هفتبرکه: «مسابقهی اطلاعات عمومی چارچار نسخهی بزرگتر و عمومی مسابقاتی است که در جمعهای دوستانه در صحراها برگزار میکردیم.» «حمایتکنندههای مالی ما سر جمع حدود ۸۰ میلیون تومان، چه به صورت نقدی و چه به صورت بستههای هدیه به شرکتکنندگان، کمک کردند.» «از اول قرار بود ۵۰ تا ۷۰ درصد سوالات بومی باشد. همچنین میخواستیم که یک سوال، فقط سوال خالص نباشد، بلکه معلومات دیگری هم اضافه کند.» «ما در فکرش نبودیم که چارچار دو برگزار کنیم، ولی این انتظار به وجود آمده است.»
اینها بخشهایی از صحبتهای مهدی عالمی، علیاکبر شاهمحمدی و اسماعیل بلبلی، هستهی مرکزی و سه طراح سوالات مسابقه چارچار، در ۲۹مین نشست گاف (گفتگوهای اجتماعی فرهنگی) است. این نشست پنجشنبه ۱۴ بهمنماه ۱۴۰۰ در موسسه هفتبرکه برگزار و از صفحهی اینستاگرامی موسسه هفتبرکه (اینجا) به صورت زنده پخش شد و هماکنون هم برای تماشا در این صفحه قرار دارد. مسابقهی اطلاعات عمومی چارچار از ۲۸ مهرماه تا ۸ بهمنماه ۱۴۰۰ به صورت دو هفته یکبار برگزار و فیلم مسابقه در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، آپارات و یوتیوب پخش شد. خبرها و مطالب در مورد مسابقهی چارچار را در این صفحه بخوانید.
در این نشست، محمدکاظم محمودی، کارگردان و یکی از سرگرمیسازان گراشی در شبکههای استانی صدا و سیما، نیز حضور داشت. چند تن از مهمانان دیگر به دلیل مسافرت و همچنین شرایط کرونایی، امکان شرکت در جلسه را نیافتند. هدف از این نشست، نقد و بررسی و گفتگو در مورد بازتابها و پیشنهادهای رسیده برای مسابقهی چارچار بود تا سابقهای برای برنامههای آینده، چه خود مسابقه چارچار و چه برنامههای عمومی دیگر نیز ثبت شود.
نمونههای پیشین مسابقه اطلاعات عمومی
علیاکبر شاهمحمدی که مجریگری مسابقه چارچار را نیز به عهده داشت، در مورد سابقهی این طور مسابقات و تفاوت چارچار با قبلیها میگوید چارچار ترکیبی از مسابقه «نامها و نشانهها» است که آقای معینی به صورت گروهی برگزار میکرد و همچنین «مسابقه هفته» که با اجرای منوچهر نوذری برگزار میشد و بخش «از کی بپرسم» داشت. «ما دوست داشتیم فرم مسابقه «هوشیار و بیدار» را هم بیاوریم، که در آن قطعات نمایشی اجرا میشد، اما امکانش را نداشتیم.»
شاهمحمدی در مورد سابقهی این مسابقات در گراش میگوید: «در شهر گراش، چیزی که یادم است، در دهه شصت، وقتی در اواخر دوران ابتدایی بودیم، آقای حسن حاجیان و جواد حسننژاد در مدرسه سوالاتی را از جاهای مختلف جمع کرده بودند و مسابقه برگزار میکردند. ما هم در مسابقه در مدرسه احمدی شرکت کردیم و اول هم شدیم. «مسابقه هفته» در اواخر دهه شصت در تلویزیون پخش میشد. در اوایل دهه هفتاد، آقای مرتضی دارشی دفتر سوالی داشت و سوالها را از این طرف و آن طرف یادداشت میکرد. از این دفتر سوال برای اولین بار در مسابقه اطلاعات عمومی بین دانشآموزان مدرسه سیدالشهدا در اوایل دهه هفتاد استفاده کردیم. من هم سال بعدش شروع کردم به یادداشت کردن سوالات. مسابقاتی در اواخر دهه هفتاد، با همان فرمت مسابقه هفته، در میان دبیرستانیها در بین دو دسته نوجوانان و بزرگسالان در سالن کفرانس درمانگاه برگزار شد که کسانی مثل عظیمی و نادرپور و خودم و از طرف شاخه جوانان نماز جمعه برگزارکنندهی مسابقات بودیم. مسابقههایی هم حتما در سطح مساجد برگزار میشد. تا این که در گروهی به نام «لیتکخورون»، مسابقه اطلاعات عمومی برگزار کردیم و از آنجا به اینجا ختم شد.
