق روز از پنجاه سال پیش، خدمت به عنوان یکی از اعضای صلح و سازش مسجد صاحب الزمان(عج)، ریاست هیات امنای مسجد صاحب الزمان(عج)، عضویت در هیات امنای موکب قمر منیر بنی هاشم(ع) ، عضویت در هیات امنای گلزار شهدا برق روز، حمایت از بنیاد علمی نوآوران گراش که موفق به ثبت ۵ اختراع علمی در سطح کشور شده است و همچنین کانون طه، از جمله فعالیت‌های او محسوب می‌شود.

به جز تجربه‌ی یک سفر شش‌ماهه به دبی و چند صباحی انجام پیمانکاری، حاج علی شغل و حقوق مشخص دیگری نداشته است و تمام زندگی‌اش را با انجام فعالیت‌های اجتماعی و مذهبی گذرانده است.

از او پرسیدیم آیا پشیمان نیستید که بر خلاف دوستان خود به کشورهای حوزه خلیج فارس نرفتید و در گراش ماندید؟ جواب داد: «اصلا. هر کسی یک سرنوشت و زندگی خدا برایش مقدر کرده است. من هم سرنوشتم این بود که اینجا بمانم و دوستان خوبی داشته باشم. من سرمایه‌ی بزرگتری از سرمایه‌ی مادی دارم. سرمایه اصلی من دوستانی هستند که دور و برم هستند. با حاج عبدالحسین سرخوش، حاج صمصام کشتکاران و حاج فضل‌الله سعادت صمیمیت بیشتری دارم و حاج حسین حسن‌زاده در امور خیر بیشتر با من همراه بوده و به حرف من، حسینیه و مسجد ساخته است.»

چراغی برای مسجد دروازه

محمد خواجه‌پور، مدیر رسانه‌های هفت‌برکه، در شروع جلسه با بیان هدف از برگزاری آیین چراغ گفت: «برنامه آیین چراغ با اشاره به شعر «آیین چراغ خاموشی نیست» برای تقدیر از کسانی است که در سال‌های متمادی در این شهر زحمت کشیدند و سنی از آن‌ها گذشته است تا به نوعی تشویق شوند که به مسیری که می‌روند ادامه دهند. لیستی تهیه کردیم از افرادی که در شهر موثر بودند و در حوزه‌های مختلف عملی، مذهبی، ورزشی و … نقش داشتند و تاریخ تولد آن‌ها را گرفته‌ایم تا به همین مناسبت بتوانیم در طول ماه‌های سال از یکی از این افراد دعوت و تقدیر کنیم. حالا هم نوبت به تقدیر از حاج علی و گروهی که در این سال‌ها در کنار او زحمت کشیده‌اند، رسیده است.»

خواجه‌پور از دیباچی می‌خواهد که بگوید از کی فعالیت در مسجد صاحب‌الزمان(عج) را شروع کرده است.

دیباچی در جواب به او می‌گوید: «قبل از هر چیز تشکر می‌کنم از مجموعه هفت‌برکه که این جلسه را به بهانه تولد بنده تشکیل دادند. خیلی خوشحال و مسرور هستم. خدا را شکر پس از ۶۸ سال یک بار مراسمی با این عنوان برای ما هم گرفته شد. اما در جواب به سوال شما باید عرض کنم خانه ما دقیقا کجا بود؟ زیر حسینیه‌ی کل نقی، نزدیک خانه حاجی شاجان. خانه ما آنجا بود و ما همسایه حسینیه خانه امام یا همان ولی عصر(عج) بودیم. از بچگی اول محرم که می‌شد در محله خودمان با بچه‎‌های همسایه دسته سینه‌زنی راه می انداختم. عشق و علاقه داشتیم به این کار. سال ۵۵ آمدیم در خانه‌ای که همسایه مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود و از آن موقع به بعد پایگاه ما شد مسجد صاحب الزمان(عج).»

او ادامه می‌دهد: «من سال ۵۰ یک سفری تا دبی رفتم و برگشتم و سال ۵۳ رفتم سربازی و ۵۵ مرخص شدم. به خاطر همسایه بودن با خانه امام، زمینه مسجد رفتن از قبل در من بود. مرحوم حاج سید محمود، مسجد آخوند نماز می‌خواند و مرحوم حاج سید حبیب، مسجد جامع نماز می‌خواند. وقتی همسایه مسجد صاحب‌الزمان(عج) شدم حول و حوش ۲۱ سال سن داشتم. یادم است آن زمان آقای علوی می‌آمد مسجد. ما برنامه‌های مختلفی داشتیم. یک گروه ۱۵نفره دوستانه در ماه رمضان بودیم که برنامه‌ی با عنوان «مهمانی دوره» داشتیم و هر بار به یکی از خانه‌های دوستان دعوت می‌شدیم. آقا سید محمود هم جزو گروه رمضانی ما بود. حاج غلام و محمد فقیر (فقیهی) هم همین طور. طبعا آدم به این چنین گروه‌هایی انس می‌گیرد.

