بستن

ایرانیان در امارات – بخش سوم: تمرکز مردم گراش، لار، اوز و خنج در سه شهر امارات

هفت‌برکه: این بخش دوم از مقاله‌ی «غرور و تعصب فارسی: حفظ هویت و محاسبه‌ی سود در میان ایرانیان در امارات متحده عربی» است که دکتر جیمز وورال و دکتر عَلَم صالح، دو تن از اساتید روابط بین‌الملل و خاورمیانه‌شناسی در دانشگاه‌های لیدز انگلیس و دانشگاه ملی استرالیا، در نشریه‌ی معتبر مرور مهاجرت بین‌الملل (دوره ۵۴) منتشر کردند. ترجمه‌ی فارسی این مقاله با تلاش راحله بهادر و با ویراستاری مسعود غفوری، به شکل یک کتابچه در هفت‌برکه منتشر شده است (از اینجا دریافت کنید). متن کامل به صورت هفتگی نیز در هفت‌برکه بازنشر خواهد شد.

 

 

تحقیق میدانی و رویکرد

این مقاله بر اساس سه دوره‌ی تحقیق میدانی در طول سال ۲۰۱۳ و دوره‌های کوتاه‌تر پس از آن در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ است. این مطالعه‌ی میدانی در امارات متحده عربی -کشوری فدرالی دارای هفت شیخ‌نشین که اهرم‌های سیاسی فوق‌العاده‌ای در اختیار دارد- در سه شیخ‌نشین -ابوظبی، دبی و شارجه– و همچنین در شهرهای کلیدیِ استان فارس در ایران صورت گرفته است (شکل یک را ببینید). دبی با توجه به تراکم ایرانی‌ها در آنجا حدود شصت درصد تحقیق میدانی را شامل می‌شود. ما زمان‌های طولانی را برای مشاهده‌ی شرکت‌کنندگان در فروشگاه‌ها، کافه‌ها، و رستوران‌هایی که ایرانیان اداره می‌کنند و همچنین مناطقی که به دلیل حضور ایرانی‌های زیاد شناخته شده است، صرف کردیم. در این فضاها، از طریق مشاهدات و بحث‌های کوتاه با افراد حاضر در آنجا، اطلاعات را جمع‌آوری کردیم. همراه با این کار و ایجاد انبوه اطلاعات، تعدادی مصاحبه‌های نیمه-برنامه‌ریزی شده با طیف گسترده‌ای از پاسخ‌دهندگان در میان مهاجران ایرانی در امارات و با افرادی در استان فارس (ایران) که زمان زیادی را در امارات سپری کرده‌اند، انجام دادیم.

در شناسایی پاسخ‌دهندگان به مصاحبه، سه رویکرد اتخاذ کردیم: (۱) استفاده از تماس‌ها و کانال‌های مجازی‌ موجود؛ (۲) شناسایی افراد اصلی که قبل از رسیدن ما به آنجا، مصاحبه با آنها ترتیب داده شده بود؛ (۳) و نزدیک شدن به افراد در بنگاه‌ها و موسساتی با نام‌ها، استعارات یا نمادهای ایرانی در مناطق خدماتی و تجاری اصلی. این ترکیب بسیار موفقیت‌آمیز از کار درآمد و بارها منجر به تاثیرات زنجیروارِ چشمگیری شد. ما به تعداد زیادی از پاسخ‌دهندگان دسترسی داشتیم و بارها مجذوب بحث‌های طولانی و عمیق با مصاحبه‌شوندگان شدیم. ما محققانی از دانشگاه‌های بریتانیایی بودیم، و در نتیجه انتظار بدگمانیِ بسیار بیشتری داشتیم، اما افراد خیلی سریع وارد گفتگو می‌شدند و تقریبا همگی مشتاق بودند که در مورد موضوعات بسیار حساس به طور عمیق بحث کنند. به نظر می‌آید ترکیب تیم تحقیقاتی ما که یک پژوهشگر غربی و یک محقق ایرانی بود، باعث ایجاد اعتماد می‌شد. اگر دو تا از طولانی‌ترین و کوتاه‌ترین مصاحبه‌ها را که به ترتیب در ۱۴۷ دقیقه، ۱۰۸ دقیقه، ۱۹ دقیقه و ۲۵ دقیقه اتفاق افتاد، نادیده بگیریم، متوسط زمان مصاحبه‌ها ۴۱ دقیقه بود. در حقیقت، اگر تعداد زیاد مصاحبه‌های اضافیِ کمتر از ۱۵ دقیقه را حساب نکنیم، این مقاله بر اساس حدود ۱۱۰ مصاحبه با بیش از ۱۳۰ پاسخ‌دهنده در امارات متحده عربی و استان فارس در ایران نوشته شده است. مصاحبه‌ها بیشتر به زبان فارسی بود، اگرچه سه مصاحبه به زبان انگلیسی و دو مصاحبه به زبان عربی نیز انجام شد.