چارچار چطور شکل گرفت؟
مهدی عالمی در مورد شکلگیری ایدهی اولیه مسابقهی چارچار میگوید: «در جمعی دوستانه که منشا آن مجمعالقرآن گراش بود و در صحرا دور هم جمع میشدیم، یکی از برنامههای ثابت، برنامه اطلاعات عمومی بود. اوایل فقط آقای دارشی با دفتر معروفش آن را برگزار میکرد، و ما هم یواش یواش به او پیوستیم. تا این که پیشنهاد شد افراد دیگری هم مسابقه را برگزار کنند. علیاکبر شاهمحمدی هم دفترچه داشت و برگزار میکرد. من هم یک سری سوالات به زبان گراشی مطرح کردم و بعد دیدیم میشود به سمت طرح سوالهای گراشی هم برویم. بچهها هم استقبال کردند. سوالات صوتی را هم به برنامه اضافه کردیم و بعد هم سوال تصویری. خلاصه خودمان مجری و شرکتکننده و تماشاچی بودیم. تا اینکه کرونا دورهمی را از هم پاشید.
«این شد که به ذهنم رسید که چرا اصل برنامه را برای عموم اجرا نکنیم تا لذتی که ما میبریم بقیه هم ببرند؟ این ایده حدود ۱۰ ماه پیش به ذهنم رسید و به مهدی آینهافروز، رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، گفتم. او هم خیلی استقبال کرد و گفت هر کمکی از دستشان بر بیاید انجام میدهند.
«به ذهنمان رسید که از مجموعه چلپسین متعلق به خانم نرگس اسدی استفاده کنیم برای برگزاری جلسات. او هم استقبال کرد. ما هم دلگرم شدیم و با دیگر دوستان مطرح کردیم و ایده قوام گرفت. ابتدا جلساتی را ما سه نفر میگرفتیم، و یواشیواش افراد دیگری هم اضافه شدند. یک جلسه هم در چلپسین گرفتیم و از ۲۰ نفری دعوت کردیم تا نظرات و پیشنهادات را بگیریم.»
فاز اجرایی با مدیریت یک ورزشی
اسماعیل بلبلی، عضو سوم گروه طراح سوال، با شوخطبعی همیشگیاش میگوید: «من از کانال ورزشی وارد میشوم. مسابقه هفته را فقط مقدار کمی یادم است. اما یادم است که زمانی عادل فردوسیپور مسابقهی دانش فوتبال گذاشت. شبی پرسید: «ملیت بن اولسن چیست؟» کسی از شرکتکنندهها جواب را نمیدانست. من در خانه هی میگفتم «بگو آمریکا!» از آن زمان به فکر بودم. باید چارچار ورزشی هم باشد!
ما در مسابقات فوتبال باشگاهی گراش توانسته بودیم با کمک آقایان افشار و عظیمی آن را از حالت کلاسیک خارج کنیم و مدل جدیدی گذاشتیم و خیلیها هم راضی بودند. یعنی ۹۰ درصد راضی بودند و ۱۰ درصد ناراضی! در بحث نحوهی اجرای مسابقه چارچار هم خدا را شکر آقایان شاهمحمدی و عالمی به من اعتماد کردند تا نحوهی گروهبندی و سیدبندی و صعود گروهها را به من سپردند و خدا را شکر حقی از کسی ضایع نشد.
ما دو تا مسابقه ورودی برگزار کردیم که بیش از ۱۰۰ نفر در آنها شرکت کردند که میشد حدود ۳۷ گروه. اما ما فقط برای ۱۶ گروه جا داشتیم. بعد هم گروهها را بر اساس نمرهی امتحان ورودیشان سیدبندی کردیم و در قالب چهار سید در مسابقات شرکت دادیم.»
محمودی: فرم و دکور مسابقه باید با محتوا همسان باشد
محمدکاظم محمودی در ابتدای صحبتش میگوید: «من منتقد نیستم و خیلی خوشحال شدم که این مسابقه راه افتاد. بچههای گراش در همه زمینهها، از تئاتر و فیلم تا فعالیتهای فرهنگی دیگر خوب راه افتادهاند. مسابقه اطلاعات عمومی هم جزو شاخههایی است که باید برگزار میشد. انشالله دور بعد هم پربارتر برگزار شود.
