هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در ذرّه بین تاریخ پیشین (۲۲) نوشتیم: بر پایه‌ی دستور فرمانفرمای فارس، «احمدخان بستکی» برای بیرون آوردن شهر لار از دست «نصیرخان دوم»، «در اندک مدتی مشایخ عرب قواسم و مرزوقی، آل‌علی، بشیری، حمادی، عبیدلی، نخیلوئی، نصوری، تمیمی، مالکی و حرمی [اقوام ساکن کرانه شمالی خلیج فارس در محدوده ایالت فارس] با جمعیت کثیر همه را به بستک گرد آورده و در حدود سه هزار نفر تفنگچیان جهانگیره و متفرقه دیگر جمع‌آوری کرد و با لشکری انبوه و مجهز به طرف لار رهسپار شدند و در صحرای‌ باغ توقف کرده و از آن طرف تفنگچیان اوزی بلوکات خنج و بیدشهر به سرکردگی میرمحمدرضی اوزی [این در حالی‌ست که «تاریخ دلگشای اوز» می‌نویسد: «حکام لار [مثال نصیرخان و علیخان او را (یعنی، میرمحمدرضی را) معاضد (یاری‌کننده) خود دانسته پایه قدرتش عالی می‌دیدند.» ص ۱۰۱ و ۱۰۲] و محمدکریم‌خان و ابراهیم‌خان بیدشهری و رؤساء کوره و مشایخ خنج و اهالی صحرای‌باغ به اردوی احمدخان ملحق شده و به طرف لار حرکت کردند[۱]».

نصیرخان توان برابری نداشته، به سوی سبعه و تارم فرار کرد. بدین صورت در رمضان ۱۲۴۴ هـ.ق. از سوی «فتحعلی‌شاه قاجار» پادشاه ایران «حکم والا شد» که حکومت «بلده و حومه خطه لار و ضبط قراء مفصله و بنادر بعلاوه محال جهانگیره و املاک نصیرخان و اخوان او کورده و دهکویه و کهنه و دستخرد و صحرای پاسخند، عمادده، رویدر و هرمز [هرمود کنونی]، فداخ و کرمستج، بیرم، احشام قائد، احشام نعمه، احشام شیخ‌عامر، احشام ملائی، بندر چارک، ربع حمادی به عالیجاه مشارالیه [احمدخان] عنایت و مرحمت فرمودیم[۲]». برابر این فرمان «قریه اوز» به حاکم پیشین خود (میرمحمدرضی) واگذار گردیده است.

نیز در ذیحجه همان سال، از سوی حسینعلی‌میرزا، فرمانفرمای فارس، هم حکمی برای وی (‌احمدخان) حاکم لار و محال بستک صادر گردید. بر این پایه «حکم والا شد »- عالیجاه «احمدخان حاکم محال بستک و بلده خطه لار به فیوضات سرکار اشرف والا (حسینعلی‌میرزا) مستظهر و مباهی بوده بداند که مبلغ ششصد و چهل و دو تومان و شش هزار دینار که بابت مالیات و متوجهات هذا السنه «اودئیل» [سال دوم ترکی، گاو] محال ابوابجمعی خود ایفا داشته بود از قرار یک طغرا قبض به مهر صاحب جمع حواله مورخ به تاریخ ۲۷ شهر ربیع‌ اول سنه ۱۲۴۵ (هـ.ق.) از قرار تفصیل واصل شد، می‌باید آن عالیجاه همین رقم مطاع را سند خرج خود دانسته ضبط نمایند که مبلغ مزبور به خرج متوجهات ابوالجمعی آن عالیجاه مجری و محسوبست…[۳]».

«فارسنامه ناصری» گزارش می‌کند: در شوال ۱۲۴۷ هـ.ق. نواب فرمانفرما، احمدخان بستکی را از حکومت لارستان معزول داشته، باز نصیرخان‌ لاری را بیگلربیگی لارستان و سبعه نمود. یعنی به نوشته‌ی «فسایی»، احمدخان چند ماه بر لار و… حکومت داشته است! در «تاریخ لارستان، مورخ لاری» هم «بیش از شش‌ماه حاکم لار نبوده» آمده است، که روشن می‌باشد از فارسنامه ناصری برداشت کرده است. در حالیکه اصل احکام ارائه شده (در «تاریخ جهانگیریه» و «پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک») از سوی «فتحعلی‌شاه قاجار» پادشاه ایران و «حسینعلی‌میرزا» فرمانفرمای فارس، برای حکومت «احمدخان بستکی» بر لارستان و…؛ تاریخ‌های «رمضان ۱۲۴۴ و ربیع‌الثانی ۱۲۴۵ هـ.ق.[۴]» دارند. که تا شوال ۱۲۴۷ هـ.ق. چند سال می‌شود! آشکار است که تاریخ گزارش فارسنامه ناصری نادرست می‌باشد!

