هفت‌برکه – محمد خواجه‌پور: ساعت چهار صبحی که حسین‌ حسین‌زاده به اعتراض پیش‌جلسه‌ی اجماع در سالن جلسات آبشار اندیشه را ترک کرد و در تاریکی کنار لابی استخر پنج دقیقه فرصت خواست که تصمیم بگیرد، فکر نمی‌کرد این لحظه همان لحظه، و این تصمیم همان تصمیمی است که زندگی او را دگرگون خواهد کرد؛ زندگی او و زندگی شهری که بارها از آن رفته و به آن برگشته بود. داستان حسین‌زاده یک داستان هالیوودی است: یک رویای گراشی، جنگیدن، از نفس افتادن، دیده نشدن، برخاستن و دنبال لحظه‌ی خود بودن. او کسی است که تنها خودش به آنچه می‌تواند برسد باور داشت و حالا خیلی‌ها به او باور دارند.

گرم کردن در زمین انتخابات

متولد سال انقلاب نشان داد که بازی انتخابات را بلد است. اولین آزمایش جدی او در سال ۱۳۸۵ و سومین انتخابات شورای شهر گراش بود. حسین‌زاده جوان به تازگی پیشوند مهندس را بر نام خود می‌دید و دنبال فرصتی برای ساختن آینده‌اش بود. بعد از وقفه‌ی شورای دوم، شهر گراش تشنه‌ی انتخابات بود و در شرایطی که جوانان زیادی برای رسیدن به شورای شهر دورخیز کرده بودند، حسین‌زاده چهره‌ی متمایزی نداشت. یک جوان مثل بقیه جوان‌ها با رویاهایی برای شهرش.

دفتر تبلیغاتی او در لوله‌فروشی خانوادگی آنها روبه‌روی اداره پست قرار داشت و از انگشت‌شمار نامزدهایی بود که پوسترهای رنگی‌اش در میان پوسترهای تک‌رنگ چهره‌نمایی می‌کرد. دیگر پوستر رنگی این انتخابات متعلق به حسین حسین‌شیری بود. این دو چهره که خود را در معرض رای مردم قرار داده بودند، بعدها به دست سرنوشت دوباره در کنار و رودرروی هم قرار گرفتند.

کسانی که راه حسین‌زاده را در این ۱۵ سال رصد کرده‌اند، وعده‌ی او برای راه‌اندازی پالایشگاه در گراش را به یاد دارند. در میان نامزدهای یقه‌بسته با چهره‌های عبوس، حسین‌زاده با کت و شلوار، پوسترهای رنگی، انگشتری در دست و البته یک لبخند، جذابیت بیشتری برای انتخاب داشت. 

اینگونه بود که حسین حسین‌زاده با ۴۲۸۸ رای، مرد سوم انتخابات شورای شهر گراش شد و بیشترین رای را در میان نوآمدگان شورای شهر گراش به دست آورد. همین انتخاب اعتمادبه‌نفسی به او داد که بعد از آن، با وجود شانس کم، بارها خود را در برابر رای مردم قرار دهد.

همزمانی این انتخاب با حضور او در شرکت نفت، مرد جوان را در شرایط سختی قرار داد. انتخاب سخت، رها کردن رویای سیاست و چسبیدن به زندگی بود. حضور بیش از یک‌ساله در شورای شهر با یک استعفا به نقطه پایان رسید.

فرصتی برای بازی

حسین‌زاده به حالت شرکت‌نفتی‌ها شهروند نیمه‌وقت شهر گراش است. نیمی از عمر شرکت‌نفتی‌ها پای چاه‌های نفت و گاز می‌گذرد. برای مهندس نیز ۱۵ روز کار، ۱۵ روز باز هم کار بود. رابطه‌ی او با گراش نیز این‌گونه بود. در فصل‌های انتخابات، حسین‌زاده دیده می‌شد؛ چه در انتخابات شورای سوم شهر گراش به عنوان منتخب، چه در انتخابات شورای چهارم شهر تهران به عنوان نامزد، چه در انتخابات مجلس هشتم به عنوان همراه حسنی، و چه در انتخابات مجلس دهم به عنوان نامزد. هر چقدر کسی او را نمی‌دید، او در همه‌ی انتخابات حضور داشت و منتظر صحنه‌ای برای بازی خودش بود.