«اما یک سری کاستیها باید برطرف شود: باید شکلی داشته باشد که قشر نوجوان هم جذب شود. از لحاظ اجرایی هم به نظرم باید برنامه از لحاظ دکور شکیلتر باشد. میتواند از حالت بومی هم در بیاید. به نظرم محتوای برنامه که خوب است؛ اما فرم هم باید با این محتوا همسان باشد. مسابقه باید از صرف سوال و جواب بیاید بیرون. مثلا اشاره کردند که دوست داشتیم فرمهای نمایشی هم به مسابقه اضافه کنند.»
«از زمانی که این مسابقه استارت خورده تا زمان برگزاری، فرصت کمی بوده، و این روند خیلی خوب صورت گرفته است. پیشنهاد میکنم که زمان تولید را کم کنید، یعنی مثلا کل مسابقات را در دو هفته برگزار کنید، و بعد زمان نمایش را تا دو ماه هم کش بدهید.»
طرح مالی مسابقه چطور شکل گرفت؟
در پاسخ به این سوال که «چرا به بعضی بخشها از جمله دکور توجه زیادی نشد؟»، مهدی عالمی میگوید: «در بحث دکور، هم مسالهی هزینه وجود داشت و هم مساله جابجایی. البته در اولین جلسه که ۵ شهریور برگزار شد، من شخصا به مسائل دکور و فنی فکر نمیکردم و تمرکزم روی محتوا بود و بخش سرگرمی و آموزشی مسابقه.»
عالمی سپس شکلگیری طرح مالی مسابقه را هم توضیح میدهد: «در جلسهی عمومی در چلپسین، بحث مالی هم مطرح شد که خیرینی که در جلسه بودند، دلگرممان کردند نسبت به قضیه. ضمن اینکه ما دنبال اسپانسر هم بودیم. چند جا که رفتیم، بخشی از هزینه را متقبل شدند. در این زمینه اسماعیل بلبلی زیاد زحمت کشید. برآورد هزینهی ما حدود ۷۰ میلیون تومان بود؛ اما حدود ۵۰ میلیون دریافت نقدی داشتیم؛ و حدود ۳۰ میلیون هدایای غیر نقدی از طرف اسپانسرها اهدا شد. در نهایت هزینهها هم تقریبا همین بوده است.»
اسماعیل بلبلی هم اضافه میکند: «در بحث نقدی، ما ۲۴ میلیون تومان جایزه در نظر گرفته بودیم. ۲۰ میلیون تومان هم در بخش تدوین و صدابرداری و فیلمبرداری هزینه شد. ۱۰ میلیون تومان هم صرف تجهیزات و هزینههای جانبی شد. تجهیزات هنوز هم موجود است که و گروه بعدی میتواند استفاده کند. بدین ترتیب، اگر متوسط بگیریم، هر شب مسابقه حدود ۱۲ میلیون تومان هزینه داشته است.»
در پاسخ به این سوال که چرا رویکردتان این بود که جایزه به تیم اول تعلق بگیرد، به جای این که بین تیمها تقسیم شود، بلبلی میگوید: «همهی تیمهایی که تا مسابقهی نهایی بالا آمده بودند، قاعدتا جایزهای برده بودند و بیبهره نبودند. در مرحله مقدماتی برای هر مسابقه دو میلیون تومان در نظر گرفته بودیم که بین چهار گروه به نسبت امتیاز (به غیر از آنها که امتیاز منفی میشدند) تقسیم میشد. بدین ترتیب، ۸ میلیون تومان در چهار مرحله مقدماتی جایزه گذاشته بودیم. در مرحله نیمهنهایی، قیف را تنگتر کردی. برای دو مسابقهی این مرحله، هر کدام ۳ میلیون برای تیمهای اول و دوم در نظر گرفته بودیم که به نسبت امتیازشان تقسیم میشد. برای مسابقه نهایی، با هر کسی صحبت کردیم، گفتند فقط تیم اول. در مسابقات حذفی ورزشی هم همینطور است و مقام دوم، مقامی محسوب نمیشود. ما از اول هم این را اعلام کرده بودیم. این شد که در مرحله نهایی هم قیف را تنگتر کردیم.»