باید گفت حکومت لار و… به پاس همکاری احمدخان در سرکوب شورش سال ۱۲۳۲ هـ.ق. مردم بندر مغو («به سبب وفور وحشتی که از سوء سلوک حاکم لار (نصیرخان) داشتند»)، و برابر دستور فرمانفرمای فارس(که در بالا آمد) به لار یورش آورده، و شهر را فتح نموده است. یعنی دستیابی احمدخان به شهر لار، پیش از سال۱۲۴۴هـ.ق بوده؛ که حکومت آن به او تعلق گرفته است. در خلال این سال‌ها هم نصیرخان لاری یکی دو بار از «سبعه» به لارِ تحت حاکمیت احمدخان بستکی حمله کرده، که با شکست همراه بوده است. زیرا «احمدخان نیز مراتب به عرض فرمانفرمای فارس رسانیده و از طرف حسینعلی‌میرزا لشکر انبوهی برای سرکوب نصیرخان و برادرانش به سبعه گسیل داشت. نصیرخان از انبوه لشکریان دولتی تاب مقاومت نیاورده به کوهستان متواری شد[۵]».

آشکار است که نصیرخان در اواخر سال ۱۲۴۷ هـ.ق. از سرکشی دست برداشته، به زیر فرمانِ فرمانفرمای فارس در آمده است. چون برابر دو «سواد حکم» که از سوی «حسینعلی‌میرزا» حکمران فارس برای «میرمحمدرضی اوزی» صادر شده، «نصیرخان لاری (دوم)» با عنوان «بیگلربیگی جلیل‌القدر» یاد گردیده است. که نشانه بازگشت وی به قدرت و حکومت لار در سال ۱۲۴۷ هـ.ق. می‌باشد. در «سواد حکم» اول که تاریخ ربیع‌الثانی ۱۲۴۸ هـ.ق. دارد، «نصیرخان» اینگونه معرفی می‌گردد: «بیگلربیگی جلیل‌القدر لار و محال سبعه و جهانگیریه و فرگ و رودان احمدی و جویم و بیدشهر و خنج و تمیمی و بشاکی مقرب‌الخاقان محمدنصیرخان قدیمی[۶]». و «سواد حکم ثانی» که مربوط به شرکت «میرمحمدرضی اوزی» در سفر کرمان صادر شده، تاریخ ذی‌القعده ۱۲۴۸ هـ.ق. دارد. در این حکم هم «نصیرخان»، «بیگلربیگی جلیل‌القدر و الشأن مقرب‌الخاقان محمدنصیرخان فدوی قدیمی[۷]» خوانده شده است. همچنین در حکم آمده: «در این اوقات نیز که تفنگچیان لاری همراه عالیجاه رفیع جایگاه عمده‌الخوانین العظام جان‌نثار فدوی ارادت ارتسام مقرب‌الحضرت الوالا علیخان قدیمی سردار خطه لار و غلام پیشخدمت خاصه بدارالملک شیراز آمد چون که مقرب‌الخاقان بیگلربیگی مراتب خدمتگذاری او را معروض داشت مزید مرحمت ما گشت…[۸]». روشن نیست، واژه «قدیمی» که برای این دو برادر (نصیرخان و علیخان) بکار رفته به چه منظوری می‌باشد.

در آغاز سال ۱۲۴۸ هـ.ق. / ژوئن ۱۸۳۲ م. زمانی که «سیف‌الملوک» والی کرمان از بازگشت ایلات قشقایی از نواحی بم و نرماشیر به فارس جلوگیری نمود، «فارسنامه ناصری» مینویسد: فرمانفرما «حسینعلی‌میرزا»، فوراً نامه فراخوان نصیرخان بیگلربیگی لارستان با پنج ‌هزار تفنگچی لارستان صادر نمود. که پس از رسیدن دستور به لار، نصیرخان برادر کهتر خود علی‌خان لاری را روانه کرمان نمود. مأموریتی که «میرمحمدرضی اوزی» در آن شرکت داشته، و دو «سواد حکم» یاد شده‌ی بالا برایش به ارمغان آورده است (این فراخوان در دیگر تواریخ روزگار قاجار نیامده است).

