هفتبرکه – گریشنا: مناقشه دربارهی نام زبان منطقه چند روزی است دوباره به بهانهی طرح یک سوال در یکی از مسابقات صدا و سیما اوج گرفته است و طرفداران اسم «اچمی» از یک طرف و اسمهای «لاری» و «لارستانی» از طرف دیگر قلمهایشان را تیز کردهاند. شعلهور شدن آتش این اختلاف با چنین بهانهی کوچکی، و کشیده شدن آن به دامن نمایندهی مجلس، نشاندهندهی اهمیت موضوع برای مردم منطقه است. گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمعآوری و بازنشر کرده است، که میتوانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.
در این یادداشت، عارف رفیعی، فعال اجتماعی اهل خور، نقدی بر مقاله دکتر مسعود غفوری که با عنوان «نگاهی پسااستعماری به جنگی برای نام زبان» در گریشنا منتشر شد (اینجا)، نوشته است. رفیعی در این یادداشت، استفاده از دیدگاه مطالعات پسااستعماری برای بحث در مورد نام زبان منطقه را مناسب نمیدادند، چون معتقد است روابط استعماری بین لار و دیگر مناطق از اساس وجود ندارد.
عارف رفیعی: فکر میکنم خرداد ماه سال گذشته بود که با چاپ همزمان سه مقاله در دفاع از اطلاق عنوان «اچمی» به زبان یا گویش(؟) رایج منطقه، سلسله گفتگوهایی در دفاع و رد در فضای مجازی شکل گرفت که من با دقت ابعاد مختلف این مباحث را بررسی میکردم و حتی یک بار تا آستانه نوشتن یک مطلب در همین راستا پیش رفتم که به دلایل مختلف از جمله تنبلی و احساسِ نداشتنِ بضاعت علمیِ کافی برای ورود به بحث، این کار انجام نشد.
تا این که همین اواخر در خلال بحث در یکی از گروه های مجازی متوجه شدم دوست عزیز و اندیشمند گراشی، دکتر مسعود غفوری، نیز آذرماه گذشته مطلبی در زمینه بحث نگاشتهاند که اگر چه موضوع بحث نگاه به مساله از منظر مطالعات پسااستعماری است و طبعا سواد من برای ورود به چنین بحثی کافی به نظر نمیرسید، اما با خواندن مطلب ایشان، چند ایراد عمده را از دید خودم مطرح کردم.
لازم دانستم من نیز این بحث را به شکلی منسجم در فضای مجازی مطرح کنم تا زمینه گفتوگوهای سازنده بعدی در مورد این مساله -که برعکس نظر خیلیها آن را کماهمیت و فرعی نمیدانم- فراهم شود. لازم به توضیح است که نوشته من مطلقا در دفاع از عنوان لاری نیست که خود مجال دیگری میطلبد.
کل بحث غفوری بر مبنای مفاهیم پسااستعماری بنا شده است. حرف و مدعای اصلی متن این است که از دل مباحثه بر سر نام زبان رایج منطقه میتوان به کلیدواژههای ادبیات پسااستعماری رسید و طبعا در گام بعد، رد پایی از مناسبات استعماری یافت. مثالهای شاخص استفاده شده در متن نیز بر حول نوع نگاه استعمارگر به مستعمره متمرکز است. به عبارت دیگر، نویسنده به گمان خود با ردیابی مباحث مربوط به نام زبان منطقه، به یک مفهوم کلانتر رسیده است، یعنی رابطه استعماری لار به عنوان استعمارگر و «پیرامون» لار به عنوان مستعمره.
غفوری از همین رو اصرارها بر عنوان لاری را به تلاش یک استعمارگر تقلیل میدهد که میخواهد نام زبان لاری را به عنوان ابزار تسلط جا بیندازد و اصرار طرف مقابل بر عنوان اچمی را واکنش هویتخواهانه مناطق مورد استعمار برای مخالفت با تحمیل نام لاری از جانب لار استعمارگر میبیند.