«مسئول هیات سینه‌زنی قمر بنی‌هاشم هم تا قبل از من مش محمد کرم یا همان آقای دمساز بود او هم حالا سنی ازش گذشته است. یک بلندگو کوچک و یک آمپلی‌فایر و یک ضبط داشت و صداها را منتقل می‌کرد. یادی کنیم از حاج محمد عباسپور که بلندگو دستی آورده بود برای هیات و خدا رحمت کند حاج محمد خبازی و حاج خلیل عباسپور که سنج خانه‌شان بود و اول محرم که می‌شد می‌رفتم و سنج و بلندگو و آمپلی‌فایر را برمی‌داشتم و باطری آن را عوض می‌کردم. خدا رحمت کند حاج احمد مکرمی می‌رفت ابوظبی و وضعشان خوب بود. رفت ابوظبی و یک دستگاه آمپلی‌فایر برای ما فرستاد. آمپلی‌فایر و دو بلندگو. آن موقع هیچ هیاتی نداشت. یک موتور برق هم از بِیمون خریدم. و یک موتور یاماها ۱۵۰۰ برداشتم به قیمت هزار و دویست تومان که هنوز جز اموال هیات است. آن زمان هزار و دویست تومان پول بود! که با رو زدن به این و آن توانستیم پول را جمع کنیم و موتور برق و چند لامپ مهتابی بخریم. تا قبل از خرید موتور برق، دستگاهی از بحرین آورده بودند که مولدها با باطری ماشین روشن می‌شد. این دستگاه هنوز موجود است. ژاپنی اصل. در گاری می‌گذاشتیم و ۴۰۰ واحد برق می‌داد که می‌توانستیم دو، سه مهتابی ۲۰ و آمپلی فایر را روشن کنیم. تا حالا که پیشرفته شدیم و به همت دوستان و بچه‌ها، هیات قمر بنی‌هاشم(ع) زبانزد خاص و عام است.»

مسجد صاحب‌الزمان، مسجد جوان

از سال‌ها پیش مسجد صاحب‌الزمان(عج) یکی از فعال‌ترین و پرآوازه‌ترین مساجد گراش در زمینه‌ی فرهنگی بوده است، حاج علی می‌گوید: «انجام کار فرهنگی، حامی مالی می‌خواهد، یکی از دلایل فعال بودن مسجد در این زمینه، داشتن حامی مالی است. و دلیل دیگر نداشتن منیت و خلوص نیت است که ارثیه‌ی گذشتگان ما است. جوان‌گرایی و اهمیت به جوانان یکی از عوامل موثر در این مقوله بود و در نهایت عنایت خاص امام زمان(عج) به مسجد.»

اما این اواخر توجه مسجد به مسائل فرهنگی نسبت به سابق کم‌رنگ شده است. حاج علی این موضوع را تایید می‌کند و می‌گوید: «بله. حق با شماست. فعالیت‌های فرهنگی ما کمتر شده است. دیگر از روحانیون تراز اول کشور برای حضور در مسجد صاحب‌الزمان(عج) دعوت نمی‌کنیم. یکی از علت‌های آن این است که دغدغه‌ی ما در حال حاضر بیشتر فقرا، مشکلات معیشتی و به خصوص بیماران است و روی این مساله متمرکز شدیم.  البته کارهای فرهنگی برای بچه‌ها هنوز به قوت خود باقی و پایگاه فعال است و در هفته، ۳ شب با ۳۰ تا ۴۰ نفر از بچه‌ها از نظر علمی و عقیدتی کار می‌کنیم. ولی در مسائل کلان، فعالیتمان کمتر شده است.»