در جمادی‌الثانی ۱۲۵۰ هـ.ق. / اکتبر ۱۸۳۴ م. «فتحعلی‌شاه قاجار» در اصفهان در گذشت. و پادشاهی قاجار به «محمدمیرزا» پسر «عباس‌میرزا» رسید. با آغاز سلطنت پادشاه نو (محمدشاه) برای ابراز وفاداری به سلطنت و فرمانروایی «فیروزمیرزا» بر فارس، در صفر سال ۱۲۵۱ هـ.ق. / ۱۸۳۵ م. نصیرخان بیگلربیگی خطه لار پسر عبدالله‌خان لاری وارد شیراز گشته مورد عنایت گردیده، به پایگاه حکومت خود باز گشت. کاری که «ابراهیم‌خان دوم» در آغاز پادشاهی «شاه‌عباس اول» از آن غفلت کرد، و حکومت و خاندان را بر باد داد! این حضور در شیراز، باز در ذیقعده سال ۱۲۵۲ هـ.ق. با آغاز حکمرانی «فریدون‌میرزا (فرمانفرمای ثانی)» نیز تکرار شده است. در سال ۱۲۵۴ هـ.ق. /  1838 م. که «محمدشاه» با تمام نیرو برای فتح «هرات» رفته بود، «فسایی» گزارش می‌کند: «نصیرخان» پانصد نفر تفنگچی لاری برای دستیابی به آبادی «بهادران داراب» که آن را مِلک خود می‌دانست، روانه کرد. لیکن «آقامیرزامحمد فسایی» که پشت در پشت حاکم نواحی داراب بود، از آنها جلوگیری نمود. و از هر دو سو ستیزه‌کاری شده، چندین نفر از کسان دو طرف کشته شدند. پس از یک ماه تفنگچیان لاری قلعه بهادران را گذاشته، در نیمه شبی به سوی لار فرار کردند. این آخرین دست‌اندازی‌های «نصیرخان لاری (دوم)» برای گسترش قلمرو بوده است. چون در سال ۱۲۵۵ هـ.ق. /  1839 م. درگذشته و برادرش «علی‌خان لاری» به حکومت خطه لار رسیده است.

«اکسیر التواریخ» در سال ۱۲۵۷ هـ.ق. / ۱۸۴۱ م. (منتظم ناصری سال ۱۲۵۶ هـ.ق. آورده است.) نوشته: «آقاخان محلاتی» پس از شکست از «فضلعلی‌خان قراباغی» حاکم کرمان «روی به لار فارس گذاشت و علی‌خان حاکم لار به حکم نواب فرهادمیرزا به جلوگیری او مقرر شد». «آقاخان» چون تیرش به سنگ خورد، به سوی «قندهار» فراری گردید.

در سال ۱۲۵۸ هـ.ق. مردم «بمپور (ایرانشهر کنونی)» و افاغنه آن سامان سر به شورش برداشتند. «فارسنامه ناصری» نوشته: «علی‌خان لاری» با سه‌هزار تفنگچی مأمور همراهی امیرتوپخانه «حبیب‌الله‌خان شاهسون» گردید. باید یادآور شد، دیگر تاریخ‌نگاران روزگار قاجاری حضور نیروهای لاری را در این اردوکشی گزارش نکرده اند. «فسایی» هم در جلد دوم (فارسنامه) همین موضوع به صورت «در سال ۱۲۵۰ و [؟] به فرمان خدیو زمان با ۲۰۰۰ تفنگچی به عزم فتح بمپور قصبه بلوچستان مأمور گشته، به مصاحبت حبیب‌الله‌خان امیرتوپخانه مبارکه…» آورده است! که با گزارش پیشین او همخوانی ندارد.

«روضه الصفای ناصری» می نویسد: در همین سال چون انگلیس‌ها «جزیره خارک» را تخلیه نموده به ایران تحویل دادند، «بر حسب امر کارگزاران دربار شهریار نواب امیرزاده فرهادمیرزا حکمران فارس، لطفعلی‌خان برادرزاده علی‌خان بیگلربیگی لارستان با یکصد (۱۰۰) نفر تفنگچی لاری و قورخانه به قدر ضرورت به رسم ساخلو [نگاهبانی] به خارک مأمور گردید…». باز «فسایی» نوشته: «در این سال [۱۲۵۸] (هـ.ق / ۱۸۴۲ م.) علی‌خان لاری به دارالخلافه طهران رفته، خطه لارستان و نواحی سبعه را از فارس موضوع بداشت که هر ساله در عوض مالیات چندین خروار باروت برای تفنگ سرباز و توپخانه مبارکه قرار داد».