انتخابات مجلس هشتم فرصت حسین‌زاده برای رصد کردن یک انتخابات چالش‌برانگیز بود. همه‌ی گروه‌های گراشی در اطراف علی‌اصغر حسنی دیده می‌شدند و حسین‌زاده هم گوشه‌ای از کار بود. مهندس شرکت نفت به عنوان یک گراشی حاضر در خنج، با عبور دادن تریلی‌های دکل نفت، اولین نمایش نماینده گراش بعد از انتخاب شدن را برپا کرد. نمایشی که در ادامه چنان دراماتیک شد که هیچ کس توان بازی در آن را نداشت.

علی‌اصغر حسنی چهار سال بعد با جمله‌ی: «هر کس در انتخابات مجلس نامزد شود، مهره‌ی لار است»، راه نامزدی مجلس نهم را برای گراشی‌ها مسدود کرد. ولی در مجلس دهم، کمیته اجماع تمامی مهره‌های اصلی و ذخیره را به نامزدی فرا خواند، با این امید که در نهایت بتواند با یک مهره، جمشید جعفرپور، وکیل لاری‌ها، را مات یا حداقل کیش کند. آرزویی که نه برای کمیته اجماع و نه برای هیچ کدام از شش نامزد گراشی محقق نشد و جعفرپور با قاطعیت به مجلس بازگشت.

مرد سوم

حسین حسین‌زاده یکی از این نیمکت‌نشین‌ها بود که قرار نبود کسی او را جدی بگیرد؛ اما نقشی را برای خود تعریف کرده بود تا بتواند از خلال زد و خوردهای مدعیان، خود را بالا بکشد. 

انتخابات مجلس دهم در گراش حکایت نامزدهایی بود که می‌دانستند شکست نزدیک است اما بازی باخته را قیصروار تا ته رفتند. همه جا صحبت از دکتر خلیل بهمنی و حاج حسین حسین‌شیری بود، اما در همان انتخابات، نامزدی بود که در همان لوله‌فروشی‌ای که ده سال قبل ستاد انتخابات شورای شهرش را برپا کرده بود، یک ستاد انتخاباتی جمع‌وجور و با کمترین تبلیغات انتخاباتی داشت. مهندس حسین‌زاده با کمترین هزینه تبلیغاتی آمده بود و مشخص بود منتظر است شرایط پیش بیاید تا با افتخار به نفع نامزد اول شهر کنار برود.

اما دعوای بهمنی و حسین‌شیری آنچنان بالا گرفت که کسی صدای حسین‌زاده را نشنید. او سرانجام در آخرین شب تبلیغات انتخاباتی با یک سخنرانی احساسی در مدرسه علمیه از انتخابات به نفع هیچ‌کس کنار کشید. او بازی را به دور بعد حواله داد، مثل بازیگری که این بار صحنه برای او مهیا نباشد. 

بازگشت

حسین‌زاده به صنعت نفت و تحصیل دانشگاهی برگشت تا برای راند بعد بدنسازی کند. این بار چاه‌های تابناک را برای ماموریت انتخاب کرد تا بتواند به حوزه انتخابیه نزدیک باشد و هر از چند وقتی، گروهی را به دیدن دکل‌های برافراشته ببرد.

با تجربه مجلس دهم، موج نامزدهای انتخاباتی گراش برای ثبت‌نام مجلس یازدهم در پیش بود. حسین حسین‌زاده با ثبت‌نام در اولین روز نشان داد که یک نامزد جدی و قطعی است. همراهان او در روز انتخابات، ابوالحسن محمودی و پدرزن‌اش حاج محمد حسین‌زاده بودند. هنوز تیم مهندس شکل نگرفته بود چون هنوز نامزد گراش تا انتخاب شدن راهی طولانی در پیش داشت و البته در تمام این سال‌ها با وجود شرکت در چندین انتخابات، هیچ وقت حسین‌زاده نامزد یک جمع نبود. او همیشه تنها پای در راه سرنوشت می‌گذاشت. 

از میان هشت نامزد گراشی مجلس یازدهم، مشخص بود که یک بار دیگر حسین‌زاده و حسین‌شیری رخ به رخ خواهند شد. اما شورای نگهبان این رخ به رخ شدن را هر بار به تاخیر می‌انداخت. اول هر دو آنها تایید شدند؛ بعد هر دو آن‌ها دو بار رد شدند و در نهایت تنها سه روز به آغاز تبلیغات انتخاباتی، هر دو همزمان به گردونه برگشتند. گویی مسئولین برگزاری انتخابات تفاوتی بین این حسین و آن حسین نمی‌دیدند.