ابتدا به مثال شاخص استفاده شده در متن میپردازیم؛ آنجا که کریستف کلمب در نامهای به سرزمین مادری، با افتخار میگوید که چگونه بدون توجه به نام تاریخی مناطق تازه کشف شده، خود بر آنها نامهای جدید گذاشته است. حال لازم است بپرسیم که در کجای تاریخ منطقه این نوع مناسبات استعماری در مورد دستکاری عمدی و بیتوجهی به نام تاریخی موجود دیده میشود؟ آن نام تاریخی که لار استعمارگر بنا به ذات استعمارگری میخواهد از فرهنگ و هویت منطقه مستعمره بزداید چیست؟
سوالی مهمتر حتی می تواند مطرح شود: در مبانی بحث روابط استعماری چه از نوع قدیم و چه نوین، استعمارگر نیرویی است خارجی و ناهمگون (از لحاظ فرهنگ یا قدرت مالی) با مستعمره (کلونی) که با ابزارهای مختلف سعی در تثبیت قدرت دارد، از جمله ابزارهای اقتصادی و فرهنگی. حال سوال این است: در طول تاریخ منطقه یا حداقل در روایت ما از تاریخ منطقه، چنین مناسباتی توانسته شکل بگیرد؟ یعنی در چه برههای از تاریخ میتوانیم بگوییم که لاریها به عنوان یک نیروی نامتجانس آمده از بیرون سعی کردهاند یا توانستهاند با ابزارهای استعماری، مناسبات استعماری شکل دهند؟ چه تناسبی بین تفاوت فرهنگی-اقتصادی لار و پیرامون میتوان یافت با آنچه که در مورد مناسبات بریتانیا و هند (مثالی از دنیای قدیم) و تلقیهای استعماری از مناسبات امروز شرق و غرب گفته میشود؟ در ضمن با توجه به این که بحث اصلی بر سر چالش کنونی بر سر عنوان زبان است، اگر بخواهیم از منظر مناسبات استعماری نگاه کنیم، لاجرم بدین معنی است که همین الان و نه حتی در گذشته دور یا نزدیک این نوع مناسبات وجود دارد که محرک اصلی چالش ایجاد شده در مورد عنوان لاری یا اچمی است. حال بنگریم در دوران فعلی چه نوع قدرت غالب استعماری در لار به عنوان قدرت نامتجانس با دیگر مناطق پیرامون خود وجود دارد که تحلیل از این منظر را توجیهپذیر کند؟
حال بیاییم خودسرانه موضع نویسنده را تعدیل کنیم و به جای ایشان، وجود مرکزیت سیاسی در لار در چند سده اخیر را در تحلیل دخیل کنیم. یعنی بپذیریم که این چالشِ عنوانِ زبان نتیجهای است از تداوم سلطهطلبیِ قدرتِ غالبی به نام لار و سعی آن در تحمیل نمادهای این قدرت از جمله نام زبان لاری. البته در گام اول مشاهده میکنیم که همین قدرت سیاسی فراز و نشیب هم داشته است و حتی لار همیشه هم به طور مطلق قدرت بیرقیب سیاسی در منطقه نبوده است. بگذریم از این واقعیت که حاکمان این مرکز سیاسی هم همیشه لاری نبودهاند و در مقاطعی مثلا گراشیها حاکم مطلق این ساختار سیاسی بودهاند.
در هر صورت، حتی اگر بحث به مناسبات قدرت سیاسی ربط پیدا کند (که اتفاقاً به نظر من مرتبط هم هست ولی نه به عنوان تنها عامل دخیل در بحث)، بسیار متفاوت است با ربط دادن به مناسبات خیالی استعماری.