روال انتخاب تماشاگرها
شرایط کرونایی، محل برگزاری مسابقات مرحلهی مقدماتی (مجموعه چلپسین) و البته تصمیم گروه برگزارکننده مبنی بر پخش اینترنتی مسابقات بعد از تدوین (به جای مسابقهی زنده)، باعث شده بود حضور تماشاگرها محدود باشد. این مساله، انتقاداتی را نیز به وجود آورده بود، بخصوص در مراحل پایانی که افراد بیشتری مایل به حضور در محل فیلمبرداری مسابقه بودند.
شاهمحمدی در مورد نحوهی انتخاب تماشاگرها میگوید: «چند جلسه بابت این مساله وقت گذاشتیم. سوال این بود که آیا فرمت کاملا اینترنتی باشد؟ آیا مهمان باشد یا نه؟ به هر حال شرایط کرونایی بود و تصمیم بر این شد که به تعداد محدود از افراد دعوت کنیم.
«روند اولیه این بود که در هر مسابقه از یک گروه یا صنف دعوت کنیم، مثلا ورزشیها، هنرمندان، اصناف، دکترها، مهندسها و …. صنف اول، نیروهای بازنشستهی آموزش و پرورش بودند. اما با وجود دعوت رسمی و قبول دعوت از طرف ایشان، فقط دو نفر آمدند! ما هم فکر کردیم که اگر این روند پیش برود، فایدهای ندارد؛ پس هر که علاقهمند است بیاید. شمارهای هم اعلام کردیم تا درخواست بدهند. تبصرهای هم داشتیم که هر کدام از دستاندرکاران هم بتوانند یک یا دو نفر مهمان بیاورند. این است که ظرفیت بیست نفر مهمان سریع پر میشد! البته در مسابقه آخر که در سینما فرهنگ برگزار شد، ما دعوتنامه رسمی برای حدود ۱۵۰ نفر صادر کردیم و بیشتر از این هم آمدند.»
روال طرح و انتخاب سوالها
طرح سوال برای چنین برنامهای حتما سختترین بخش کار است. با توجه به بازخوردها، به نظر میرسد گروه طراحان سوال تا حد زیادی از این آزمون سربلند بیرون آمدهاند.
بلبلی در مورد کل تعداد سوالهای طراحیشده میگوید: «حدود ۶۰۰ سوال آماده کرده بودیم، که در نهایت ۴۲۰ سوال در مسابقه استفاده شد. حدود ۵۰ سوال را در آزمون ورودی پرسیده بودیم.»
عالمی هم در مورد روند انتخاب سوالها میگوید: «اوایل سختتر بود، اما الآن دیگر راه افتاده بودیم. سوالات را از قبل آماده کرده بودیم.»
شامحمدی نیز به بخشی از سختیهای طراحی اشاره میکند: «باید سوالاتی را طرح میکردیم که کمتر در آن «ان قلت» باشد. هرچند بزرگان ما سعی کردهاند مسائل را ثبت کنند، اما هنوز هم در مورد مسائل زیادی اختلاف نظر وجود دارد.»
عالمی به یکی از این سوالات بحثبرانگیز اشاره میکند: «مثلا واژهی گراشی «کَتُرَه». ما این را به عنوان گربه شنیده بودیم. ولی بعدا مشخص شد که به نوعی «توره» هم میگویند. ما سوالاتی را که حس میکردیم ممکن است چند جواب داشته باشد، حذف میکردیم.»
شامحمدی در مورد ترکیب سوالات نیز توضیح میدهد: «اساس کار این بود که تعداد سوالات فرهنگ بومی حداقل ۵۰ درصد و حداکثر ۷۰ باشد. میماند ۵۰ درصد سوالات کلاسیک اطلاعات عمومی. اینطور نوشتیم که بخشهای ورزشی، هنری، جغرافیا، تاریخ، ادبیات، و علمی. سعی میکردیم که بین ۷ تا ۱۰ درصد سوالات در این موضوعات باشد. مخصوصا در بخش اختصاصی، طرح سوالات را طوری مهندسی میکردیم که اگر مثلا از گروه یک، سوال ورزشی پرسیده میشد، دور دوم اختصاصی دیگر سوال ورزشی به این گروه نیفتد.»