در انجام این مصاحبه‌ها، بر آن بودیم تا حس سازگاری و توافق بینابین ایجاد کنیم و تصویر کامل‌تری از تجربیات، نظرات و احساسات شرکت‌کنندگان به دست بیاوریم؛ در عین حال که به آنها فضای لازم را دادیم تا مسائل کلیدی را مطرح و زمینه یا سابقه‌ی موضوعات را فراهم کنند و یا در موردشان توضیحاتی ارائه دهند. در این مسیر با انبوهی از سوالات که قبل از تحقیق میدانی طرح شده بود به پیش رفتیم و هنگامی که ایده‌های جدید ظاهر می‌شد، سوالات جدیدی اضافه می‌کردیم. این سوالات اغلب بر محور موقعیت آنها در امارات و حس هویت و پیوندهایشان با ایران می‌چرخید. برای مثال، ما بر استفاده‌ی افراد از زبان فارسی در زندگی روزمره، توانایی‌های زبانی‌شان در زبان عربی و نظریات کلی درباره‌ی استفاده / انتخاب زبان‌شان تمرکز کردیم. همچنین درباره‌ی فعالیت‌های فرهنگی مانند جشن‌های نوروز و فعالیت‌های مذهبی گفتگو کردیم. هدف ما ارزیابیِ موقعیتِ پاسخ‌دهندگان در امارات و احساس‌شان نسبت به حساسیت‌های امارات بود و اینکه چگونه هر دو این موارد احساس عملی و هیجانی‌شان را از مکان متاثر می‌سازد. این کار با نگاهی خاص به روش‌های آنها در محاسبه‌های سود (یعنی تناسب منافع مادی با دیگر شاخص‌ها؛ یک تحلیل هزینه-سود) و فرآیندهای محافظت از سرمایه (مثلا رفتارهایی برای خنثی کردن خطرات، که در عوض در محاسبات سود به حساب می‌آید) همراه بود. در انتخاب پاسخ‌دهندگان، نخست با هدف قرار دادن کسانی آغاز کردیم که تحقیق اولیه و شناخت از آنها این تلقی را ایجاد می‌کرد که آنها افراد کلیدی موثر در میان گروه‌های مختلف هستند و می‌توانند ما را به دیگر پاسخ‌دهندگان اصلی برسانند. با این وجود از امکان تاثیرگذاری معرفان هم آگاه بودیم، و بنابراین هم از آشنا‌هایمان کمک گرفتیم و هم به شکلی ساده، افرادی را برای مصاحبه‌های دقیق‌تر انتخاب کردیم. این راهکار دوم تقریبا حدود شصت درصد از کل مصاحبه‌ها را تولید کرد.