او در جواب به این سوال که در طول مدت نزدیک به چهل سال کدام فعالیت مسجد به نظرتان شاخص‌تر بوده است؟ گفت: «روی چند موضوع تاکید دارم. اول تاسیس بنیاد علمی نوآوران. محمدعلی فرجی که حالا رییس آموزش و پرورش است، مهندس فانی که رییس اداره برق است و عالمی، مسئول رایانت و تعداد دیگری از دوستان به دفتر مسجد آمدند و پیشنهاد تاسیس این بنیاد را دادند. بنیاد راه‌اندازی شد و در طول فعالیتش ۴ تا ۵ ثبت اختراع کشوری را به ارمغان آورد. درست است شاید میلیارد هزینه شد ولی ارزشش را داشت که بچه‌ها در رباتیک در جشنواره خوارزمی شرکت کنند و موفق شوند. در هر صورت کار علمی خوبی صورت گرفت. اگر مشکلاتی پیش نیامده بود شاید هنوز این بنیاد به کار خودش ادامه می‌داد و به جامعه خدمات می‌رساند. یکی از علت‌های غیرفعال شدن بنیاد این بود که دوستانی که همکاری و مسئولیت داشتند به دلایل مشغله‌های کاری و زندگی از ما جدا شدند. آقای فرجی رفت که در مقطع دکتری تحصیل کند و مهندس فانی، رییس اداره برق شد. اداره‌ی آموزش و پرورش هم قرار شد مرکز پژوهش‌های علمی را به صورت مستقل در مدرسه کامروا راه‌اندازی کند. کارهای این چنینی وقتی تحویل ارگان دولتی برود، دلسوزی نیست و بودجه ندارند. و بنیاد علمی جوان گراش غیرفعال و تعطیل شد.»

او در ادامه گفت: «راه‌اندازی کانون طه و همچنین صندوق قرض الحسنه از دیگر فعالیت‌های شاخص مسجد است که برای من لذت بخش بود. همچنین ما برای اولین بار در گراش ده واحد مسکن برای زوج‌های جوان درست کردیم که خدا را شکر آقای حاج زینل زینلی بعد از آن به جای ده واحد، ۲۰۰ واحد درست کرد اما بنیانگذار این سنت مسجد بود.»

دو پروژه آینده مسجد

به سرانجام رساندن پروژه‌ی گلزار شهدای برق روز و ساخت موکب قمر بنی هاشم در مرز شلمچه دو موضوعی است که حاج علی به عنوان مهمترین پروژه مسجد صاحب‌الزمان(عج) در حال حاضر از آن یاد می‌کند و می‌گوید: «شهدا حق بزرگی به گردن همه ما دارند و ما برای تکمیل پروژه‌ی رضوان شهدا برق روز از همه توقع همکاری داریم. متاسفانه از ناحیه دولتی کمک ملموسی نداشتیم و به جایی نرسیدیم. ۲ میلیاردی که برای این پروژه تا اینجا هزینه شده است از ناحیه‌ی خیرین تامین شده است. و تا اتمام پروژه تخمین می‌زنیم حدود ۳ و نیم تا ۴ میلیارد دیگر هزینه نیاز داشته باشیم. از دوستان تشکر می‌کنم که حمایت کردند. در غیر این صورت نمی‌توانستیم کار را پیش ببریم. خیلی لازم و واجب است که یک مرکز فرهنگی ساخته شود که هم به نفع شهر باشد و هم پاسداشت خون شهدا باشد.»

او با تاکید روی این موضوع که مسجد صاحب الزمان(عج) و هیات قمر بنی هاشم(ع) همیشه با هم عجین بوده است، ادامه داد: «از زمانی که ما تاریخش را نمی‌دانیم، هیات قمر بنی‌هاشم به عنوان هیات مسجد دروازه معروف بوده است. کمک دیگری که در آستانه‌ی محرم و اربعین از دوستان اباعبدالله (ع)درخواست دارم این است که ما یک قطعه زمینی خریدیم در مرز شلمچه که در شرف واگذاری است. ما چندین سال است که در مرز شلمچه موکب قمر بنی هاشم(ع) را برپا می‌کنیم و حالا می‌خواهیم ساخت‌وساز انجام دهیم و برای این کار بین ۱۲ تا ۱۳ میلیارد هزینه نیاز دارد. دوستانی که می‌خواهند کار خیر کنند و یا در مغازه شریک امام حسین(ع) هستند این پروژه را هم مد نظر داشته باشند تا بتوانیم خدمتی به زائران اباعبدالله(ع) کنیم.»