اما باز در همین ربط دادن مساله به مناسبات قدرت منطقه، نگاه تاریخی نیز لازم است که مشخص شود عنوان لاری که بالاخره یک قدمت تاریخی دارد چه نسبتی با فراز و فرودهای مرکز قدرت مورد بحث یعنی لار دارد. به عبارتی دیگر لازم است بررسی شود آیا رواج این نام ربط مستقیم به قدرت سیاسی لار در دوران گذشته دارد یا نه؟
وانگهی اگر بخواهیم از ربط عنوان لاری با قدرت صحبت کنیم، چرا از ربط (حداقل احتمالی) عنوان اچمی با ظهور قدرتهای نوظهور منطقهای سخن نگوییم؟ طبق چه منطقی تاکید بر عنوان لاری پمپاژی بر مبنای مناسبات قدرت تلقی میشود اما تلاشها برای رسمیت بخشیدن به عنوان اچمی مخصوصا آنجا که با کوبیدن عنوان لاری است، یکسره واکنش جماعتی اسیر مظلوم قدرت «غالب و تمامیتخواه» یعنی لار نشان داده میشود. چگونه همه تلاشها برای جا انداختن عنوان اچمی که از قضا بر عکس مثال کریستف کلمب حداقل در مقابل عنوان لاری وزن تاریخی ندارد، کاملا به شکل مبارزه فرودستان اسیر قدرت غالب ترسیم میشود و حداقل در تحلیل جایی برای اثرگذاری قدرتهای نوظهور منطقهای لحاظ نمیشود.
البته همه این سوالها با ربط دادن مسأله به قدرت مطرح میشود، در حالی که غفوری همچنان که گفته شد؛ بحثش را بر پایه وجود مناسبات استعماری موهوم بنا گذاشته است.
گویا امثال غفوری حتی به این مساله توجه نمیکنند که بسیاری از مدافعان عنوان لاری یا لارستانی در کل منطقه، از جمله اخیرا محمد اورنگ یا اسدالله نوروزی، یا قبلا امثال احمد اقتداری یا لطفعلی خنجی، اساسا لاری نبوده و نیستند که بخواهند از زاویه و گفتمان استعماری مورد ادعای ایشان وارد بحث شوند.
لازم است اشارهای نیز کنم به یک بدفهمی موجود از استناد مدافعان عنوان زبان لاری به نوشتههای مستشرقانی که از عنوان زبان لاری یاد کردهاند. از آنجا که آثار مستشرقین در تحلیل مناسبات استعماری جایگاه مهمی داشته است؛ اخیرا گویا سعی میشود با برقرار ارتباطی نانوشته بین مناسبات استعماری غرب و شرق و مناسبات استعماری ادعایی بین لار و پیرامون، ارزش تاریخی استناد به وجود نام لاری در آثار مستشرقین زیر سوال برود.
اما غافل از این که در سوی مقابل عنوان لاری، هویتی تاریخی مشخص برای عنوان اچمی در آثار گذشته وجود ندارد. به عبارت دیگر اگر در تحلیل اثر ادبیات مستشرقین بر مبنای مناسبات استعماری، تلاش برای تحریف فرهنگ و تاریخ یا به محاق بردن عمدی یا غیر عمدی پارهای از فرهنگ سرزمین مستعمره مطرح است، در بحث زبان لاری و اچمی، مدافعان عنوان اچمی هیچ سرنخی به دست نمیدهند که عنوان اچمی هم مطرح بوده است اما مستشرقین به عمد یا غیر عمد آن را نادیده گرفتهاند و در نهایت اینگونه نتیجهگیری میشود که این عنوان لاری یاد شده در آثار مستشرقین ارزش تاریخی ندارد. یعنی بدین شکل سعی میکنند ارزش کلمهای که بالاخره در متون تاریخی از آن یاد شده است را با کلمهای بیریشه تاریخی یکسان جلوه دهند.
(البته تمام این بحث بر این مبنا است که عنوان اچمی ریشه تاریخی همسان نام لاری ندارد).