با این روش‌ها توانستیم به یک الگوی نمونه از پاسخ‌دهندگان در سه شکل اصلی دست پیدا کنیم. نخست آنکه این روش به ما کمک کرد تا به افراد نخبه، شهروندان دو تابعیتی، مغازه‌دارهای خرده (که پشتوانه‌ی اصلی جامعه‌ی ایرانی را شکل می‌دهد) و کارمندان‌شان دسترسی پیدا کنیم و از این رو یک تصویر کلی از خطوط طبقاتی مختلف داشته باشیم. دوم اینکه ما سعی کردیم از مناطق مختلف ایران نمونه‌گیری کنیم و گروه‌های قومی مختلف را نشان دهیم. با توجه به ساختار جمعیتی آمار نفوس ایرانی‌ها در امارات (آنها بیشتر از یک استان ایران هستند) بسیار تلاش کردیم تا افرادی از سایر مناطق و اقلیت‌های قومی مختلف نیز پیدا کنیم. در پایان توانستیم با بلوچ‌ها و عرب‌های ایرانی و افرادی از سایر استان‌ها نیز مصاحبه انجام دهیم اما در یافتن ایرانی‌های کرد یا آذری برای مصاحبه، موفقیت کمتری داشتیم. تلاش کردیم از پاسخ‌دهندگان درباره‌ی مقدار تقریبی این گروه‌های قومی اطلاعاتی کسب کنیم؛ اما به ما اطمینان دادند مشکل ما در یافتن آنها به این علت است که تعدادشان کمتر از باقیِ اجتماع ایرانی است.[۱]

در آخر، کوشیدیم حتما به یک الگوی نمونه‌ای از نظر سِن و جنسیت دسترسی داشته باشیم. حدود بیست درصد مصاحبه‌شوندگان زن بودند و بدیهی است که این یک جمعیت آماری صحیح و واقعی نیست. با توجه به عدم تناسب آمارِ نفوس بین مردان و زنانِ ایرانی در امارات (که برای مثال در مقایسه با جمعیت بزرگ‌تر از مهاجران آسیای غربی در تناسب بهتری هستند) و همچنین با توجه به دشواری دسترسی به آنها به دلیل هنجارهای فرهنگی و اینکه هر دو ما مرد هستیم، آمار بیست درصد در واقع نسبتی بهتر از سطح انتظارمان بود و در هر صورت به یک الگوی نمونه نزدیک است. البته در همین جا باید ذکر شود که حدود نیمی از زنانی که با آنها مصاحبه شد، دو تابعیتی بودند که دسترسی به آنها آسان‌تر و در تماس‌های اولیه‌ی ما تعدادشان بیشتر بود و نظرات روشن‌تر و قوی‌تری داشتند. با این حال، با تعداد چشمگیری از زنانی گفتگو کردیم که مغازه‌دار یا مدیر بودند و بخشی از مفیدترین مصاحبه‌های ما با این گروه رقم خورد. این زنان در مقایسه با مردانِ مصاحبه‌شونده در موقعیت‌های مشابه، جوان‌تر بودند. یک تقسیمِ هموارِ یک‌سومی بین گروه‌های سِنی به دست آمد که به ترتیب ۳۰-۱۸ سال، ۵۰-۳۱ سال و بالای ۵۱ سال بود؛ اگر چه این افراد بین گروه‌های مختلف جمعیتی بودند، اما این تقسیمات سنی به دلیل ساختارهای جامعه و هنجارهای فرهنگی فشرده‌تر بود.

