بستن

ذرّه‌بین تاریخ ۲۰: چگونگی به حکومت رسیدن «نصیرخان کالی» در لار

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: پس از برقراری آرامش در سرزمین ایران، نادرقلی افشار فرمان داد از سراسر ممالک محروسه، حکام، رؤسا، قضات، علما، اشراف و اعیان ولایات، پانزدهم جمادی‌الاخر سال ۱۱۴۸ ھ.ق. / ۱۷۳۶ م. در «دشت مغان» (شمال باختر ایران) حاضر شوند. «تاریخ جهانگیریه و…» گزارش داده، که «شیخ‌ محمدسعید حاکم لار و برادرش شیخ محمدخان بستکی حاکم جهانگیریه و بندرعباس» در این گردهمایی بزرگ شرکت داشته‌اند. در این نشست، پایان سلطنت «صفویان» اعلام شده، پادشاهی «نادرشاه افشار» آغاز گردید.

با سلطنت افشاریان، «آقاخان بیگدلی» (پدر لطفعلی‌بیگ، صاحب تذکره آتشکده آذر) حاکم لار و بندرعباس شد. در دوره‌ی ۲۲ساله‌ی سلطنت «نادرشاه افشار»، کشور آرامشی نداشت. هرچند در آغاز با بیرون راندن افاغنه و دستیابی به قلمرو پیشین و راندن همسایگان از شهرهای مرزی همراه بود، لیکن شورش‌های گاه‌وبیگاه سرکردگان سپاه، دل‌مشغولی نادرشاه به گسترش قلمرو زیر فرمان خود برای دست‌یابی به نام و دارایی بیشتر، سبب آشفتگی و نابسامانی در کشور گردید. فشار مأموران دیوانی و ضابطان و وابستگان آنها زندگی را بر مردم تنگ کرده بود.

«قلیج‌خان کلاوند» سردار فارس و عمان که برای جمع‌آوری مال دیوانی به نواحی جنوبی فارس سفر کرده بود، به همراه اعیان لار و بنادر آهنگ بازگشت به شیراز داشتند که در میانه‌ی راه در روستای «هَرم» از توابع جویم به دست غلام خود کشته شد. در سوی دیگر «محمدخان شاطرباشی» که از سوی نادرشاه به والی‌گری شیراز فرستاده شده بود، به همراه «محمدعلی‌بیگ گرجی» حاکم لار [این فرد شاید پس ازکشته شدن شیخ ‌محمدسعید بستکی در سال۱۱۵۲ ھ.ق. به حکومت لار رسیده باشد] و گروهی از سرکردگان اُزبک و افغان آهنگ شورش بر علیه «محمدحسین‌خان صاحب‌اختیار شیراز» کردند، که با پیش‌دستی «صاحب‌اختیار»، «محمدخان شاطرباشی» و «محمدعلی‌بیگ گرجی» کشته شدند و شهر شیراز آرام گرفت.

پس از چیرگی افغان بر ایران و شوریدگی کشور، دو برادر به نام «میرشکار حاجی» و «میرشکار نصیر» فرزندان «رئیس‌عبداله کالی» (روستای «کَل = کال» از ناحیه‌ی «بیخه‌فال» به مرکزیت «اشکنان») گروهی را با خود همراه کردند و بنای تاخت‌وتاز گذاشتند. نخست با ورود به ناحیه‌ی «سبعه» (ناحیه‌ی وسیعی در جنوب خاوری فارس شامل هفت‌بلوک)، «قلعه مشتکو (مشکویه)» را به دست آورده، در آن جای گرفتند. چون بر آن نواحی چیره گردیدند، «نادرشاه افشار» به آن دو برادر لقب خانی داده، به حکومت «سبعه» رسیدند. با کشته شدن «میرزاابوطالب کلانتر» لار در سال ۱۱۶۱ ھ.ق. به دست مردم شهر، خانواده‌ی کلانتر به «نصیرخان» پناه برده، او را به حکومت لار دعوت نمودند. «نصیرخان» چون به شهر لار دست یافت، دختر حاکم کشته شده را به ازدواج خود در آورد. در نتیجه حکومت لار را «ضمیمه‌ی محال سبعه نمود». برادر بزرگتر «حاجی‌خان کالی» در اندیشه‌ی فرمانروایی بر فارس، بلکه جهانگیری شد. پس به سوی شیراز سپاه کشید. چون به نزدیک مرکز فارس رسید. پندارش نقش بر آب شده، درگذشت. پس «رئیس‌نصیرا (نصیرخان کالی)» به اطاعت در آمده، «به حکومت لار» بسنده کرده، به شهر لار بازگشت.

