هفت‌برکه – سعید سرخی: فیلم اخیر اکتای براهنی، «پیرپسر»، همچون اثر پیشین او، برگرفته از مجموعه‌ای از آثار کلاسیک همچون ادیپ شهریار، برادران کارامازوف و شاهنامه است؛ اقتباسی آزاد و تلفیقی که ساختار و فضای اثر را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است.

«پیرپسر» را می‌توان در معنایی دقیق، «تراژدی‌ای یونانی در تهران معاصر» توصیف کرد؛ چه از منظر اشارات مضمونی به تضاد نسل‌ها و مفهوم پدرکشی، چه از منظر زوال تدریجی شخصیت اصلی در نتیجه‌ی سرشت و انتخاب‌های تراژیک خویش، و چه در تأکید مداوم بر عناصر کلاسیکی چون تنهایی، خشم، جنون، خیانت و قربانی‌شدن.

در نگاه نخست، آنچه بیش از همه در فیلم جلوه‌گر می‌شود، شخصیت‌پردازی «غلام باستانی» و بازی چشمگیر حسن پورشیرازی است. او تصویری ملموس و نفس‌گیر از زوال روانی پدری دائم‌الخمر، شهوت‌زده و درهم‌شکسته ارائه می‌دهد؛ نمایشی که به‌زعم نگارنده، یکی از ماندگارترین بازی‌ها در تاریخ سینمای ایران است.

شخصیت «غمخوار» نیز، به‌عنوان همراه و دوست غلام، به‌خوبی طراحی شده و بازی درخشانی دارد. با این حال، سایر شخصیت‌ها، یا به‌درستی پرداخت نشده‌اند، یا در مقایسه با غلام و بازی درخشان پورشیرازی، دچار خلأ و کم‌اثر به‌نظر می‌رسند. حضور حامد بهداد، با همان ویژگی‌های تکرارشونده و بازی معمول، متوسط ارزیابی می‌شود؛ و گرچه لیلا حاتمی اجرایی قابل قبول ارائه داده، اما انگیزه‌ی برخی از تصمیم‌گیری‌های شخصیت او، از منطق داستانی لازم برخوردار نیست.

با چشم‌پوشی از این ضعف‌ها، فیلمنامه انسجامی قابل‌توجه دارد که روایت سه‌ساعته‌ی اثر را همچنان درگیرکننده نگه می‌دارد. ساختار درام روانشناختی و فلسفی فیلم منسجم است و جزئیاتی چون بهره‌گیری هوشمندانه از تکنیک «تفنگ چخوف»، اشارات بینامتنی (از جمله شعری از رضا براهنی روی دیوار)، و نمادپردازی‌هایی نظیر تتوی «ضحاک» و صحنه‌های آینه‌نگری غلام، از عناصر چشمگیر اثر به‌شمار می‌روند.

طراحی صحنه، میزانسن‌های دقیق، و استفاده از نور، تاریکی و سکوت نیز به فیلم هویتی بصری داده‌اند که «خانه» را به‌عنوان یک عنصر زنده، در خط دلهره‌آور داستان، نقش‌آفرین می‌سازد.

با این حال، فیلم بی‌نقص نیست. در برخی دیالوگ‌ها، به‌ویژه در لحظاتی که لحن اجتماعی آن پررنگ می‌شود، نشانه‌هایی از شعارزدگی و ساده‌انگاری در مواجهه با مخاطب به چشم می‌خورد. همچنین، روند تحولات شخصیتی برخی کاراکترها، در مواردی فاقد منطق دراماتیک کافی است و تصمیم‌هایی که گرفته می‌شود، برای مخاطب چندان باورپذیر جلوه نمی‌کند.

با تمام این اوصاف، «پیرپسر» اثری جسورانه و قابل‌توجه در سینمای ایران است؛ فیلمی که از منظر روانشناختی و ساختار ژانری، اثری شاخص محسوب می‌شود و جای خالی‌اش در فضای سینمایی ایران کاملاً محسوس است. پیرپسر با ساختار تریلرگونه‌ی خود، حتی در روایت‌های فرعی عاشقانه یا لحظات طنز، تنش درونی‌اش را حفظ می‌کند و مخاطب را در فضایی تاریک و ملتهب نگاه می‌دارد.

این فیلم را دوست داشتم و بی‌تردید تماشای آن را (البته نه در کنار کودکان) پیشنهاد می‌کنم. از نظر من، «پیرپسر» با امتیاز ۴ از ۵، اثری درخور توجه در ژانر درام روانشناختی و دلهره‌آور است؛ و جایگاه آن به‌عنوان تجربه‌ای موفق در اقتباس‌های غیرمستقیم و مواجهه‌ی فلسفی با مناسبات خانوادگی، باید بیشتر در سینمای ایران جدی گرفته شود.

Komod 134 Pir Pesar