شامحمدی ملاکهای گروه برای طرح سوالات بومی را نیز اینگونه شرح میدهد: «در سوالات فرهنگ بومی، ملاک این بود که کلمات مرده و فرهنگ مرده نیاید. مثلا کلمهی «مئبرا» به معنی قیچی، دیگر عملا مرده است و کسی استفاده نمیکند. بلکه مد نظر ما، کلماتی بود که هنوز بعضیها استفاده میکنند و قابل رواج دادن است. در مورد شخصیتها هم دنبال آدمهایی بودیم که زحمتی برای گراش کشیدهاند، از دکتر حسنزاده تا آقای شبان و حاج احمد خورشیدی. کسانی که معروف بودند و باید به شکلی تقدیر شوند. البته مشخص است که این چند نفر که مورد سوال بودند، معنیاش این نیست که دیگران نیستند. این محدودیت مسابقه است.»
به گفتهی شامحمدی، ارائهی اطلاعات عمومی مفید و جذاب نیز یکی از ملاکهای گروه طراح سوال بوده است: «نکته دیگر این بود که یک سوال، فقط سوال خالص نباشد، بلکه جنبه یا معلومات دیگری هم اضافه کند. مثلا چرا از موسس سلسلهی صفاریان پرسیدیم، نه اشکانیان؟ چون یعقوب لیث صفار در کنار تاسیس این سلسله، به خاطر خدمتی که زبان فارسی کرده است، مهم است و میتوان بعض از طرح سوال، این توضیحات را اضافه کرد. یا مثلا میخواستیم «پادکست» مورد سوال باشد، که شنیدن آن بین مردم رواج پیدا کند.»
هم شرکتکنندگان و هم مخاطبان در مورد منابع سوالات نیز سوال داشتند. عالمی به شوخی میگوید: «کلهی من و دوستان!» شامحمدی هم اضافه میکند: «این مسابقهی اطلاعات عمومی است. ما مسابقهی کتابخوانی نمیخواستیم. اما به هر حال، از کنار کتاب «جامعهشناسی گراش» از عبدالعی صلاحی و کتابهای دکتر اقتداری و صادق رحمانی و کتابهایی از این دست به راحتی نگذرید.»
محمودی، مهمان برنامه، هم در جواب به این که در چه حیطههایی جای خالی برای سوال وجود داشت، میگوید: «طبیعتا به خاطر حرفهام، فکر میکنم در عرصهی هنری مثلا در سینما و موسیقی جا برای طرح سوال بیشتری هست. ماهیت هنر سرگرمکننده است و آدم را به وجد میآورد.»
حسین فولادی، یکی از شرکتکنندگان در مسابقه و عضو گروه تشباد، در لایو هفتبرکه درخواست صحبت کرد. او پس از تشکر از دستاندرکاران مسابقه، اشکالی به سوالات سرعتی مسابقه وارد کرد: «این سوالات با هدف مسابقه همخوان نبود و فقط به سرعت عکسالعمل افراد مربوط بود. ۴ امتیاز منفی هم زیادی بود.»
شامحمدی در جواب این انتقاد میگوید: «وقتی میگوییم هوش، باید توجه کنیم که هوش بخشهای مختلفی دارد که آماری و دیداری و هندسی و … است. ما میخواستیم هوش دیداری را هم بسنجیم. به خاطر همین، این بخش سرعتی را در مسابقه گذاشتیم. ضمن این که هدف ما ایجاد سرگرمی و هیجان هم بود، و این با سوالات سرعتی ایجاد میشد.»
ایده برای آینده
آیا چارچار ادامه خواهد داشت؟ در چه شکلی و به چه ترتیبی؟ عالمی میگوید: «شاید ما در فکرش نبودیم که چارچار دو را برگزار کنیم ولی این انتظار به وجود آمده است. اما آسان هم نیست. ما این کار را حرفهای دنبال نمیکنیم و باید بر اساس شرایط خودمان، همه چیز را تنظیم کنیم. دو هفته یکبار، بهترین حالتی بود که ما میتوانستیم برگزار کنیم. به نظرم تا حدی انتظار خودمان برآورده شده است.»
شامحمدی هم اضافه میکند: «در قسمت فنی هم مشکل داشتیم. گروه حنین که گروه فنی بودند، گروه خوب و انگیزهداری بودند، اما مشکلاتی داشتند و کاملا حرفهای نبودند. اصلا این طور برنامهها باید در استودیو برگزار شود و با دوربینهای تلویزیونی. یکی از دوستان گفت اگر میتوانستید از نظر فنی کمی بالاتر بروید، شاید بتوانید برنامه را به شبکههای استانی فارس یا هرمزگان بفروشید.»