«نادرشاه» در اواخر از روی خشم، به همه‌ی شهرها و ولایات و روستاهای بزرگ ایران مالیات‌های سنگین بست. در این میان هفت نفر مأمور بر سر لار فارس فرستاد و نصیرخان حاکم لار بدون درنگ و اندیشه شش نفرشان را گردن زد و نفر مانده را که «محمدسلطان طالشی» بود، زنهار داد و به همراهی خود نگهداشت. به درازای چهل روز خبر رسید که نادرشاه کشته شد. این خبر اوضاع را به هم ریخت.

همزمان با حوادث یاد شده، و آغاز پادشاهی «شاهرخ افشار» سال۱۱۶۱ ھ.ق در مشهد، «صالح‌خان بیات» حاکم فارس و «میرزا محمدحسین صاحب‌اختیار» به فرمان وی در آمدند. سپس «صالح‌خان» از «صاحب‌اختیار» خواست به همراه «حاجی‌حسین‌خان نفر» به میان ایلات و گرمسیرات رفته، نیروی کافی برای مقابله با حمله‌ی «ابراهیم‌خان افشار» که دعوی سلطنت داشت، جمع نمایند. «صاحب‌اختیار» چون به «بنارویه» رسید، خبر کشته شدن «میرزاابوطالب» کلانتر لار که گویا برانگیخته‌ی «حاجی‌خان کالی» بود، شنید.

تا میانه‌ی سال‌های۱۱۶۰ تا ۱۱۶۵ ھ.ق. که «کریم‌خان‌ زند» توانست بر رقبای سلطنت پیروز گردد، اوضاع داخلی ایران آشفته بود. جنگ قدرت میان سرداران نادر، آرامشی را که او در آغاز سلطنتش ایجاد کرده بود، از میان برد. حکام محلی در این دوره‌ی پرآشوب، قدرت نخست نواحی زیر فرمان خود بودند. «نصیرخان کالی» با مرگ برادر بزرگتر خود (حاجی‌خان) حکومت لار را به دست گرفته بود. او در آن ولایت استقلالی به هم زده، گروهی از تفنگچیان و کمانداران بر گرد خود جمع آورده بود. برابر نوشته‌ی «تاریخ جهانگیریه» در سال ۱۱۶۵ ھ.ق. «شیخ‌علی خلفان از طایفه مفلحی بندر چارک و بیخه صداق شیبکوه جزو حکومت بستک جهانگیره بود که به واسطه مخالفت و تمرد مورد تعقیب شیخ ‌محمدخان بستکی قرار گرفته و پس از مدتی سرگردانی به لار رفته و در آن موقع در مجلس نصیرخان حضور یافت و تعهد کرد که حسن‌خان (فرمانده نیروی بستکی) و مشایخ بستک و شیبکوه را دستگیر و شیخ‌ محمدخان را تسلیم نماید…». ولی با کشته شدن شیخ بندرچارک در جنگ با حاکم بستک، نصیرخان لاری هم به «بستک، جهانگیریه و شیبکوه» نمی‌رسد. سال بعد (۱۱۶۶ ھ.ق.) شیخ‌ محمدخان بستکی حاکم جهانگیریه، بستک و بندرعباس آگاهی یافت، نصیرخان حاکم لار پرچم خودسری برافراشته و دژ‌های خود را استوار نموده است. همچنین همه‌ی اندوخته و جنگ افزار خود را به «قلعه گراش» که از محکم‌ترین دژهای آنجا بود برده است. و برآنست که برای گسترش قلمرو به بستک و جهانگیریه یورش آورد و بر بنادر و جزایر جنوب فرمانروایی کند. در نتیجه شیخ‌ محمدخان پیش‌دستی کرده، هزار نفر تفنگچی پیاده به فرماندهی «حسن‌خان بستکی» از راه «زَرَوان» به گراش گسیل داشت. با این پیش‌دستی، حاکم بستک قلعه گراش را متصرف گردید. نیروی شیخ ‌محمدخان همان شب تمام جنگ‌افزارهای به دست آمده را به بستک بار کرده، و قلعه را خراب کردند.