 

خانواده نوحه‌خوان

خلیل غلامی، از همکاران و دوستان حاج علی که در جمع حضور دارد، می‌گوید: «آقای دیباچی، معرف حضور همه است. یک فرد اجتماعی است و به خصوص در زمینه مذهبی خادم امام زمان(عج) است. ذاکر امام حسین(ع) و مداح اهل بیت(ع) است و فردی اجتماعی در همه زمینه‌ها است. ایشان به عنوان معتمد محل شناخته شده است. دوستی ما از اول انقلاب بوده است هر چند آن اوایل زمینه فکری متفاوتی داشتیم ولی هدف و کارمان در یک راستا بود. خواسته‌های بلندی دارد. اخلاق خوبی دارد و مردم‌دار است. حتی در زمینه‌ی استقرار ادارات دولتی نیز فعال بوده و همکاری داشته است. فرد جدی و  پای کار است و حرفش با سند برابر است. در این ۴۰ سال که با او در ارتباط هستم فردی تاثیرگذار بوده و برای جامعه زحمت کشیده است. در شورای حل اختلاف هم فعالیت داشته و به نوعی دستی در تمام زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی به آتش دارند و اگر موردی باشد که او نقشی در آن ندارد، از او می‌خواهند که بیاید و نقشی را ایفا کند. به هر حال از زمان انقلاب نافع جامعه بوده است.»

مهندس قاسمعلی وقارفرد، هم‌محله‌ای و از دوستان قدیمی حاج علی، نیز با گفتن خاطره‌ای وارد گفت‌وگو می‌شود: «یک شب صحرا بودیم و کتاب حافظی به همراه داشتیم که خط ریزی داشت. حاج علی کتاب را برداشت و شروع کرد به خواندن. من که فوق لیسانس دارم در تلفظ بعضی از کلمات کتاب شک داشتم. ولی او کاملا صحیح خواند. ایشان حافظ‌خوان خوبی است.»

وقارفرد در ادامه گفت: «تاریخ دقیق آشنایی‌مان را خاطرم نیست ولی هم محله بودیم. ایشان چند حُسن دیگر هم داشت. پدرشان یکی از معمارهای قوی گراش بود و خودش هم تحت تعلیم پدرش توانایی خاصی در ساختمان‌سازی داشت. آن زمان هر کسی مهندس نبود و معمار‌های  قدیم از صفر تا صد کار را خودشان انجام می‌دادند حتی اگر می‌خواستند طاقی با کنگره بسازند. دو سه مشخصه خوب ایشان این است که تجربه خوبی در زمینه معماری دارد و از بچگی هیاتی بوده است. یادم است زمان انقلاب من ۲۰ سال داشتم و او ۲۵ ساله بود و برای خدمت به هیات، لیدر ما بود. و سر جمع به نقطه امید محله تبدیل شده بود به خصوص برای محرومین. زبان توانایی دارد و توانسته اسپانسرهای خوبی را دور خودش جمع کند. محبوبیتی دارد که اگر بگوید فلان مقدار پول برای پروژه‌ای می‌خواهم خیلی راحت به او اعتماد می‌کنند و هزینه را به او می‌دهند. وقتی پروژه پاساژ مسجد را مدیریت می‌کرد حق الزحمه پیگیری‌هایش یک واحد آپارتمانی می‌شد که آن را بخشید و این نشان از همت بالای این آدم است.»

او با اشاره به صدای زیبای حاج علی و نوحه‌خوانی او در ماه محرم ادامه می‌دهد: «صدای زیبایی دارد. وقتی نوحه می‌خواند آقا عباس کیف می‌کرد و لذت می‌برد و می‌گفت ادمه بده. معروفترین نوحه‌ای که یادم است این طور شروع می‌شد؛ «برخیر ای مه رخشنده‌ی مادر» وقتی این نوحه را می‌خواند زن و مرد گریه می‌کردند. خیلی زیبا نوحه واحد می‌خواند و می‌خواند. هیات مسجد صاحب‌الزمان(عج)، هیات قمر بنی‌هاشم نیز روی انگشت ایشان می‌چرخید. البته خوش‌صدایی در خانواده‌ش میراثی است و فرزندانش هم نوحه‌خوان هستند. خصوصیت دیگر او این بود که هر کسی هر مشکل و اختلافی در زمینه‌ی ازدواج، طلاق، زمین و ارث و میراث دارد برای حل آن به حاج علی مراجعه می‌کند و به نوعی شورای عملی حل اختلاف است.»