توضیح لازم این است که از مدیران گروه فنی نیز برای شرکت در این نشست دعوت شده بود، اما به علت سفر کاری به شیراز، قادر به حضور در جلسه نبودند. قرار است این تیم، مسائل و مشکلات را در قالب یک یادداشت برای انتشار به هفتبرکه بفرستد.
بلبلی هم میگوید: «من که اصلا دوست داشتم شرکتکننده باشم! من نظرم این است که در دورههای بعد، کسانی جدید بیایند. حداقل باید یک سالی بین برگزاری دو دوره فاصله باشد تا انتظارات را برآورده کنیم. و باید کادربندی کنیم. میتوانیم چارچار مشاعره یا ورزشی یا مذهبی یا فرهنگ بومی راه بیندازیم.
محمودی هم اضافه میکند: «حتما باید چارچار دو ساخته شود. به نظرم میتوان یک سری آدمها که متخصصتر هستند جذب کرد، مثلا در بخش فنی. در بخش دکور هم میتوان کسانی را پیدا کرد که ایدههای خیلی خوبی دارند. ردهی سنی را هم بردارید تا قشر جوانتر هم بتوانند ورود کنند.»
شامحمدی از پیشنهاد دیگری نیز صحبت میکند: «پیشنهاد دوستان لار و اوز که مسابقه را دیده بودند این بود که چارچار منطقهای را در بین گروههایی از چند شهر برگزار کنیم. راستش من مخالفت کردم، چون همانطور که قبلا گفتم، کلمات و اصطلاحاتی هست که حتی در یک شهر هم به یک شکل ادا نمیشود، چه برسد به چند تا شهر. شاید بتوان به زبان فارسی و به شکل کلاسیک برگزار کرد، اما این که فرهنگ بومی شهرهای منطقه را که یک زبان هستیم و اچمی حرف میزنیم، بیاوریم، با این که پایهی همهی اینها یکی است، اما در تلفظ و معنا اختلافاتی ایجاد میکند و در مسابقه مشکلاتی به وجود میآورد.»
در نهایت، عالمی از احتمال برگزاری یک برنامه در آینده نزدیک خبر میدهد: «در فکرش هستیم که یک تک مسابقه برای خانمها برگزار کنیم. چون در آزمون ورودی، چند گروه خانمها لب مرزی حذف شدند. البته در صورتی که امکانات و بودجه باشد. پیشنهادهای دیگر هم هست که مسابقه را در حوزههای مختلف مثلا ورزشی یا مذهبی کانالیزه کنیم.»
خاطره یا جذابترین نکته
شامحمدی در مورد جالبترین مسالهای که با برگزاری مسابقهی چارچار با آن مواجه شده بود میگوید: «برای من جالب بود که قشر ۵۰ سال به بالا برنامه را دنبال میکردند. میگفتند ما برنامه شما را ضبط میکنیم و روی تلویزیون نگاه میکنیم. در صورتی که در تلویزیون هیچ مسابقه دیگری نمیبینید. یا دوستان و همکارانی در آموزش و پرورش که بومی ما نیستند، پیگیر مسابقه بودند. دنبال این بودند که بفهمند چه خبر است تا ارتباط بهتری با دانشآموزان بگیرند.»
بلبلی که به طراح سوالات ورزشی معروف شده بود، نشان میدهد اطلاعاتش در بخشهای دیگر هم کمککنندهی دوستانش بوده است: «سوالات بومی بیشتر سماعی است و باید بشنوید. من سالها با مادربزرگم زندگی میکردم. بعضی از مثلهای گراشی را هم نمیتوان مطرح کرد، چون کلمات منشوری دارد!»
عالمی هم در انتها میگوید: «یکی از بهترین شانسهایی که داشتم این بود ک اسماعیل و علیاکبر در کنار من بودند وگرنه به اینجا نمیرسیدیم. مخصوصا بهترین تصمیم این بود که علیاکبر مجری شد. چون مسلط بود. این نیرو باید در برنامههای دیگر هم استفاده شود. در طراحی سوالات بومی، اسماعیل خیلی توانست کمک کند و اطلاعات بسیار خوبی داشت، یا در سوالات ورزشی. اینها در سوالات ورزشی حتی به من نگاه هم نمیکردند!»
خبرها و مطالب در مورد مسابقهی اطلاعات عمومی چارچار را در این صفحه بخوانید.