موقعیت منطقه‌ای و داخلی

منطقه‌ی خلیج فارس با تخمین ۲۵ میلیون و ۲۰۰ هزار مهاجر که ۴۹ درصد کل جمعیت کشورهای شورای همکاری خلیج ‌فارس را شامل می‌شود (وبسایت مهاجرت خلیج GLMM، ۲۰۱۶). یک منطقه‌ی مهم برای مهاجرت است. همچنین این منطقه با توجه به منابع نفتی از اهمیت استراتژیک خاصی برخوردار و صحنه‌ی تنش‌های فوق‌العاده است. اگرچه از دیرباز خلیج فارس یک منطقه‌ی تجاری بین‌المللی بوده است، هر دو هویت عرب و ایرانی در طول قرن بیستم تقویت شد و منجر به افزایش آگاهی هویتی[۲] شده است (الشیجی ۲۰۰۲). بر کسی پوشیده نیست که ترس کشورهای عرب حاشیه‌ی خلیج فارس از ایران از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ عمیقا به سیاست‌های منطقه‌ای شکل داده است (گورایش ۲۰۱۶). ادبیات ایران به ویژه پس از انتخابات سال ۲۰۰۵ که منجر به انتخاب محمود احمدی‌نژاد شد، همراه با برنامه‌ی هسته‌ای ایران و سابقه‌ی اقدامات ایران در منطقه، به تدریج سوءظن شدید نسبت به تنش‌زایی ایرانیان را در بین کشورهای خلیج فارس افزایش داد و حتی باعث همکاری‌های امنیتی گسترده‌تر آنان با اسرائیل شد (جونز و گوزانسکی ۲۰۱۷). با این حال، علیرغم تنش‌های جغرافیایی-سیاسی، مهاجرت‌های گسترده و روابط بین کشورهای دو سوی خلیج فارس واقعیات تاریخی هستند (سیندلر و پترسن ۱۹۸۸؛ الرشید ۲۰۰۵) و امروزه حرکت ایرانیان به سمت بخش عربی خلیج فارس در مقیاس بالایی همچنان ادامه دارد[۳]. اگرچه هویت‌های ایرانی و عرب همواره تا حدودی در تنش با یکدیگر بوده‌اند، اما پس از انقلاب اسلامی، تلاش برای صدور شیعه‌ی انقلابی به اقلیت‌های عربِ شیعه باعث ایجاد روایت‌های فرقه‌ای شده است. این تنش‌های فرقه‌ای، اغلب با دخالت کشورهایی مانند عربستان سعودی ایجاد شده، که به تعصبات و بدگمانی‌های ایران در سطح منطقه دامن زده است. جایگاه ایرانیان در امارات متحده عربی به دلیل چنین موقعیت جغرافیایی-سیاسی و هویت‌های قوام‌یافته‌ای، به شکل خاصی پیچیده است[۴].

با این وجود، اگر لایه‌ی روییِ این تنش‌ها را کمی بشکافیم و عمیق‌تر بنگریم، میراث یک خلیج عربی-فارسی هویدا می‌شود (نجم‌آبادی ۲۰۰۹). بسیاری از اماراتی‌ها به این شناخت کینه‎توزانه رسیده‌اند که ایرانیان نه تنها در امارات متحده عربی نقش دارند، بلکه بسیاری از شهروندان اماراتی، اجداد ایرانی دارند (گلیوتی ۲۰۱۸). بسیاری از ایرانیانی که به مصاحبه‌ی ما پاسخ دادند، می‌کوشیدند این واقعیات را پراهمیت جلوه دهند تا حضورشان را در این کشور توجیه کنند. آنها گاهی از این استنتاج تاریخی استفاده می‌کردند تا بگویند چون بسیاری از اماراتی‌ها پیشینه‌ی ایرانی دارند، امارات در واقع یک کشور عربی نیست و تنها یک بخش از قلمرو باستانی ایران است که ساکنانش به دلیل اهداف سیاسی و اقتصادی، هویت‌شان را از دست داده‌اند یا آن را انکار می‌کنند. این تاریخ، ایرانیان را در یک موقعیت اجتماعی و فرهنگی بی‌نظیر در امارات قرار می‌دهد اما ماهیت سیاست‌شناسی هویت، بدگمانی متقابل و موقعیت جغرافیایی-سیاسی نیز به شدت ایرانی‌ها را از اعراب خلیج فارس جدا می‌کند.

از زمان انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۱۳، قرارداد موقت هسته‌ای ایران در اواخر سال ۲۰۱۳ (گوراش ۲۰۱۶) و ظهور داعش یا اصطلاحا دولت اسلامی در سال ۲۰۱۴، « اتحاد ترس[۵]» از ایران تا حدودی کاهش یافت (بیانکو و استانسفیلد ۲۰۱۸). در لایه‌ی زیرینِ جبهه‌ی ترسِ مشترک از ایران، کشورهایی همچون عمان، قطر و کویت همواره انعطاف‌پذیری بیشتری نسبت به بحرین و عربستان سعودی در قبال تهران داشته‌اند. حتی در داخل امارات متحده عربی، اختلاف بارزی بین دو شیخ‌نشین اصلی یعنی ابوظبی و دبی در این خصوص وجود دارد. در ژانویه ۲۰۱۴، شیخ محمد، حاکم دبی، خواهان برداشتن تحریم‌ها علیه ایران شد، تحریم‌هایی که تحت حمایت ثروتمندترین و قدرتمندترین شیخ‌نشین یعنی ابوظبی بود که از دیرباز اهرم‌های سیاست خارجی فدرال را در اختیار خود دارد. شیخ محمد در رابطه با این تحریم‌ها اظهار کرد: «ایران همسایه‌ی ماست و ما نمی‌خواهیم با آنها مشکلی داشته باشیم و این به نفع همه است» (بایومی ۲۰۱۴). تحقیق میدانی ما در پایان دوره‌ی احمدی‌نژاد و آغاز دوره‌‌ی روحانی بود، اما به نظر می‌آید این تغییر، تاثیرِ واقعیِ اندکی بر حفظ هویتِ پاسخ‌دهندگان و محاسبات سود داشته است.