حاج قاسم سرخوش نیز از رابطه‌ی دیباچی با دوستانش در دبی حرف زد: «حاج علی فردی شکست‌ناپذیر و خستگی‌ناپذیر در همه کارها است. هم زمان انقلاب و هم بعد انقلاب فرد فعالی بود و امیدوارم ۱۲۰ ساله شود. رابطه دیباچی با دوستان در دبی خیلی خوب است. این‌قدر که با بچه‌های آن طرف در ارتباط است شاید من در گراش کمتر با او ارتباط داشته باشم. البته نه فقط دبی، با دوستان شاغل در دبی، قطر و بحرین ارتباط خوبی دارد. او یه تمام معنا یک فرد اجتماعی است. تا موضوع خیرین پیش می‌آید همه نگاه‌ها می‌رود به سمت کسانی که خارج از کشور هستند ولی خیلی‌ها مانند حاج علی ماندند و اینجا کار کردند و به فرم دیگری ایثار کردند. آقای دیباچی یک فوت و فن‌هایی از لحاظ قدرت بیان بلد است که همیشه آن را در کار خیر به کار می‌گیرد.  قبل انقلاب هیچ دسته و هیات سینه‌زنی امکانات هیات سینه‌زنی مسجد صاحب‌الزمان(عج) را نداشت. چون آقای دیباچی یک وزنه‌ی سنگینی بود که در این هیات فعالیت داشت. نوحه‌ای که از او در ذهن من مانده این طور شروع می‌شد: «اولا آب فرات بر روی ما بستند…» که وقتی این را می‌خواند همه محو صدایش می‌شدند. واقعا صدای خیلی خوبی دارد هم برای خواندن دعا و هم نوحه و حالا هم که دیگر سنی از ما گذشته است.»

محمدعلی شامحمدی، از اعضای هیات امنای موسسه هفت‌برکه و از دیگر دوستان دیباچی، گفت: «چیزی که از حاجی در ذهن من است علاقه او به رسانه است. هر چه که من می‌شناسمش او در مسجد صاحب الزمان(عج) پرچم‌دار بوده و همیشه حامی رسانه بوده است. در عصر گراش در سال ۸۱ و هم در زمان فعالیت نشریه صحبت نو از جانب ایشان حمایت شدیم. این علاقه به رسانه باعث شده حاج علی دو استودیو بسازد.»

اولین جشن تولد در ۶۸سالگی

بعد از صحبت دوستان حاج علی، نوبت به خانواده‌ی او رسید. حسن، پسر کوچکتر حاج علی، در این جلسه حضور داشت. او می‌گوید: «تشکر می‌کنم از برگزاری این برنامه. در طول این مدت این اولین تولدی است که برای پدرم می‌گیریم چون هیچ وقت در قید و بند این مراسم‌ها نبوده است. من از خردسالی تا الان حتی یک بار صدای بلند پدر را در خانه نشنیدم. نه با بچه‌ها و نه با مادرم. ما بچه‌ها هم از بچگی در هیات بودیم. به نظرم پدرم خودش را وقف مسجد و کارهای فرهنگی کرده است و جز خوبی از او ندیدم و باعث افتخارم است. موضوع دیگری که باید بگویم این است که تا الان پدرم از جایگاهش هیچ موقع برای منافع شخصی خودش و خانواده استفاده نکرده است.»

نام‌آور، نوه حاجی، نیز می‌گوید: «هر جایی می‌روم و خودم را معرفی می‌کنم، می‌گویم نوه حاجی هستم. می‌گویند معرف حضور است و او را به بزرگی می‌شناسند. هر جا می‌روم باعث افتخار است. چند روز پیش یکی از دوستانم را برای رفتن به خدمت به بندر رساندم. موقع برگشت در یک پمپ بنزین بودیم که گفتند به افراد بیرون از استان بنزین نمی‌دهیم. خودمان را معرفی کردیم و گفتیم گراشی هستیم. از ما پرسید آقای دیباچی را می‌شناسید؟ گفتم پدربزرگم است. گفت اتفاقا در بخش بشاگرد آوازه‌اش را شنیدیم و دست به خیر است و کارهای خیر می‌کنند. تعجب کردم که حتی آنجا هم او را شناختند. یعنی می‌خواهم بگویم خدماتش فقط مختص منطقه خودمان نیست.»

نوبت به همسر حاج علی که می‌رسد، مهندس وقارفرد می‌گوید: «آشپزی حاج علی هم خیلی خوب است. و تا جایی که ما در جریان هستیم رابطه عاطفی خوب و مثبت و عاشقانه‌ای با همسرش دارد.»

خانم پاکروان، همسر او، می‌گوید: «برای حاجی از غذا مهم‌تر، قلیانش است که باید سر موعد چاق باشد! گاهی ما در کار ایشان سهیم می‌شویم به خصوص زمان توزیع نذری رمضانی و اگر کاری از دستمان بر بیاید انجام می‌دهیم و از این بابت راضی هستیم.»

خبرنگار ارشد پایگاه خبری هفت‌برکه آغاز فعالیت روزنامه‌نگاری از سال ۱۳۸۸

1 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 نظر
scroll to top