گریشنا: در روزگاری که نشریه صحبت نو گراش را منتشر می کردیم، احمد اقتداری یادداشتی مرتبط با مراسم کتل گردانی و شبیه خوانی در روز عاشورای حسینی در حسینیه قهرمان خان گراش نوشت، و آن را با نام به قلم یک گراشی برای ما ارسال کرد. اکنون برای بار دوم در این سایت منتشر می شود.

moharam ghareman kan1

به قلم یک گراشی: آنها که در سنین هفتاد سالگی هستند به یاد دارند که هر ساله و همواره ، در دهه نخست محرم ، ایام عاشورای حسینی در خانه های در مرکز شهر گراش روضه خوانی و تعزیه داری حضرت سیدالشهدا (ع) را دیده اند در آن شرکت کرده اند، آن خانه به نام قهرمان خان معروف است. این حسینیه شخصی از کی به وجود آمده است؟ قهرمان خان کیست؟ اکنون این حسینیه با همان مراسم برقرار است یا متروک مانده است؟ برای نسل جوان که پاسخ این پرسش را نمی دانند، باید توضیحاتی روشن و دور از تبلیغات و نظرات شخصی نوشت و چاپ کرد .

آقای محمد خواجه پور خواهش کرده است این مختصر را بنویسم تا در جریده صحبت نو ( آرشیو ی ) درج فرمایند:

مرحوم قهرمان خان اقتداری گراشی ، فرزند مرحوم حاج حسین خان گراشی و نوه فتحعلی خان گراشی، بیگلربیگی و حاکم منطقه لارستان و سواحل خلیج فارس به روزگار ناصرالدین شاه قاجار است. تا سال ۱۳۷۰ خورشیدی در قید حیات و ساکن گراش بود و در آن رحمت ایزدی پیوست و در مسجد خوانین گراش (مسجد آل دهباشی) مدفون است. پدر قهرمان خان مرحوم حاج حسین خان، پسر مرحوم فتحعلی خان است که در جوانی یعنی ۲۸ سالگی به زیارت مکه رفته است، اما به گراش باز نگشته است و از چگونگی وفات و محل دفن او هم هیچ گونه اطلاعی در دست نیست، اما در زمان حیاتش در همین خانه در چند جلسه روضه خوانی عاشورا در ذهن کهنسالان گراش ثبت شده و مقداری نخیلات در نزدیکی بائن – روستایی در حومه شهر لار – به نام موقوفه او که عوائد آن وقف حضرت سید الشهدا(ع) روضه خوانی و عزاداری سالار شهیدان نموده است، باقی مانده است و در اختیار متولی موقوفه آقای حاج حسین خان اقتداری ، فرزند مرحوم قهرمان خان اقتداری ساکن گراش می باشد.

مرحوم قهرمان خان با دختر پسر عموی خود، مرحوم محمدجعفر خان مقتدرالممالک شیدای گراشی ازدواج نموده است و آقای حاج حسین خان اقتداری یکی از فرزندان آن مرحوم می باشد. مرحوم محمدجعفر خان مقتدرالممالک شیدای گراشی پسر مرحوم حاج رستم خان گراش، نوه مرحوم فتحعلی بیگلربیگی گراشی است . شیدا تخلص شعری اوست و از او دیوان شعری باقی مانده که چند سال پیش در قم، نشر همسایه، چاپ شده است (دیوان شیدای گراشی و منتخبانی از باغستان حاج رستم خان گراشی ، نشر همسایه قم، به مدیریت آقای صادق رحمانی.)

مرحوم حاج رستم خان نیز خود را دارای مشرب عرفانی بوده از مریدان سلسله درویشان احمدی بوده است از مرحوم محمدجعفر خان نوحه ها و مرثیه های بسیار شیوا و استوار و مؤثر در دیوان شیدا به جای مانده که خود آن مرحوم در ایام عاشورا سر و پا برهنه و کاه بر سر و خاک بر زلف در جلو صف ها سینه زنی ، آن نوحه ها را می خواند و عزاداری می کرده و مردم را به تعزیه داری، ترغیب می نموده است. پس از چاپ دیوان شیدا و اقشار آن از شهر میاندوآب آذربایجان شرقی از دوستی نامه ای داشتم که نوشته است در ایام عاشورا، مردم ترک زبان آن اشعار نوحه شیدا را از روی دیوان تازه چاپ او می خوانند و عزداری می کنند، به زبان فارسی و گهگاه با ترجمه ناقص زبان ترکی آذری، مرحوم فتحعلی بیگلربیگی گراشی در قباله وقف نامه ای که برای وقف املاک ارد، فداغ، املاک متعدد در جویم و بنارویه داشته است و به جای مانده است، در آخر وقف نامه آن موقوفات را وقف بر عزداری حضرت سیدالشهدا (ع) خامس آل عبا (ع) نموده است.

ترتیب روضه خوانی و مراسم عزاداری و کتل گردانی در حسینیه قهرمان خان

از روز اول محرم، مردان و زنان در خانه جمع می شوند و منبری کهنه و چوبین سیاه پوش شده در ضلع شمالی حیاط خانه می گذارند و روضه خوانی های مردم بر آن منبر روضه می خوانند و ذکر مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع) می نمایند. مردم گراش زن و مرد گروه گروه از بام تا شام در آن حسینیه گرد می آیند و عزاداری و ذکر مصیبت می کنند و می گریند . در حسینیه قعطاتی زیلوی خوش بافت – بافت یزد – فرش است که بر حاشیه آن بافته شده است: وقف روضه خوانی قهرمان خان گراشی.