فراموش نکنیم که به هر حال بخشی از مباحث مطرح شده به درست یا غلط، محوریت تاریخی دارد و اگر مدعیان عنوان لاری حداقل نشانی از این نام در تاریخ سراغ دارند ولی در سوی مقابل، مخالفان عنوان لاری نام تاریخی جایگزین که در اثر بیمبالاتی یا تحت تاثیر کارهای مستشرقین کمرنگ شده باشد را معرفی نمیکنند.
نکته نهایی اینکه چه بهتر بود غفوری ابعاد دیگر بحث را به رسمیت میشناخت و اینگونه یکسره بار اصلی تحلیل را بر مفهوم مناسبات استعماری قرار نمیداد.
در پایان، خلاصهای از آن چه گفته شد را به عنوان جمعبندی ارایه میکنم:
از آنجا که هیچگونه مناسبات استعماری را نمیتوان در گذشتهی مورد بحث ما یا هماکنون سراغ کرد، بنا گذاشتن تحلیل هر موضوعی در منطقه از جمله چالش عنوان زبان منطقه بر مناسبات استعماری لار-پیرامون کاری است از پایه اشتباه.
اگر بخواهیم مناسبات قدرت منطقهای را در این چالش دخیل بدانیم، باید دید واقعبینانه به قدرت سیاسی حال و گذشته لار داشته باشیم و لار و طرفداران زبان لاری را صرفا سمت زورگوی معادله و طرفداران زبان اچمی را سمت مظلوم جلوه ندهیم. هر چند که جنبه مهم هویتی و مرتبط با قدرت سیاسی را در رفتار لاریها در این چالش نمیتوان نادیده گرفت، اما تناسب در پرداختن به نقش قدرت سیاسی در رفتار هر دو طرف بحث لازم است. در ضمن لازم است بررسی دقیقی در مورد نقش ساختار سیاسی متمرکز در لار در شکلگیری و ثبات عنوان زبان لاری بررسی شود.
وجود طرفداران عنوان زبان لاری در جایجای منطقه به غیر از خود لار که برخی مانند اورنگ اخیرا نقش مهمی در دفاع از این عنوان داشتهاند و برخی مانند لطفعلی خنجی و احمد اقتداری که قبلا از عنوان لاری یا لارستانی استفاده کردهاند، تحلیل صرفا مبتنی بر قدرت سیاسی لار یا سلطهطلبی لاریها را بیاعتبار میکند.
مطالب مرتبط:
http://www.gerishna.com/archives/98769
حقیقت
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
چند ماه پیش در همین سایت گریشنا نوشته بود که آقای جعفر پور بدون در نظر گرفتن صحبت های شورا گراش و استاندار فارس که گفته بودند باید مساله بین شورا دو شهرستان در مورد محدوده حل شود با پافشاری با افتخار نوشته بود که من موضوع را در وزارت کشور پیگیری کردم و محدوده گراش را تا سر نز خودمان تصویب و به فرمانداری ها ابلاغ کردم .
خاب کاسم
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
جناب آقای رفیعی لازم نیست شما چیزی از استعمار و اشکال مختلفش بدونید
همین که دیگه اسمی از بائن و خور نیست و لار آن دو را در خودش هضم کرده برای فهم شما از استعمار گرایی لاری ها کافی نیست؟
همینکه تا جند قدمی گراش زمینها را به نام لاز ثبت کرده اند برای امثال شما کافی نیست ؟
همین که شخصیت های اوزی را در جریان باغ نشاط اونطوری کشتند کافی نیست ؟
همین که آقای جعفرپور از موضع نماینده مجلس و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و …با قلدری، یک زبان منطقه وسیع را می خواهد به نام «لار» ثبت کند، برای شما کافی نیست؟
همین که هرچیز مثبتی را می خواهند به نام خودشان و هرچیز منفی را به نام دیگران ثبت کنند ، حاکی از چیست؟
حلوای مسقی چطور می شود لاری ؟ کباب گراشی چگونه می شود لاری؟ . آیت اللهی اهل درفول و بزرگ شده نجف چطوری می شود لاری ؟ و…..