«چو از سال غوسق ز هجرت گذشت / گراشِ «دژکوه» تسخیرگشت» (غوسق = ۱۱۶۶ ه.ق.)

«کریم‌خان ‌زند» با از میدان بدر کردن رقیبان، برای به زیر فرمان آوردن نصیرخان در سال ۱۱۶۸ ھ.ق. به لار آمد. «نصیرخان» چون توان مقابله ندید به قلعه‌ی شهر پناه برده، شهر لار را با مردمش در آن فرو گذاشت. بزرگان شهر هم به زیر فرمان خان زند در آمدند. نصیرخان در قلعه لار چون نشان ناتوانی در آشکار و نهان روزگار خود دید، پیام سرافکندگی و شرمندگی فرستاده؛ خواهان دیدار در وقتی دیگر گردید. با توجه به گرمی هوای این سامان، خان‌ زند با دریافت پیشکشی‌های ارزنده به سوی شیراز بازگشت (تاریخ گیتی‌گشا، ص ۴۸). درباره این سفر کریم‌خان به لار «محمداعظم بنی‌عباسیان بستکی» می‌نویسد: «کریم‌خان پس از استقرار سلطنت و نظم و استحکامات شهر شیراز، عنان توجه به سوی لارستان معطوف داشته و فرمان‌هایی به شیخ ‌محمدخان حاکم بندرعباس و جهانگیریه و سایر بخشداران و سران ایلات و کلانتران صادر و مقرر نمود که بدون تأخیر با تفنگچیان حوزه جمعی خود به اردوی اعزامی ملحق گردند. کریم‌خان‌زند با سپاهی انبوه و مجهز گرد آورده عازم لار شد. و در همه جا با استقبال مردم مواجه و دسته‌دسته بخشداران و سران ایلات و کلانتران و اعیان قصبات با پیشکشی‌های لایق به استقبال شتافته سر اطاعت و تسلیم فرود آوردند. شیخ‌ محمدخان بستکی نیز بر حسب فرمان با جمعیت کثیری از عرب و عجم به استقبال شتافت و در بین جهرم و جویم به حضور کریم‌خان‌زند رسید… چون در رکاب کریم‌خان با نیروی عظیم به نزدیکی لار رسیدند، شهر لار را محاصره کرده پس از چند زد و خورد شدید، نصیرخان… ناچار به قلعه اژدهاپیکر که مشرف بر شهر بود پناه برده… موکب شاهی با شکوه و جلال به شهر لار وارد شد… نصیرخان چاره‌ای جز اطاعت و تسلیم ندید، لذا برادر و پسرش را به حضور کریم‌خان فرستاد و تقاضای عفو نمود. کریم‌خان که همیشه طبعی رئوف [و با] گذشت داشت او را مورد عفو قرار داد… و شهر لار و حومه را هم‌چنان به نصیرخان واگذار و به تعهدات دیوانی و اطاعت نصیرخان اکتفا کرد».

اما گزارش «رستم‌التواریخ» آهنگ دیگری دارد. «رستم‌الحکما» در «داستان یاغی‌گری نصیرخان حاکم ولایت لار فارس» می‌نویسد: کریم‌خان‌زند اسکندرخان زوله را سردار نموده، و امیرحسن گنجعلی‌خانی را نایبش کرده به جانب لار روانه نمود. چون کاری از پیش نبرد، برادر صلبی خود «صادق‌خان ‌زند» را فرستاده «آخرالامر به خدعه و مکر و حیله و تزویر و طرح الفت و مودت بر اهل لار استیلا یافتند و عالیجاه نصیرخان را فرمانبردار و قلمرو لار را مسخر نمود… (ص ۳۷۳)».

دنباله دارد.

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

1 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 نظر
scroll to top