من به یاد دارم که در حدود شصت سال پیش مرحوم شیخ علی اصغر رحمانی تمام ده روز را بعد از ظهرها در این خانه به منبر می رفت، چون مردم به او و حسن نیت او و صلاحیت او حسن اعتقاد داشتند در پای منبر او جمع می شدند و می گریستند. مرحوم شیخ رحمانی ، هم فاضل بود و هم عالم و هم می توان گفت زاهد. و مورد اعتقاد عامه بود و البته مورد احترام قهرمان خان نیز بود. شب عاشورا غلغله غریبی در اطراف خانه و در حیاط حسینیه به چشم می خورد . گروه های سینه زنی می آمدند و عزاداری می کردند و می رفتند و سحرگاهان همگان از دیگ های بزرگ حلیم می خوردند. شب یازدهم مرحوم قهرمان خان، شمع روشن بر دست و سر در جلو انبوه عزاداران حسینی مراسم شام غریبان برگزار می کرد و تا صبح با گروه عزداری نوحه خوان در کوچه های گراش می گشتند و به خانه باز می گشتند و چای می نوشیدند و به خانه های خود می رفتند.

در روز عاشورا کتل گردانی و تعزیه خوانی، کتل، خونچه ، گهواره ، شتر سیاه پوش ، اسب ذوالجناح بیشتر ، چهل پایه علم، قمه، شمر، حر ریاحی، شبیه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) و علی اکبر (ع) و علی اصغر (ع) و کتل ها و بیرق های آذین شده که در هر در خانه مرحوم قهرمان خان نگهداری می شد، بیرون می آمد و در جلو خانه (مئن خر) که حالا خیابانی وسیع است ، تا حوالی بقعه شیخ عبدالله به نمایش در می آمد و تا ظهر ادامه داشت.

بر ای این که نمونه ای از اخلاص مرحوم محمدجعفر خان و این خاندان به حضرت سالار شهیدان و شهدای کربلا  علیهم الاف التحیه والثنا را بدانید چند سطر از قصیده ای از شیدا را بخوانید.

در دیوان شیدای گراشی از صفحه ۱۹۹ تا صفحه ۲۴۳ در فصل مراثی و نوحه که هفت قصیده و غزل بلند مرثیه ثبت شده است که همه آن سروده مرحوم محمدجعفر خان شیدای گراشی است . مرحوم بانو نزهت اقتداری ، همسر مرحوم قهرمان خان و مادر آقای حاج حسین خان اقتداری در روز عاشورا غالباً سر در گریبان فرو می برد و اشک ریزان، این نوحه را می خواند و می گفت پدرم این نوحه ها را که خود ساخته بود در جلو دسته سینه زنی می خواند و می گریست. اکنون چند بیت از یک نوحه مرثیه را بخوانیم: این نوحه در قصیده ای با سی و سه بیت آورده شده است و چند بیت اول آن را می خوانیم:

این تن از کیست که در خاک به خون غلتیده

این تن از کیست که جا بر سر خون بگزیده

این تن از کیست که بی غسل و کفن افتاده

این تن از کیست که بس زار و زبون گردیده

این تن از کیست که خورشید نموده کفنش

این تن از کیست که جز جور و جفا نادیده

این تن از کیست که از خاک حنوطش باشد

فلک از وصله ی ذلت کفنش ببریده

این تن از کیست خدایا که به جای غسلش

آسمان خون الم بر بدنش باریده

( ۲۳۴ دیوان شیدا چاپ همسایه قم)

اکنون:

من سالهاست که از گراش به دورم، اما بر طبق آنچه می شنوم و هنوز هم یک هفته قبل یا ده روز قبل از محرم آقای حاج حسین خان اقتداری و فرزندان مرحوم قهرمان خان درگراش حضور می یابند و اسباب و لوازم روضه خوانی و اطعام عاشورا و پخته حلیم فراهم می کنند و در ایام عاشورا به همان امور می پردازند و مرحوم گراش نیز حتی جوان ها و زن ها با شور و شوق در این مراسم شرکت می کنند و نذر و نیاز در پای منبر سیدالشهدا می ریزند و خود را با توسل به آن امام همام از غم ایام روزگار فانی می رهانند.

خاطره ای از مرحوم شیخ علی اصغر رحمانی را که دوست بود، من نقل می کنم:

روزی در شهر لار، در خانه ام کتاب اشعار فرصت الدوله شیرازی را دید، گفت می خواهم در فرصت شعری بر منبر تهران بخوانم کدام شعر او بهتر است گفتم من این چند بیت که منسوب به فرصت الدوله است دلکش و پرشور و گداز و عارفانه می دانم و برای آن مرحوم خواندم دو بیت از این اشعار:

شاه دین در خانه زین مات شد

حال او گویای این ابیات شد

در بلا خوش می چشم لذات او

مست اویم، مست اویم، مست او

مرحوم شیخ رحمانی پسندید و در همان سال در همین خانه قهرمان خان این دو بیت را با صدای بم پرطنینی خواند و مستعمین را به گریه و اندوه دلنوازی انداخت. خدای او را و قهرمان خان را و همه عزاداران حسینی را بیامرزاد . بمنه و کرمه

 

گزارش تصویری مسلم پورشمسی از عزاداری در خانه قهرمان‌‌خان