سخنان شما مرا به یاد امثال زیبا کلام انداخت که چنان محو آمریکا و غرب شده اند که خوی استعماری آن ها را نمی بینند
واقعا برای یک جوان تحصیل کرده و اهل رسانه باید متاسف شد که اینقدر فهم و درکش از مسائل اجتماعی و فرهنگی ضعیف باشه
محمود عظیمی
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
اصولا جوامعی که برخوردار از عمق فرهنگی و استراتژیکی نیستند بمنظور کسب این مزیت ها و استفاده از آن در راستای سیاست های یکجانبه گرایانه و خودبرتر بینی اقدام به مصادره داشته های جوامع دیگر می کنند.که به عنوان مثال می توان به تلاش آنها در به اسارت گرفتن برخی از جنبه های فرهنگی و اجتماعی و حتی جغرافیایی جوامع دیگر با استفاده از قدرت و نفوذ خود اشاره کرد،که نمونه بارز آن را در ادعای نابجای اعراب حوزه خلیجفارس در تغییر نام خلیجفارس که ابتدا با استفاده از نام جعلی خلیج شروع شد و اخیرا با جسارتی بیشتر با استفاده از نام مجهول خلیج عربی به مدد ریخت و پاش مالی و نفوذ اقتصادی خود در صدد مصادره ی دستاورد جوامع دیگر هستند.که متاسفانه از اینگونه رفتارها در جنبه های مختلف به وضوح در اقدامات برخی جوامع محلی منطقه قابل روءیت هست.
متاسفانه بار ها شخصا دیده ام که اهالی بزرگوار منطقه در معرفی خود از واژه و ذکر نام شهر زیبای خود امنتناع می کنند که ابن عمل باعث گمنام ماندن شهرشان و از بین رفتن هویت ارزشمند خودشان می شود و مورد سواستفاده قرار می گیرد.
اچمستان بزرگ
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
به وجود افرادی نظیر دکتر مسعود غفوری در میان اچمی ها افتخار میکنیم.
باز هم بنویس دکتر
تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
بنیامین
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
سلام همین مقدار کافیه که اکثر مردم زبان خود رو اچمی میدونم حالا صد تا علامه دهر بیاد بگه زبان لاری…واسه کل منطقه مقاله دکتر غفوری واضح هستش حتی واسه آقای عارف جان عزیز….
شهروند
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
به حال خور باید دل سوزانید اگر این آقا جزء فرهیختگان شان است.
این آقا حتی نسبت به اجحاف های فراوان لاری ها در حق شهر خور هم نابینا و جاهل است.
اگر همه خوری ها مثل این آقا فکر میکنند هرچه لاری ها سرشان بیاورند حق شان است.
محمود عظیمی
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
با سلام خدمت برادر/خواهر لارستان بزرگ
اتفاقا چون ایشان از اهالی منطقه جنوب نیستند بنابراین در بطن مناقشات سلطه گرایانه نیستند و در نتیجه نمی توان به نظریات شون استناد کرد.
خودمونیا
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
سپاس از عارف رفیعی بزرگوار که روشنگری فرمودند .