این تنش‌های سیاسی منطقه‌ای با نگرانی‌های امارات درباره‌ی کنترل جمعیت و نفوذ مهاجران (فورستنلشلر و راتلج ۲۰۱۱) و همچنین با نقش و حقوق شهروندان (ساتر ۲۰۱۴) ارتباط تنگاتنگی دارد. نگرانی از تهدیدهای بالقوه‌ای که به وسیله‌ی تعداد زیاد کارگران مهاجر ایجاد می‌شود باعث شده امارات روش‌های پیچیده‌ای را در سیاست‌های پیشگیرانه، شبکه‌‌های نظارتی، تشخیص هویت پیشرفته و سیستم‌های کنترل بوروکراتیک پیش بگیرد تا با فعالیت‌های خرابکارانه و مجرمانه مقابله و تاثیر فرهنگی این جمعیت گسترده را کنترل کند (لوری ۲۰۱۱). این فرآیندها بعد از بهار عربی در مسیر جدیدی انعکاس پیدا کرد تا نیروی کار بومی را استخدام کند، بیکاری و اشتغال کاذب را کاهش دهد و با تغییر و تقویت ارتباطات اجتماعی، همبستگی بین شهروندان اماراتی را تشویق کند (فاگوتو ۲۰۱۳؛ جونز ۲۰۱۷). بنابراین ما با کشوری مواجه‌ایم که انتظار و رغبتی به ادغام مهاجران در فرهنگ شهروندانش ندارد؛ و با اینکه از جهانی‌سازی سود می‌برد، هم‌زمان می‌کوشد تاثیرات آن را کنترل کند و با تحمیل محدودیت‌ها، از خودش محافظت کند.

مهاجران در امارات متحده عربی کارگران پیمانی هستند نه شهروندان بالقوه؛ در حقیقت کارگران تحت قانون قراردادی و نه قوانین مهاجرت قرار می‌گیرند (علی ۲۰۱۱، ۱۳۸). ایرانیان به طور طبیعی گرفتار بررسی‌های دقیق و سختگیرانه‌ی امارات در رابطه با سکونت و وضعیت و همچنین مقررات پیچیده‌ی اخذ ویزا هستند. یک اصل اساسی از شاکله‌ی مهاجرت در خلیج فارس، سیستم حمایت مالی کفیل است (لوری ۲۰۱۲) که در نتیجه‌ی آن، ویزاها به استخدام مرتبط هستند و تا این اواخر هیچ‌گونه ویزای بازنشستگی خاصی نیز وجود نداشته است. سیستم کفیل با قوانین مالکیت شرکت ترکیب می‌شود و این الزام را ایجاد می‌کند که ۵۱ درصد از مالکیت شرکت‌ها، جز در مورد شرکت‌هایی که در مناطق آزاد یا در خارج از کشور قرار دارند، در اختیار یک شهروند اماراتی باشد[۶]. برای اکثر ایرانیان، توانایی دور زدن این قوانین مالکیتی با توجه به ماهیت، اجاره‌داری و موقعیت فیزیکی کسب و کارشان که دور از این مناطق «آزاد» هستند، اندک است. واضح است که قوانین مالکیت همراه با محدودیت‌های اقامت و ویزا، مساله‌ی عدم امنیت را برای ایرانیان شکل می‌دهد و از سوی دیگر، باعث شکل‌گیری محاسبات سود و حفظ هویت می‌شود.