داستان دراماتیک حسین‌زاده با مرگ پدر در میانه انتخابات تکمیل شد تا او با رخت سیاه به دنبال برگه تایید صلاحیت خود برای بازگشت به بازی انتخابات باشد.

پنجه‌افکنی در گود اجماع

وقتی تلفنی ناشناس از شیراز خبر تایید صلاحیت حسین‌زاده را به او داد، یکی از اولین تماس‌های او با یکی از اعضای گروه ده‌نفره بود. فرآیند اجماع که با رد صلاحیت حسین‌زاده و حسین‌شیری و عدم تمایل دلخوش کم‌فروغ شده بود، با یک تندباد دوباره به آتش نشست.

روز ۲۲ بهمن خبر تایید صلاحیت حسین‌ها رسید و در آخر وقت ۲۳ بهمن، پیش‌جلسه اجماع با حضور گروه ده‌نفره و چهار نامزد گراشی که هر کدام یک همراه داشتند برگزار شد. موضوع این جلسه، شنیدن پیش‌شرط‌های هر کدام از نامزدها برای کناره‌گیری به نفع نامزد اجماع و تعیین لیست ۵۰نفره از معتمدین هر یک از نامزدها بود. جلسه‌ای پنج‌ساعته که بارها به بن‌بست رسید و دوباره از سر گرفته شد.

حسین فقیهی از قبل برای کناره‌گیری اعلام آمادگی کرده بود. ناصر دلخوش به تنهایی در جلسه حاضر بود و به نظر می‌رسید امید چندانی به پا گرفتن این طرح ندارد. او شرایط را به راحتی پذیرفت تا بعد از جلسه اجماع تصمیم بگیرد. حسین‌‌شیری شانس بیشتری برای خود قائل بود و به خاطر همین، بیشتر به دنبال این بود که با ندادن امتیاز، شرایط را برای بعد از رای‌گیری اجماع در نظر داشته باشد. انتخاب سخت با حسین‌زاده بود. او که چهار سال قبل، کارت کناره‌گیری را سوزانده بود، این بار خود را در شرایط سختی می‌دید. هم دوست نداشت به نفع کسی کنار برود و هم در صورت خروج از اجماع، هیچ شانسی برای رای‌آوری نداشت.

در نهایت حسین‌زاده این امتیاز را به دست آورد که لیست ۵۰نفره خود را کمی با تاخیر و صبح روز پنجشنبه به گروه ده‌نفره تحویل دهد. بخش عمده‌ای از ۱۰ نفر انتخابی حسین‌زاده خانواده خود او بودند. 

سیب بازی

چهار نفری که در ردیف اول جلسه همراستایی در حسینیه ابوالفضل(ع) گراش نشسته بودند، هر کدام سرنوشت و رویای متفاوتی داشتند. هر چهار نفر جوان‌تر از آن هستند که این آخرین حضور سیاسی آن‌ها باشد، اما این روز مسیر همه‌ی آن‌ها را برای همیشه تغییر داد. تغییری که خیلی زود است بگوییم به کدام سمت و کدام سرنوشت.

یکی از لحظه‌های جنجالی روز انتخابات دوم اسفند، انتشار برگه رای حسین‌زاده در بیرم بود. رای حسین‌زاده به «آقا صاحب‌الزمان» بود. هر چند ستاد انتخاباتی حسین‌زاده این رای را تکذیب کرد، اما این نخستین‌بار نبود که او این گونه رای می‌داد.

در جلسه اجماع نیز در دور اول و دوم و سوم، یک برگه رای باطله وجود داشت. رای شماره ۱۰۱ در دور اول و دور دوم به «حضرت آقا امام زمان(عج)» بود و حتی حسین‌زاده عکس این رای را برای چند تن از نزدیکان خود فرستاد. دور حساس سوم که آرا روی عدد ۶۳ مساوی شد نیز رای حسین‌زاده همان «فقط آقا امام زمان و مقام معظم رهبری» بود. مرحله چهارم رای باطله‌ای نداشت و حسین‌زاده خروجی فرآیند اجماع گراش شد.