مانا باد زبان اچمی
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
سلام دوستان
نام یکصدو شصت و سه شهر و روستا و قصبه در منطقه اچمی زبانها عزیزند
اقای رفیعی عزیز اینها دوست دارند اچمی حرف بزنند و اچمی بمانند شما مشکلی دارید یا با لار اب تان توی یک جو است
1 اوز
2 ارد
3 اغسته
4 اکبر آباد
5 انوه
6 آل کندی
7 آسو
8 اسلام آباد
9 احمد محمودی
10 اهل
11 اشکنان
12 انجیردان
13 ایلود
14 ارمک
15 بیدشهر
16 برکه لاری
16 بیغرد
17 بستک
18 بنارویه
19 بریز
20 براک
21 بلغان
22 باغ
23 بائن
24 بختیارو
25 بامستان
26 بنوه
27 برج گاوبستی
28 بیسه
29 بارزجان
30 بند و بست
31 بست قلات
32 بار
33 بربار
34 باربشت
35 بناب
36 بگلر آباد
37 پدل
38 پای تاوه
39 پسبند
40 پاقلات
41 تدرویه
42 تنگ دالان
43 تنگ گچ
44 تنگ نارک
45 تنگ تهر
46 جناح
47 جویم
48 جیهون
49 جلال آباد
50 چاطوس
51 چاه سرمه
52 چغان
53 چاه بنارد
54 چاه ریگی
55 چاله
56 چاغدو
57 چاله فرامرزان
58 چاه قیل
59 چاه مسلم
60 چاه دسدان
61 حسین آباد
62 حسن آباد
63 خنج
64 خلور
65 خور
66 خلوص
67 خشو
68 دیده بان
69 دشت
70 درز
71 دهکویه
72 دهُنگ
73 دهمیان
74 دهتل
75 دامچه
76 دنگز
77 دهفیش
78 درگهان
79 دروا
80 دژگان
81 دهنو خنج
82 دهنو خواجه
83 دالون
84 رویدر
85 رودبار
86 رستاق
87 زروان
88 زینل آباد
89 زنگارد
90 سرتنگ
91 سایبان
92 سورو
93 سده
94 شیخ حضور
95 شاه غریب
96 صالح آباد
97 علی آباد
98 عالی احمدان
۹۹ عالی قندی
۱۰۰ عمادده
۱۰۱ فداغ
۱۰۲ فاریاب سنگویه
103 فتویه
104 فرشته جان
105 فرامرزان
۱۰۶ فیشور
۱۰۷ قلات
108 کرمستج
109 کوهج
110 کورده
111 کهنه
112 کوره
113 کنگ
114 کهورستان
115 کیشی
116 کرمران
117 کروئیه
۱۱۸ کنچی
119 کارگاه
120 کشکی
121 کهتویه
122 کاریان
123 کمشک
124 کونه
125 کوردان
126 کهورستان
127 گوین
128 گاو بست
129 گزیر
130 گودگز
131 گچو
132 گتاو
133 گشان
134 گُریند
135 گراش
136 گلار
137 گوو
138 گاوبری
139 لارک
140 لاور دین
141 لاور شیخ
142 لاور زیر
143 لمزان
144 لافت
145 لرد بستی
146 لطیفی
147
148 لنگه
149 مارمه
150 محلچه
151 مز
152 مردونی
153 مراغ
154 مال وردی
155 نخل خین
156 هرم
157 هود
158 هرنگ
159 هیرم
160 هفتوان
161 هرمود
162 هرمود عباسی
163 هنگنویه
ملا
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
عارف جان ، شوربختانه شما بواسطه نزدیکی به لار ، دورن لار استحاله شدین.یعنی هیچ سطح حمایتی برا شما باقی نذاشتن.
ولی ما نه ، خیلی وقته سطح حمایت رو لمس کردیم و پولبک زدیم و تازگی سطح مقاومت رو هم شکستیم وبه یاری حق منتظر یه رشد شارپی خوب هستیم
اصلی
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
آقای رفیعی کلیت قضیه را نگرفته اند. این استعمار با ان مفهوم تاریخی و سیاسی فرق دارد. مسئله این است که شما چارچوب بحث دکتر غفوری را فهم نکرده اید.
عارف رفیعی
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
پاسخ به خواهر یا برادر گراشی:
شاید اگر از همان ابتدا خود را علامه دهر قلمداد می کردم بیشتر مناسب ذایقه شما بود اما ترجیح من این است که بضاعت خود را واقعی نشان دهم.
احتمالا شما هم از همین جمله به بعد دست از خواندن کشیده اید.
ولی کلا شما بی نام نویسنده و حتی این اعتراف به قول خودتان بخوانید و بنده را از نظرات خود بی بهره نگذارید.