سیاست‌های مهاجرتی امارات متحده عربی در طی سال‌های اخیر محدودتر شده است. این تغییر تا حدودی با فرایند بومی‌سازی به نام «اماراتی‌سازی[۷]» توجیه شده است (الوقفی و فورستن‌لِچنر ۲۰۱۴) که منجر به کاهش تعداد ویزاها و سرکوب کلاهبرداری و تبانی‌های گسترده شد (جمال ۲۰۱۵، ۶-۶۰۵). از سال ۲۰۰۳، راهبرد اماراتی‌سازی به سیاست تنوع فرهنگی امارات متحده عربی پیوند خورد که بر آن است که مهاجرت برای کار را با افزایش نقش تکنولوژی و تنوع بخشیدن به منابع درآمد مهاجران کاهش دهد، در حالی‌که اطمینان حاصل می‌کند شهروندان امارات تنها و بزرگ‌ترین گروه ملی جمعیتی هستند (ورا ۲۰۱۱). همراه با این تغییرات اخیر، فرآیندهای طبقه‌بندی متعدد دیگری نیز وجود دارد که با صدور ویزا برای کارگران مهاجر در امارات مرتبط است. چنانکه منال جمال (۲۰۱۵) می‌نویسد، سیل مهاجران

به دقت مدیریت می‌شوند تا یک گروه یکسان غالب نشود؛ ویزاهای کاری برای گروه‌های خاصی از مهاجران صادر یا تمدید می‌شود و برای دیگران نه؛ و ارجحیت دسترسی به مشاغل بخش عمومی به برخی اجتماعات اعطا می‌شود و به برخی دیگر نه. در نتیجه، یک «طبقه‌بندی» غیررسمی … از جوامع مهاجرتی در دستور کار است (۶۰۳).

این جریان به شدت متاثر از برداشت‌های امنیتی است که در سال‌های اخیر منجر به محدودیت‌هایی برای کارگران کشورهایی شده است که به طور خاص متاثر از بهار عربی و مسئله‌ی غزه بوده‌اند (جمال ۲۰۱۵، ۶۰۷). این محدودیت‌ها برای ایرانیان نیز اعمال شده است و بسیاری از آنها که گذرنامه‌ی معتبر هم داشته‌اند، ظاهرا به صورت تصادفی اخراج شده‌اند (مجله‌ی سعودی ۲۰۱۳؛ بی‌بی‌سی فارسی ۲۰۱۳).

تصور رایج از مهاجران خلیج فارس بدین شکل است: تعداد زیادی از کارگران بدون مهارت با حقوق کم که در شرایط غیرقابل تحمل در کارهای ساختمانی یا پَست‌ترین شغل‌ها، کارِ طاقت‌فرسا انجام می‌دهند (مدنیکف ۲۰۱۲). البته آنچنانکه عطیه احمد اشاره می‌کند، این تصویر به طور کلی غلط نیست و می‌خواهد «ساکنان بیگانه را به صورت «مهاجران کار موقتی» نمایش دهد و «دو جزء دیگر از تجربیاتِ ساکنان بیگانه‌ی خلیج فارس، یعنی روابط بین منطقه‌ای تاریخی و فرم‌های معاصر وابستگی اجتماعی-سیاسی، را تیره‌وتار ‌کند» که «به شکل نازیبایی –تحت عنوان نیروی کار- گنجانده شده است» (۲۰۱۲،۲۲-۲۳). این مشاهدات در مطالعه‌ی ایرانیان حاضر در امارات اهمیت دارد، چون سابقه‌ی طولانی‌شان در آنجا بدین معناست که کارهای خاصی که آنها انجام می‌دهند دور از کلیشه‌های رایج درباره‌ی کار در خلیج فارس است. چنانکه وورا در مقاله‌اش در مورد هندی‌های حاضر در دبی می‌نویسد:

دولت امارات ساکنان بیگانه را کارگران موقت میهمان قلمداد می‌کند، [با این حال] محلاتی از مرکز شهر دبی که در آنها جمعیت‌های آسیای جنوبی غالب هستند، بیش از یک قرن است که در حال رشد است و بسیاری از خارجی‌های آنجا در نسل دوم، سوم و یا حتی چهارم خودشان هستند (۳، ۲۰۱۳).