آن‌هایی که خیلی جوان نیستند، بازیکنی به نام سالواتوره اسکیلاچی را به یاد دارند. قبل از بازی‌های جام‌جهانی ۱۹۹۰ مهاجمان اصلی ایتالیا از جمله جیان‌لوکا ویالی مصدوم شدند. در میان بازیکنان زلف‌افشان ایتالیا، اسکیلاچی با موهای با شماره ۴ تراشیده، چهره متفاوتی بود که فقط در ۱۶ بازی ملی به زمین رفت و با ۶ گل زده آقای گل جام جهانی شد. اسکیلاچی فقط در همان جام بازیکن تیم ملی ایتالیا بود. یک مهاجم که در جای درست ایستاده بود و در زمان مناسب شانس به او رو کرد. 

روز انتخاب

در ۱۰ روز حسین‌زاده از نامزد کم‌شانس انتخابات که یک ستاد انتخاباتی چند نفره داشت، به نامزد اصلی گراش تبدیل شد. در حالی که حسین‌زاده به صورت فشرده و گاه برای اولین بار به روستاها سفر می‌کرد، در گراش با رایزنی‌ها بقیه نامزدها به تدریج کنار رفتند تا حسین‌زاده قبل از آن که کسی فرصت کند او را بشناسد، نیمی از راه بهارستان را پیموده باشد. 

نیمه‌ی دیگه به لار بستگی داشت. در حالی که در گراش روزبه‌روز گروه اطرافیان حسین‌زاده متنوع‌تر و گسترده‌تر می‌شد، در لار مرد جوان گراشی جدی گرفته نشد. لاری‌ها با داشتن بروجردی و جعفرپور نگرانی چندانی از مرد سوم احساس نمی‌کردند.

خیلی‌ها او را فقط به نام نامزد گراش می‌شناختند و قرار نبود این بار هم نامزد گراش نقشی جدی در انتخابات داشته باشد. شکست شرافتمندانه بهترین نتیجه برای گراش بود. اما چیزی که در محاسبات سیاست‌مردان لار دیده نشده بود، ناامیدی رای‌دهندگان از تنش‌های سیاسی و رای آوردن شعار «جای مردان سیاست بنشانیم دکل» بود.

وقتی روی شماره‌گیر تلفن حسین‌زاده شماره ناشناس رییس اطلاعات افتاد و او به فرمانداری ویژه لارستان فراخواند شد، آخرین برگه‌های رای شمرده شده بود و مردی که در چند ماه، یک بار رد صلاحیت شد، پدرش را از دست داد و در فرآیند اجماع و روز انتخابات به خودش رای نداد، خبر پیروزی را شنید.

اشک؟ این می‌توانست یک پاسخ باشد. در مسیر ۲۰ کیلومتری بازگشت از فرمانداری لار به فرمانداری گراش، حسین‌زاده به چه چیزی فکر می‌کرد؟ من اگر جای او بودم فکر می‌کردم دیگر خواب راحتی نخواهم داشت. مرد سوم این بار اول شده بود و نوبت بازی او بود.

پایان یک آغاز

فصل اول داستان هالیوودی حسین‌زاده در ساعت‌های بامداد سوم اسفند ۱۳۹۸ به پایان رسید. او روی دست‌های مردم به پرواز درآمد. از گمنامی به بهارستان، از کنار دکل‌های نفت به صندلی کنار وزیر نفت. اسمش خوش‌‌شانسی، تقدیر، دست سرنوشت، کارما، دعای خیر یا هر چیز دیگری باشد، فصل اول به یک پایان خوش رسید.

اما حسین‌زاده فقط ۴۲ سال دارد و این می‌تواند فقط فصل اول داستان مردی باشد که بیشتر از هر کسی به خودش باور دارد. داستان مردی که بدون هیچ پشتوانه‌ی سیاسی، توانست دو رییس کمیسیون مجلس دهم را شکست دهد و به بهارستان برسد. آیا اسکیلاچی ایتالیایی می‌تواند در ادامه پله برزیلی شود؟ انتخاب‌های سخت همچنان در پیش است. درام‌های سینمایی فراز و فرود زیادی دارد و ممکن است تنها مرد کلاه‌زرد کمیسیون نفت، سال‌های بعد فیلم‌های دیگری داشته باشد.

Hosseinzadeh Vote