مطالعات پسا استعماری هر چه هست یا نیست؛ قطعا بر پایه مفهوم استعمار بنا شده و البته که استعمار هم شاخصه هایی دارد که در متن گفته ام. من به نظریات پسا استعماری کاری نداشته ام حتی بر خلاف تصور احتمالی شما دفاعی از عنوان لاری نکرده ام. فقط اصل وجود رابطه استعماری که زیر بنای یک تحلیل پسا استعماری است را مورد پرسش قرار داده ام.
البته به قول خودتان بی خیال…
رضوان
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
هرچی بنویسید لاری بهتر هست چون که خنجی ها همه ناراحت شده اند که چرا لهجه ما را لاری می نامند .بعدش شهردار خنج در شبکه خبر از نظافت اچم زبان ها خنج در دوره کرونا تشکر کرد .رادیو اچمستان و بیشتر سایت ها اچم از خنج هست و خوشحالیم که فقط لاری ها مداومت می کنند و بستکی ها و لنگه ها و خنج و گراش و اوز مخالف نام بردن نام مجهول لار هستند و کامنت ها خنجی ها و فعالان خنج نشان می دهد که ناراحت شده اند که لهجه ما که اچمی هست لاری می نامند .از آقای گریشنا خواهش می کنم مطالب بی پایه و اساس این افراد را چاپ نکنند که به اتحاد منطقه لطمه می زنند.
اچمی از بندرعباس
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
چند وقت قبل هفته نامه پسین دهکویه خوندم که لاریها حتی از یک دستگاه عابر بانک که برای بانک تجارت یا صادرات بوده چون نو بوده با کهنه عوض کردن که باعث اعتراض شهروندان دهکویه شده بود.
دیگر استعمار لار نسبت به گراش همین زمینهای میدان بار مسیر گراش است که لاریها تا پلیس راه ادعا مالکیت میکنند در صورتی که گراشیها در ان محدوده ملک دارند حتی کارخانه اسفالت شهرداری در ان محدوده است.
اقای از خور شما الان توو شکم لار هستید و یگه چیزی ندارید که لاریها به استعمار خود در بیاره.
اچمی از بندرعباس
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
با سلام
اقایان لاری عزیز شما همه چیز را به استعمار خودتون اوردید . حلوا مسقطی اسمش روشه که مال مسقط کشور عمانه کباب ماستی که متعلق به گراشه و در تمام عروسیها و جشن ها از مهمانها پذیرایی میکردند و هنوز هم ادامه دارد در صورتی که در لار در جشن عروسی از بستنی و میوه استفاده میکنند.جدیدا در بندرعباس روی در ساندویچی نوشته بود سوسیس بندری لاری.لاریها طوری توهم زدن که هرچی از لار رد شد مال لار میشه .
سوسیس بندری لاری ثبت اش کنید هنوز بندریها ثبتش نکردن
گراشی
۱۴ فروردین ۱۳۹۹
«اگر چه موضوع بحث نگاه به مساله از منظر مطالعات پسااستعماری است و طبعا سواد من برای ورود به چنین بحثی کافی به نظر نمیرسید»
صرفا بیان همین جملات از اقای رفیعی کافیست برای رد اساسی یادداشت شان.
مطالعات پسااستعماری فضای نسبتا جدیدی در نقد است و بسیاری از نظریات اندیشمندان و نظریه پردازان این مطالعات تا کنون ناشناخته باقی مانده. نقد مقاله دکتر غفوری که دارای فکت ها و رفرنس های دقیقی از این مطالعات بود همانگونه که خود اذعان داشته اید واقعا کار شما نیست. بی خیال!
م . م
۱۴ فروردین ۱۳۹۹
خب در این مورد مرحوم اقتداری حرف اخر را زنده اند و از این زبان به لارستانی نام برده اند
لارستان بزرگ
۱۴ فروردین ۱۳۹۹
درود بر عارف عزیز که لاری هم نیستن تا بتوان انگ تعصب به ایشان و نوشته اش چسباند!