این مشاهدات در مورد بسیاری از ایرانیان حاضر در امارات نیز صادق است. تصور معمول در مورد تقسیم مهاجران به دوگانه‌ی نخبه‌ و توده‌ی محروم از حقوق اجتماعی و سیاسی، در مورد واقعیت‌های جایگاه ایرانیان در جامعه‌ی امارات صدق نمی‌کند. بنابراین در بحث طبقه‌بندی که به وسیله‌ی جمال مشخص شد، به ندرت نامی از ایرانیان برده می‌شود. همانند هندی‌ها، ایرانیان را می‌توان در بخش‌های مختلف پیدا کرد. با این‌حال تمایل خاصی از سوی ایرانی‌ها وجود دارد که در بخش خصوصی کار کنند. در حقیقت، به جز گویشوران فارسی دارای تابعیت، بیشتر ایرانیان از کار در بخش عمومی امتناع می‌کنند. به همان اندازه، تمایل شدیدی در ایرانی‌ها وجود دارد که تجارت خودشان را داشته باشند یا در تجارت‌های خانوادگی کار کنند. بدین ترتیب، بیشتر جمعیت ایرانی هنوز هم تصویرگر طبقه‌ی تاجران خلیجی سنتی هستند (فوکارو ۲۰۰۵) و تا حد زیادی در پلکان‌های متوسط به بالای مقیاس درآمدی قرار می‌گیرند. این موقعیت باعث می‌شود آنها تاثیر و روابط بیشتری نسبت به دیگر جمعیت‌های مهاجری که در امارات زندگی می‌کنند، داشته باشند. با این حال، اکثریت گسترده‌ی ایرانیان باید «احساس تعلق [و هویت] را درون فضایی از امور موقتی مداوم، تجربه، روایت و اجرا کنند» (وورا ۲۰۱۳، ۳). بدین صورت، چالش‌هایی که ایرانیان با آن مواجه‌اند تا حدودی با چالش‌های دیگر جوامع مهاجر در امارات مشترک است. قبل از آنکه تاثیرات این عوامل زمینه‌ای را بر حفظ هویت و محاسبات سود در میان ایرانیان امارات بررسی کنیم، لازم است به طور خلاصه خودِ جمعیت ایرانیان را تجزیه و تحلیل کنیم تا تصویر بهتری را از تنوع و ابعادی که باعث تفکیک و اتحاد آن می‌شود به دست بیاوریم، در حالی‌که موقعیت این جمعیت را در جامعه بررسی می‌کنیم.

دریافت متن کامل مقاله به صورت کتابچه الکترونیکی

مطالعه‌ی معرفی مقاله و بخش‌های پیشین

 

 

پانویس‌ها:

[۱] در اینجا واژه‌ی «اجتماع» را به کار می‌بریم زیرا پاسخ‌دهندگان به وفور از آن استفاده می‌کردند و همچنین کلمه‌ای رایج برای صحبت درباره‌ی گروه‌های مختلف در امارات است. پاسخ‌دهندگان قاطعانه معتقد بودند که علی‌رغم تفاوت‌هایشان، همه ایرانی هستند.

[۲] Identity awareness

[۳]  برای بحث درباره‌ی اعراب سواحل ایران، نجم‌آبادی (۲۰۰۹) را ببینید.

[۴]  در مقایسه با دیگر گروه‌های مهاجر در این کشور

[۵] Unity of fear

[۶]  23 منطقه‌ی آزاد در دبی وجود دارد (چریان ۲۰۱۷). در حال حاضر شرکت‌های خارج از سواحل تنها در دبی و راس‌الخیمه می‌تواند تاسیس شود. این شرط مالکیت پس از بازنگری جامع قانون شرکت‌های تجاری فدرال در امارات متحد عربی از یکم جولای ۲۰۱۵ اجباری شد (PWC، ۲، ۲۰۱۵).

[۷] Emiratization

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top