محمود غفوری: یکی از موضوعاتی که اخیرا همشهریان در فضای مجازی زیاد در مورد آن اعتراض کردهاند، بستن تقاطعها و لزوم یا عدم لزوم چراغ راهنما در شهر بوده است. اعتراضها هم بیشتر در این جهت بوده است که چرایی این امر برای مردم شفاف نیست و دلیل بستن تقاطعها یا نصب چراغ راهنما محل بحث و گفتگو شده است. این مساله را میشود از دیدگاه جامعهشناسی بررسی کرد.
برتراند راسل، فیلسوف و جامعهشناس معروف انگلیسی، میگوید که نظام پاداشی-کیفری جامعه به ترتیب از سه نیرو استفاده میکند:
یک) ابتدا «نیروهای باوراننده» هستند که به کمک استدلال، افراد را به انجام کارهای خاصی مجاب میکنند. میشود گفت در دو موضوع تقاطعها و چراغ راهنما، این نیرو یا وجود ندارد یا خیلی کم است. اگر افراد قانع شوند که اعمال تغییرات، به سود آنها تمام میشود، مسلما از آن استقبال خواهند کرد. مثلا اگر مجاب بشوند که نصب چراغ راهنما در نقطه خاصی از شهر چه سود و ضررهایی دارد و به این نتیجه برسند که سود آن بر ضررش میچربد، احتمال اینکه در آینده به قانون چراغ راهنما عمل کنند و از چراغ قرمز عبور نکنند، بیشتر میشود.
دو) با این وجود، باز هم ممکن است که عدهای مجاب نشوند و خواستار بستن تقاطعها یا نصب چراغ راهنما نباشند، که در این صورت از «نیروهای انگیزاننده» استفاده میکنند. نیروهای انگیزاننده، مثل طرحهای تشویقی، مردم را به کارهای خاصی ترغیب میکنند. به عنوان مثال، به کمک تسهیلات یا جوایزی، مردم را تشویق و ترغیب میکنند تا به قوانین بیش از پیش عمل کنند. از این نیرو در اقلام تبلیغاتی هم به وفور استفاده میشود و در اثر رقابت بازار، این نیرو بیشتر از پیش هم میشود.
سه) اما «نیروهای وادارنده» نیروهایی هستند که مستقیم وارد عمل میشوند و مردم ناچار به اطاعت و پذیرش وضع موجود هستند. در مورد نیروهای وادارنده میتوان از قوه قضاییه یا مجاری قانونی مثل پلیس و نیروی انتظامی نام برد. مسلما استفاده از نیروی قهریه، محبوبیت کمتری بین مردم دارد، چرا که احساس میکنند به عنوان شهروند، به خواستهها و نیازهای آنها توجهی نشده است و به اکراه باید به قوانین تن در دهند؛ چرا که در غیر این صورت بازخواست یا جریمه خواهند شد. به عنوان مثال، ممکن است مردم ساکن در منطقهای از شهر، از نصب چراغ راهنما در محل خشنود نباشند، ولی در عین حال نتوانند اعتراضی کنند یا به چراغ راهنما توجهی نکنند، چرا که میدانند این کار برای آنها هزینه دارد.
قاعدتا در اعمال قوانین جدید، استفاده از این نیروها باید به ترتیب صورت بگیرد؛ یعنی ابتدا نیروهای باوراننده به کار رود، و اگر مثمر ثمر نبود، از نیروهای انگیزاننده استفاده شود تا به کمک پاداشهایی، مردم ترغیب به اطاعت از قوانین بشوند. اگر این دو نیرو تاثیری نداشت، به اکراه و اجبار نیروهای وادارنده وارد عمل میشوند. اما متاسفانه در ایران در بعضی زمینهها مستقیما از نیروی نوع سوم استفاده میشود که باعث ناراحتی و تنش در مردم میشود.
تنها نیروی باوراننده است که سبب فرهنگسازی میشود. برای همین است که آگاهیبخشی و دادن اطلاعات درست به مردم، اهمیت فراوان دارد. از آنجایی که این آگاهیبخشی در بعضی موارد صورت نمیگیرد و مستقیما از نیروی سوم یا وادارنده استفاده میشود، تا وقتی که اعمال قدرت بر آن وجود دارد، این روش جواب میدهد. ولی در روش اول یا باوراننده، چون به نحوی آن باورها «درونی» شده است، مردم خودبهخود به آن عمل میکنند، چرا که برای آن دلیل کافی و موجه دارند و خویشتن را موظف به پیروی از آن میدانند.
با این تفاسیر میشود از ارگانهای مربوطه انتظار داشت که جهت آگاهیبخشی به مردم یا مستقیما از طریق نماینده یا نمایندگانی، در جهت ارائهی توضیحات به شهروندان وارد عمل شوند؛ و یا به طور غیر مستقیم از طریق نصب بنرها یا توزیع بروشورها و … مردم را آگاه و مجاب کنند که اعمال این تغییرات، چه ضرورتی دارد.
در آخر باید اشاره کرد که این موضوع را میشود به موارد دیگر، مثل بعضی از کارهای عمرانی، نیز تعمیم داد.
⭕️منتشر شده در شماره ۶۹ نشریه افسانه گراش – مرداد ۱۳۹۶
⭕️محمود غفوری در کانال تلگرامی خود نیز مینویسد.