هفت‌برکه – گریشنا: در دوره‌ی دوم حضور جمشید جعفرپور به عنوان نماینده مردم لارستان، خنج، گراش و اوز در مجلس، حضور او در گراش بسیار کمرنگ بود. حتی دفتر او در گراش که در دوره‌ی اول در یکی از دفاتر مسجد صاحب‌الزمان‌(عج) راه‌اندازی شده بود، از ابتدای دوره دوم تعطیل شد. برای بررسی این مساله، به سراغ خلیل غلامی، مسئول دفتر نماینده در گراش در دوره‌ی اول، رفتیم. غلامی از شهریورماه ۱۳۹۱ به مدت چهار سال فعالیت دفتر را مدیریت می‌کرد (خبر در گریشنا). او فعالیت این دوره را موفق ارزیابی می‌کند، و می‌گوید در دوره‌ی دوم به خاطر بیماری نتوانسته است این مسئولیت را بپذیرد. نظرات او در مورد وجود دفتر نماینده در شهر و میزان توجه جعفرپور به این دفتر، و ارزیابی او از عملکرد نماینده در دوره‌ی اول و دوم را در این مصاحبه بخوانید.

Jafarpoor Gholami 2

گریشنا: روند تشکیل این دفتر بعد از انتخاب دکتر جعفرپور چطور بود؟ خودتان درخواست دادید یا درخواست ایشان بود؟

غلامی: این پیشنهاد دوستان مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود. حتی آن زمان که جلسه معارفه‌ی من را گرفته بودند، من مسافرت مشهد بودم. دوستان پیشنهاد دادند، و من گفتم من نه کار سیاسی کرده‌ام و نه کار اجرایی. اما چون سابقه‌ی نمایندگی ایران خودرو را داشته‌ام، دوستان اصرار کردند که کار را به عهده بگیرم، و در یکی از دفاتر مسجد مستقر شدیم. من نه آقای دکتر جعفرپور را می‌شناختم و نه او را دیده بودم و نه با کارهایی که باید انجام می‌شد آشنا بودم. اینجا باید تشکر کنم از حاج محمد منفرد و حاج حمید حسن‌زاده که در اوایل کار من را راهنمایی می‌کردند.

گریشنا: نمایندگان ملزم هستند در هر شهرستان حوزه انتخابیه دفتر داشته باشد. در گراش چه ضرورت‌هایی برای این امر وجود داشت؟

غلامی: وجود دفتر نماینده یکی از واجبات است، چون این دفتر یک پل ارتباطی بین نماینده و مردم و همچنین مسئولین است. من چهار سال تعهد اخلاقی دادم و این مسئولیت را به عهده گرفتم. کارهای زیادی هم انجام شد. از جمله این که ۱۱ اداره در این دوره اول چهارساله در گراش مستقر شد، مثلا اداره فرهنگ و ارشاد، اداره راه، بیمه و امور آب. ما شهر شدن ارد و همچنین بخش شدن فداغ را دنبال می‌کردیم. مسئول دفتر سه کار عمده انجام می‌دهد: یکی این که بار از دوش نماینده برمی‌دارد، یکی این که بار از دوش فرماندار برمی‌دارد. و یکی هم این که پل ارتباطی مردم و نماینده است.

من روال کارم بر این بود: از یک طرف فشار می‌آوردم به نماینده و می‌گفتم من در این شهر زندگی می‌کنم و این درخواست‌های مردم است. چون برای هر موافقتی، اول یک چراغ سبز از طرف نماینده لازم است، و بعد هم مسئولان اجرایی شهرستان، که در راس آنها فرماندار است، باید کفش آهنی بپوشند و تلاش کنند برای مستقر شدن ادارات. من آدم پیگیری بودم. نامه‌هایی را که از طرف مردم می‌آمد و مشکلاتشان را در آن مطرح کرده بودند، به نماینده می‌رساندم. ایشان کار مردم را نیز زیاد انجام می‌داد.

گریشنا: پس عمده‌ی فعالیت شما در زمینه‌ی پیگیری استقرار ادارات و خواسته‌های روستاهای شهرستان بود؟

غلامی: در همه زمینه‌ها فعال بودیم. خواسته‌های مردم را حتی اگر به صورت شفاهی بود، من خودم نامه می‌نوشتم و از نماینده تقاضای پیگیری می‌کردم. از یک سرباز بگیرید که تقاضای جابجایی داشت، تا یک دانشجو که می‌خواست از جایی به جای دیگر انتقالی بگیرد.

گریشنا: آیا دفتر در کل چهار سال به صورت مداوم فعال بود یا به صورت مقطعی؟

غلامی: در کل چهار سال به صورت مستمر فعال بود، یعنی هر روز، به جز تعطیلات رسمی.

گریشنا: چرا دوره بعد مسئولیت دفتر را قبول نکردید؟

غلامی: الآن هم که حدود سه سال و نیم از دوره دهم گذشته است، چندین بار از طرف دوستان و حداقل سه بار از طرف مسئولان گراش از من خواسته‌اند که به دفتر برگردم و آن را دوباره فعال کنم. اما من جواب داده‌ام که به علت بیماری نمی‌توانم، چون تومور مغزی عمل کرده‌ام و ناراحتی اعصاب دارم. اما اگر کسی مسئولیت را به عهده بگیرد، به اندازه توانم با او همکاری می‌کنم.