گزارش‌های سال ۱۲۵۸ هـ.ق.، «فارسنامه ناصری» با توجه به موقعیت لار در فارس و حکمرانی «فرهادمیرزا» بر این ایالت، تا حدود زیادی غیر واقع به نظر می‌رسد. چرا که «علی‌خان لاری» در یک ‌سال، هم لشکر به بمپور کشیده، هم برای جدایی لار و سبعه از فارس، به تهران سفر کرده است، و نیز به فرمان «امیرزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله» برادر پادشاه، نیرو نگهبانی به «جزیره خارک» اعزام نموده است. در حالی که خود در پایان همین سال در گذشته است! ناهماهنگی این اتفاقات در «فارسنامه ناصری» آشکار است! در جلد اول فارسنامه «علی‌خان لاری» سال ۱۲۵۸ هـ.ق. به تهران می‌رود. ولی در جلد دوم در سال ۱۲۵۶ هـ.ق. و همچنین در جلد اول، در سال ۱۲۵۸ هـ.ق. به همراه امیر توپخانه به بمپور در سفر جنگی شرکت دارد. در حالی که در جلد دوم در سال ۱۲۵۰ آمده است. در «تاریخ دلگشای اوز» اعزام نیرو به «بمپور» و «رفع غائله آقاخان محلاتی در سنه۱۲۵۷ (هـ.ق) پیش آمد» گزارش کرده، یعنی هر دو رویداد در یکسال بوده است. و کلانتر اوز «میرمحمدرضی» با هفتصد نفر تفنگچی اوزی [!] در اردوی «علیخان لاری» حضور داشته است.

با در گذشت «علی‌خان لاری» در پایان سال ۱۲۵۸ هـ.ق.، پسرش به نام «نصرالله‌خان لاری» که به «آتش‌پاره» می‌شناسند، حاکم لار می‌گردد و عمویش «محمدعلی‌خان لاری» به ظاهر نایب‌اش «مداخله در امور ملکی لارستان و سبعه» می‌نماید. «نصرالله‌خان» هم در این سال‌ها «برای تفریغ محاسبات دیوانی به دارالخلافه طهران» می‌رود. (دور نیست این مسافرت «تهران» که «فارسنامه ناصری» به علی‌خان نسبت می‌دهد، پسر وی «نصرالله‌خان» انجام داده باشد.) که در غیابش «محمدعلی‌خان»، دیگر برادرزادگان خود (فتحعلی‌خان و علی‌نقی‌خان) که مُخلّ کار خود می‌دانست، زندانی کرده و حتی «علی‌نقی‌خان» را هم کور می‌نماید. با این حال برادران فرصت یافته، عمو (محمدعلی‌خان) را می‌کشند و خود حکومت لار و سبعه را به دست می‌گیرند. با باز گشت «نصرالله‌خان» از تهران، با این برادران کنار آمده، خود مشغول عیش و عشرت گردیده؛ وجوه دیوانی از میان می‌رود. در نتیجه باز لارستان و سبعه به فارس ضمیمه می‌شود.

دنباله دارد.

پانوشت‌ها:

[۱]– تاریخ جهانگیریه (همان)، ص۲۰۹ و ۲۱۰

[۲]– (همان)، ص۲۱۱ و پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک (همان)، ص۱۴۶ و ۱۴۷ [باید افزود، تاریخ این حکم (رمضان۱۲۴۴هـ.ق) می‌باشد.که با تاریخ۱۲۴۷ فارسنامه همخوانی ندارد.]

[۳]– تاریخ جهانگیریه (همان)، ص۲۱۳ و ۲۱۴ (باید یادآور شد که فرمانفرمای فارس طی ۲حکم، شیخ‌احمدخان را به حکومت خطه لار و محال بستک… منصوب کرده است. یکی در ذیحجه و دیگری ربیع‌الثانی ۱۲۴۵هـ.ق) [پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی (همان)، ص۱۴۷]

[۴]– تاریخ جهانگیریه (همان)، ص۲۱۱ و پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک (همان)، ص۱۴۶ و ۱۴۷

[۵]– تاریخ جهانگیریه (همان)، ص۲۰۹

[۶]– تاریخ دلگشای اوز (همان)، چاپ اول۱۳۳۳، ص۱۲۶ و ۱۲۷ و چاپ دوم۱۳۷۰، ص۱۹۵

[۷]– تاریخ دلگشای اوز (همان)، ص۱۲۸ و ص۱۹۷

[۸]– (همان)، ص۱۹۶

[۹]– (همان)، ص۲۱۱ و پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک (همان)، ص۱۴۶ و ۱۴۷ [باید افزود، تاریخ این حکم (رمضان۱۲۴۴هـ.ق) می‌باشد.که با تاریخ۱۲۴۷ فارسنامه همخوانی ندارد.]

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

Zarrebin23 AhmadKhan Bastaki