هفتبرکه – سمیه کشوری: من یک روز بارونی، وقتی دلم گرفته بود و حوصلهی هیچ کاری نداشتم، این کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب» رو باز کردم. یکهو انگار وارد یک جنگل برفی و چشمنواز شدم. جنگلی آروم و سفید، که توش پسر کوچولوی تنها داشت راه میرفت. نمیدونست کجاست. نمیدونست باید کجا بره. تا اینکه یه موش کور کوچولوی تپل جلوش سبز شد و گفت: «سلام!»
از اونجا به بعد، پسرک دیگه تنها نبود، مثل من!
سفر در دل کتاب
کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب» داستان همین سفره. سفری که پر از سؤالهای بزرگه، اما جوابهاش ساده و قشنگن.
موش کور عاشق کیکه و همیشه دنبال یه تیکه شیرینی میگرده. پسرک پرسشهای زیادی میپرسه، مثل اینکه «دوست داشتن چطوریه؟» یا «بزرگترین ترسِ تو چیه؟»
بعدش روباه وارد جنگل برفی میشه. اولش ساکته و میترسه. زخمیه، شاید از آدمها یا از دنیا. نمیدونیم. روباه اما کمکم یاد میگیره دوباره به دوستاش اعتماد کنه.
و اسب… اون باوقاره و آرومه. از اون بزرگترهایی که وقتی کنارشی، حس امنیت داری.
لابهلای کتاب
هر صفحهی این کتاب، پر از جملههای ساده و قشنگه. جملههایی که وقتی میخونی، دلت گرم میشه. نقاشیهاش هم با دست کشیده شدن؛ خطخطیهایی نرم، که انگار از دل نویسنده بیرون اومدن. گاهی رنگی هستن، گاهی سیاه و سفید. ولی همهشون احساس دارن. احساسی پر از عشق و دوستی.
این کتاب فقط یک داستان ساده نیست، بلکه دربارهی دوستیِ عمیق و لطیفه. میتونی هر وقت دلت گرفت، بری سراغش. لازم نیست از اول بخونیش. هر جا که دلت گفت، بازش کن و مطمئن باش یک جملهی قشنگ منتظرته.
نویسنده و نقاشش کیه؟
تصویرگر و نویسندهی این کتاب، چارلی مکسی است؛ یه مرد مهربون انگلیسی که قبل از اینکه نویسنده بشه، نقاش بود. اون عاشق نقاشی کردن حیواناته و سالها کنار مردم زندگی کرده و به حرفهای آدمها گوش داده. چارلی خیلی وقتا میگه که از دلِ خودش، نقاشی میکشه. نقاشیهای کتابش هم همینجوریان: انگار با قلبی پر از احساس کشیده شدن!
حتی بعضی صفحهها فقط یک جمله دارن، اما اون یک جمله میتونه روزت رو بهتر کنه! مثلاً یکی از قشنگترین جملهها اینه: پسرک پرسید: «شجاعترین کاری که تا حالا کردی چی بوده؟» اسب گفت: «اینکه گفتم کمکم کن.»
این جمله رو که خوندم، دلم لرزید. چون ما هم گاهی دلمون میخواد کمک بخوایم، اما نمیدونیم چطور بگیم یا هم خجالت میکشیم بگیم. این جمله به من یاد داد که کمک خواستن اصلاً کار بدی نیست؛ حتی یه جور شجاعته!
کتابت رو بغل کن.
اگه دنبال کتابی هستی که مثل یه پتو گرم باشه توی یه شب سرد؛ یا مثل یه آغوش باشه وقتی ناراحتی، حتماً این کتاب رو بخون. این کتاب مثل صدای دوستته وقتی میگه: «من کنارت هستم.»
این کتاب بهت یاد میده که مهربون بودن یعنی چی، که اگه یه روزی احساس کردی گم شدی یا تنها بودی، بدونی که میتونی حرف بزنی، سؤال بپرسی، و کمک بخوای. و اینکه بدونی تو تنها نیست. هیچکس نیست که توی زندگی گاهی گم نشه.
پس اگه دنبال کتابی هستی که آرومت کنه، بخندونهت، اشکت رو دربیاره، دلت رو نرم کنه، و تو رو به فکر بندازه، کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب» همونیه که باید بخونی. نه فقط یک بار، بلکه بارها و بارها. چون این کتاب مثل یه دوست خوبه. نه فقط برای بچهها، بلکه برای مامانها، باباها، پدربزرگها، معلمها، برای همه!
نمرهی من به این کتاب، بینهایت مهربونی از کل کهکشانهاست. چون گاهی بهترین چیزها، سادهترین و لطیفترینها هستن.
یه چیز جالب دیگه!
از این کتاب یه فیلم کارتونی قشنگ هم ساختن! صداگذاریاش رو بازیگرهای معروف انجام دادن و حتی تونست جایزهی اسکار هم ببره! یعنی هم کتابش خیلی دوستداشتنیه، هم فیلمش.