هفتبرکه – سمیه کشوری: من یک روز بارونی، وقتی دلم گرفته بود و حوصلهی هیچ کاری نداشتم، این کتاب «پسرک، موش کور، روباه و اسب» رو باز کردم. یکهو انگار وارد یک جنگل برفی و چشمنواز شدم. جنگلی آروم و سفید، که توش پسر کوچولوی تنها داشت راه میرفت. نمیدونست کجاست. نمیدونست باید کجا بره. […]