گریشنا: چرا کس دیگری این مسئولیت را قبول نکرد؟

غلامی: اصرار نماینده بر این بود که یک فرد بومی گراشی مسئول دفتر شود. تا جایی که من شنیده‌ام، دو سه نفر هم به او معرفی شده است، اما مورد تایید نماینده قرار نگرفته‌اند. من هم به خاطر مریضی نتوانستم. به دوستان گفتم در این شهر این همه جوان باانگیزه و باسواد هست؛ بگذاریم آنها بیایند و من با آنها همکاری می‌کنم.

گریشنا: در مدت چهار سالی که فعالیت می‌کردید، همکاری آقای نماینده در چه حدی بود؟ آیا واقعا به درخواست‌ها توجه و آنها را پیگیری می‌کرد یا نه؟

غلامی: ایشان شخص معتدل و متدینی بود و خیلی هم پیگیر بود. همیشه نظر و سعی‌اش این بود که در سه شهرستان، اعتدال برقرار کند. حتی وقتی سالی یک بار برای بازدید از روستاها می‌رفتیم، خیلی تاکید می‌کرد که هر قولی را که می‌دهد، یادداشت کنیم تا حتما عملی‌اش کند. اینقدر مقید بود. درخواست‌ها را من منعکس می‌کردم و خودم هم پیگیر می‌شدم، و ایشان هم پیگیری می‌کرد. اما بعضی وقت‌ها موانع قانوین توی راه بود، بعضی وقت‌ها مقداری زمان می‌برد. اما من هیچ‌وقت با کلمات «نه» و «نمی‌شود» از طرف ایشان مواجه نمی‌شدم.

گریشنا: در بخشی از افکار عمومی بحثی وجود دارد که ناشی از تنش‌های انتخابات نهم (دوره اول جعفرپور) است. در این انتخابات، آقای ابوالحسن فردوسی با حمایت هیات امنای مسجد صاحب‌الزمان(عج) به انتخابات وارد شد، و علیرغم اصرار بعضی گروه‌ها، به نفع زندوی کنار نرفت. خیلی‌ها این مساله را یکی از دلایل پیروزی جعفرپور در انتخابات می‌دانند. در نتیجه، تصور می‌کنند که گرفتن نمایندگی دفتر جعفرپور در گراش، در واقع جایزه‌ی جعفرپور به مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود که باعث شدند رای گراش خراب شود. نظر شما در مورد این تصور چیست؟

غلامی: به نظر من، در دوره اول، یکی از رقیبان آقای جعفرپور، آقای فردوسی بود. اما چون آقای فردوسی رای نیاورد، ارتباطاتی با ایشان پیدا کرده بود. بعد با پیشنهاد خود دکتر که گفته بود می‌خواهم یک دفتر در گراش داشته باشم، و دوستان در مسجد صاحب‌الزمان(عج) پیشنهاد داده بودند که من به عنوان مسئول دفتر باشم. ظاهرا قبل از من هم دو سه نفر را معرفی کرده بودند که به هر حال نظر آقای جعفرپور را جلب نکرده بودند.

گریشنا: قبل از انتخابات، و قبل از این که آقای جعفرپور انتخاب شود، آیا مذاکره‌ای بین مسجد صاحب‌الزمان(عج) و ایشان بود؟ شما گفتید اصلا او را نمی‌شناختید، اما بقیه اعضای هیات امنا چه؟

غلامی: اگر بوده هم من اطلاعی ندارم. من عرض می‌کنم که اگر هم مذاکره‌ای بوده، بعد از رای آوردن جعفرپور بوده است.

گریشنا: شنیده می‌شد که به شما پیشنهاد شده است که در دوره دهم (دوره دوم نمایندگی جعفرپور) مسئول ستاد انتخاباتی او باشید اما شما قبول نکرده بودید. دلیلش چه بود؟

غلامی: من دبی بودم.

گریشنا: برداشت و برآورد شما از فعالیت نماینده در دوره دوم چیست؟ به نظرتان همانقدر که می‌گویید در دوره اول کار شد، در دوره دوم هم کار شده است؟

غلامی: در این دوره خیلی کم کار شده است. چند دلیل دارد: یکی این که وضع مالی دولت بر هیچ کس پوشیده نیست و وضعیت بودجه را خلق‌الله می‌دانند. دوم این که اگر در دوره دوم حضور ایشان خیلی کمرنگ بود، به نظر من دلیلش این بود که در دوره اول یک بار در ایام محرم آمد و در نماز جمعه گراش سخنرانی کرد و تنش پیش آمد. این بود که حضورش در گراش کمرنگ شد. ولی همچنان به خواسته‌های گراش، تا جایی که ارسال می‌شد، نه نمی‌گفت و پیگیری می‌کرد. البته ایشان برای بازدیدهای سالانه می‌آمد و در جلسات شورای اداری شرکت می‌کرد و در بین مسئولین بود.

ایشان همیشه تاکید داشت بر توسعه متوازن برای سه شهرستان، اما در بی‌پولی چقدر می‌توان کار کرد؟ مثلا اگر ۵ آمبولانس می‌دادند، باید بین سه شهرستان تقسیم می‌شد. با توجه به این که گراش دو پایگاه داشت و لار ۱۴ پایگاه، تخصیص دادن آمبولانس‌ها مشکل بود. واقعیت هم این است که ایشان از طرف لار هم تحت فشار بود، و این مساله‌ای طبیعی است. و نکته‌ی دیگری که ایشان تاکید داشت این بود که من آرامش را به منطقه برگردانده‌ام.